
«تکچرخ سیاسی» مشایی
روزنو :در چند وقت اخیر نامه اسفندیار رحیم مشایی به رئیس دولت اصلاحات، فضای سیاسی - اجتماعی و رسانهای کشور را در آستانه انتخابات به خود اختصاص داد. نامهای که نقطه نظرات وتحلیلهای فراوانی را در همین مدت کمی که از انتشارش میگذرد برانگیخت.
در چند وقت اخیر نامه اسفندیار رحیم مشایی به رئیس دولت اصلاحات، فضای سیاسی - اجتماعی و رسانهای کشور را در آستانه انتخابات به خود اختصاص داد. نامهای که نقطه نظرات وتحلیلهای فراوانی را در همین مدت کمی که از انتشارش میگذرد برانگیخت.
به گزارش روز نو؛ شاید یکی از مقاصد مشایی از نگارش نامه همین دیده و مطرح شدن دوباره در مقابل سکوت ونادیده گرفتن آنها از سوی دوستان سابق ودشمنان امروزشان در جامعه است اما فارغ از تمام این اظهار نظرات وتحلیلهایی که دربارهاش میشود باید اذعان داشت اگر مشایی در همین نامه، رفتار برخی را به «ویراژ سیاسی» تعبیر میکند، نامه خود او به یک « تک چرخ سیاسی» شبیه است. تک چرخی که بیش از آنکه نشانی از قدرتنمایی باشد میتواند ضعف سیاسی را به نمایش بگذارد.
گذشته فراموش نمیشود
برائت از اصولگریان،تخریب رئیس دولت و جریان اصلاحات،استفاده از رسانههای اصلاحطلب، تطهیر خود و نشستن در مقام مدعی، تشدید مرزبندی و پررنگ کردن فضای چند قطبی ویا هر دلیل دیگری که سبب شده تا مشایی دست به قلم ببرد، قبل از آن باید از خود میپرسید که آیا این ترفند کارگر میافتد؟ آیا او که پدرمعنوی وفکری جریان احمدینژاد بود، خوش خیالانه هنوز به زنده بودن تفکراتشان در جامعه باور دارد یا این که بهتر از هر کسی براین امر واقف است که چیزی از آن اندیشهها در جامعه باقی نمانده است؟ حتی اگر بقایی که سنگش را بر سینه میزند تایید هم شود، واقعا امیدی به انتخاب شدنش دارند؟ این سوالات و پرسشهای بیپایان دیگری که از سر ۸ سال هجمه، تهمت، توهین و بیکفایتی در اداره کشور منجر به آسیبهای زیادی به امید در کشور شد را همواره باید به آنها یادآور شد تا ببینند که بعد ۴ سال دولت روحانی هنوز مشغول آواربرداری از خرابیهای دولتهای نهم و دهم است وبه واسطه عملکرد آن دولتها عملا فرصتهای طلایی برای آبادانی کشور از دست رفت. به عبارتی به جای آن که کشور در سال ۱۴۰۴ به رشد ۱۰۰ درصدی نسبت به سال ۱۳۸۴ برسد، میتواند در سال ۱۴۰۴ به نرخ رشد ۸ درصدی دولت اصلاحات در ۸۴ برسد وبعد از ۱۴۰۴ تازه میتوان به سمت افزایش رشد گام برداشت. صرف نظر از اقتصاد پاسخ دشمنیها، کدورتها و چند دستگیها را در جامعه چه کسی باید بدهد؟ مگر میشود این مسائل را فراموش کرد؟ مگر اصلا فراموش شدنی است؟
