
گلایه سردار آزمون از تشبیه اش به علی دایی
مزه نخستین گل ملی چیز دیگری است. شیرین و به یاد ماندنی. مخصوصا اینکه 19 ساله باشی و در اوج جوانی. سردار آزمون این مزه را چشید، آن هم در بازی حیاتی مقابل کره جنوبی. او گل زد و چه گل حساسی. سه امتیازی و ارزشمند. با یک خیز بلند. شجاع و نترس. او اینگونه نام خود را میان گلزنهای تیم ملی ثبت کرد. برای اینکه احساسش را بدانیم با او صحبت کردیم. از کره جنوبی، گلی که به ثمر رساند و اعتماد کارلوس کروش. او را با علی دایی مقایسه کردیم اما علاقهای به این قیاس نداشت. گفت: «دایی اسطوره بوده و من نباید با او مقایسه شوم.» حرفهای سردار خواندنی است، بخصوص جایی که از علی دایی صحبت میکند.
عجب گلی زدی.
قشنگ بود؟
هم قشنگ بود و هم جسارت بالایی به خرج دادی تا این توپ را به گل تبدیل کنی.
برای تیم ملی و موفقیتش از این بیشتر هم تلاش میکنم و انرژی میگذارم. من که کاری نکردم. فقط با سر به سمت توپ هجوم بردم. خوشحالم که این حرکتم نتیجه داد و به بار نشست.
قبل از بازی فکر میکردی گل بزنی؟ کسی به تو گفته بود که شاید دروازه کره را باز کنی؟
اگر بگویم فکر میکردم شاید باور نکنید اما وقتی از روی نیمکت مرا صدا زدند که تعویض شوم و به زمین بروم، یک حس درونی به من میگفت که میروم و موفق میشوم. نمیدانم چرا اما به دلم افتاده بود که در نخستین بازی رسمیام برای تیم ملی گل میزنم. قبلا مقابل بنفیکا و اشتوریل دروازه حریفان را باز کرده بودم اما آنها رسمی نبودند. این بار اما مقابل کره به این موفقیت رسیدم. البته با تلاش همبازیانم و نقطه نظرات تاکتیکی که کروش و کادر فنی به من گفته بودند.
کره چطور بود؟ قبول داری که حریف سرسختی برای شما بود؟
بازی دشواری بود اما از قبل میدانستیم که باید با چه حریف گردن کلفتی بازی کنیم. کروش همه چیز را به ما گفته بود. از نقاط ضعف تا نقاط قوت بازیکنان کره را. پس باید میرفتیم و خواستههای او را در زمین پیاده میکردیم. خوشحالم که در نهایت توانستیم این بازی را ببریم و هواداران را خوشحال کنیم. این برد خیلی به ما چسبید، چون سومین بازی متوالی بود که کره را میبردیم و آنها گل نمیزدند.
انگار پدرت هم در ورزشگاه حضور داشت؟
بله. او آمده بود تا بازی مرا از نزدیک ببیند. در لیگ روسیه هم که بازی میکنم اگر آنجا باشد حتما برای تماشای بازی من به ورزشگاه میآید. حضور او به من انگیزه میدهد. شاید یکی از دلایل گلزنی من همین حضور پدرم بوده باشد.
البته بعد از گل حال و هوای خاصی هم داشت. از خودت خوشحالتر بود!
من باید از پدر و مادرم تشکر کنم که این سالها برایم سنگ تمام گذاشتند. پدرم بعد از گلی که به کره زدم اشک ریخته بود و این یعنی آنها برای موفقیت من خیلی تلاش کرده و زحمات فراوانی کشیدهاند. در کنار آنها جا دارد این گل را به کسی تقدیم کنم که در فوتبال مدیونش هستم.
به چه کسی؟
اکبر محمدی. او برای من سنگ تمام گذاشت، مرا کشف و وارد فوتبال کرد. در تیمهای نوجوانان و جوانان زیر نظر او بازی کردم و خیلی چیزها یاد گرفتم. بعد از بازیهای جوانان 2012، همه ما با آموزشهای اکبر محمدی به موفقیت رسیدیم، به اروپا رفتیم و برای خود کسی شدیم اما او که ما را پرورش داده بود مورد انتقاد قرار گرفت و همه او را کوبیدند. آن هم تنها به خاطر یک نیمه باخت مقابل کره جنوبی. فکر نمیکنم این گل پاسخی باشد به زحمات اکبر محمدی اما ناقابل است و تقدیمش میکنم.
سردار گلت خطا بود؟
گلم به هیچ وجه خطا نبود. اتفاقا دروازهبان کره خیلی عجیب و با شدت سمت من آمد و نمیخواست بگذارد که ضربه بزنم. به اعتقاد خودم گلم اصلا خطا نبود و این کره ایها بودند که بیخودی جو دادند.
بعد از گلهایی که در اردوی پرتغال و البته مقابل کره جنوبی زدی خیلیها تو را با علی دایی مقایسه کردند. هم از نظر قد و قامت و هم از نظر شم بالای گلزنی.
دوست ندارم با دایی مقایسهام کنند. او اسطوره است و من نباید با او مقایسه شوم. من دایی نیستم و به همین خاطر فکر میکنم این قیاس به ضررم تمام شود و مرا نابود کند. پس بهتر است مرا با دایی مقایسه نکنند.