شوخی آخر سال مشایی
نامه نگاری مشایی که به شوخی آخر سال میماند، حاوی یک نکته بود و آن ادبیات نامه است که در سرتاسر آن موج میزند؛ از کلماتش تا جمله بندی آن. اکنون سوال این است که این ادبیات وکلام مودبانه در آن ۸ سال کجا بود؟ احمدینژاد که با ادبیات و کلام خاصی که داشت، ایران را نقل محافل کرده بود، آیا نمیتوانست چیزی بیاموزد؟ آیا امکان نداشت این ادب به او گوشزد شود؟ یا چنین ادب و ادبیاتی دلیل دیگری دارد؟
رکب مشایی به خودش
اما نکته دیگری هم که نباید فراموش کرد شاید این باشد که مشایی با این نامه توپ را در زمین رئیس دولت اصلاحات انداخت و با این کارش به زعم خود بازی دوسر برد را برای خودش ساخته است. اگر جواب رد به آن نامه داده شود، مساله را به حاشیهای برای اصلاح طلبان بدل کرده وادعای گفتمان اتحاد و گفتوگوی ملی را زیر سوال میبرند تا بدین واسطه به جریان اصلاحات و حامی دولت در آستانه انتخابات ضربه وارد شود و اگر هم با دست رد مواجه نشوند سبب رویگردانی برخی از طرفدارن اصلاحات در جامعه و ایجاد چند دستگی در اصلاح طلبان خواهد شد. اگر دقت شود این نامه پس از اعلام حمایت رسمی اصلاح طلبان از آقای روحانی منتشر شد. از زاویه دیگری هم میتوان این نامه رامورد ارزیابی قرارداد. شاید به واسطه این که اصولگرایان در جامعه پایگاه رای محکمی ندارند و از سوی دیگر در میان خود دچار تشتت شدهاند ودر مقابل برنامه منظم،منسجم وکاندیدای واحد اصلاح طلبان را خطری جدی میدانند، در یک معامله سیاسی، مشایی و نامهاش را نقشهای برای ازبین بردن این انسجام و وحدت اصلاحطلبان میدانند. با تمام این تفاسیر و حتی با در نظر گرفتن تمام نقاط منفی کارنامه ۸ساله احمدینژاد، جریان اصلاح طلبی و رهبر سیاسی آن هیچ زمانی طرفدار کینه وعدوات در جامعه نبوده و نخواهد بود وهمواره برحضور همه اقشار،حتی مخالفانشان البته به نیت ساختن کشور تاکید داشتهاند. در نهایت هم باید اذعان داشت این ترفند سیاسی و نقشه مشایی کارگر نمیافتد چرا که جامعه به فاصله میان احمدینژاد و مشایی با اصلاحطلبان و سران آنها واقف است.
به گزارش روز نو؛ شاید یکی از مقاصد مشایی از نگارش نامه همین دیده و مطرح شدن دوباره در مقابل سکوت ونادیده گرفتن آنها از سوی دوستان سابق ودشمنان امروزشان در جامعه است اما فارغ از تمام این اظهار نظرات وتحلیلهایی که دربارهاش میشود باید اذعان داشت اگر مشایی در همین نامه، رفتار برخی را به «ویراژ سیاسی» تعبیر میکند، نامه خود او به یک « تک چرخ سیاسی» شبیه است. تک چرخی که بیش از آنکه نشانی از قدرتنمایی باشد میتواند ضعف سیاسی را به نمایش بگذارد.
گذشته فراموش نمیشود
برائت از اصولگریان،تخریب رئیس دولت و جریان اصلاحات،استفاده از رسانههای اصلاحطلب، تطهیر خود و نشستن در مقام مدعی، تشدید مرزبندی و پررنگ کردن فضای چند قطبی ویا هر دلیل دیگری که سبب شده تا مشایی دست به قلم ببرد، قبل از آن باید از خود میپرسید که آیا این ترفند کارگر میافتد؟ آیا او که پدرمعنوی وفکری جریان احمدینژاد بود، خوش خیالانه هنوز به زنده بودن تفکراتشان در جامعه باور دارد یا این که بهتر از هر کسی براین امر واقف است که چیزی از آن اندیشهها در جامعه باقی نمانده است؟ حتی اگر بقایی که سنگش را بر سینه میزند تایید هم شود، واقعا امیدی به انتخاب شدنش دارند؟ این سوالات و پرسشهای بیپایان دیگری که از سر ۸ سال هجمه، تهمت، توهین و بیکفایتی در اداره کشور منجر به آسیبهای زیادی به امید در کشور شد را همواره باید به آنها یادآور شد تا ببینند که بعد ۴ سال دولت روحانی هنوز مشغول آواربرداری از خرابیهای دولتهای نهم و دهم است وبه واسطه عملکرد آن دولتها عملا فرصتهای طلایی برای آبادانی کشور از دست رفت. به عبارتی به جای آن که کشور در سال ۱۴۰۴ به رشد ۱۰۰ درصدی نسبت به سال ۱۳۸۴ برسد، میتواند در سال ۱۴۰۴ به نرخ رشد ۸ درصدی دولت اصلاحات در ۸۴ برسد وبعد از ۱۴۰۴ تازه میتوان به سمت افزایش رشد گام برداشت. صرف نظر از اقتصاد پاسخ دشمنیها، کدورتها و چند دستگیها را در جامعه چه کسی باید بدهد؟ مگر میشود این مسائل را فراموش کرد؟ مگر اصلا فراموش شدنی است؟
شوخی آخر سال مشایی
نامه نگاری مشایی که به شوخی آخر سال میماند، حاوی یک نکته بود و آن ادبیات نامه است که در سرتاسر آن موج میزند؛ از کلماتش تا جمله بندی آن. اکنون سوال این است که این ادبیات وکلام مودبانه در آن ۸ سال کجا بود؟ احمدینژاد که با ادبیات و کلام خاصی که داشت، ایران را نقل محافل کرده بود، آیا نمیتوانست چیزی بیاموزد؟ آیا امکان نداشت این ادب به او گوشزد شود؟ یا چنین ادب و ادبیاتی دلیل دیگری دارد؟
رکب مشایی به خودش
اما نکته دیگری هم که نباید فراموش کرد شاید این باشد که مشایی با این نامه توپ را در زمین رئیس دولت اصلاحات انداخت و با این کارش به زعم خود بازی دوسر برد را برای خودش ساخته است. اگر جواب رد به آن نامه داده شود، مساله را به حاشیهای برای اصلاح طلبان بدل کرده وادعای گفتمان اتحاد و گفتوگوی ملی را زیر سوال میبرند تا بدین واسطه به جریان اصلاحات و حامی دولت در آستانه انتخابات ضربه وارد شود و اگر هم با دست رد مواجه نشوند سبب رویگردانی برخی از طرفدارن اصلاحات در جامعه و ایجاد چند دستگی در اصلاح طلبان خواهد شد. اگر دقت شود این نامه پس از اعلام حمایت رسمی اصلاح طلبان از آقای روحانی منتشر شد. از زاویه دیگری هم میتوان این نامه رامورد ارزیابی قرارداد. شاید به واسطه این که اصولگرایان در جامعه پایگاه رای محکمی ندارند و از سوی دیگر در میان خود دچار تشتت شدهاند ودر مقابل برنامه منظم،منسجم وکاندیدای واحد اصلاح طلبان را خطری جدی میدانند، در یک معامله سیاسی، مشایی و نامهاش را نقشهای برای ازبین بردن این انسجام و وحدت اصلاحطلبان میدانند. با تمام این تفاسیر و حتی با در نظر گرفتن تمام نقاط منفی کارنامه ۸ساله احمدینژاد، جریان اصلاح طلبی و رهبر سیاسی آن هیچ زمانی طرفدار کینه وعدوات در جامعه نبوده و نخواهد بود وهمواره برحضور همه اقشار،حتی مخالفانشان البته به نیت ساختن کشور تاکید داشتهاند. در نهایت هم باید اذعان داشت این ترفند سیاسی و نقشه مشایی کارگر نمیافتد چرا که جامعه به فاصله میان احمدینژاد و مشایی با اصلاحطلبان و سران آنها واقف است.