
اشرف غنی؛ خائن بالفطره یا فداکارِ بالقوه؟
روز نو :اشرف غنی رو پلههای هواپیما دست تکان داد و رفت، فراز ماندگاری از تاریخ افغانستان که البته بحثبرانگیز شده، گروهی اشرف را فداکار و گروهی او را خائن میدانند
اشرف غنی رو پلههای هواپیما دست تکان داد و رفت، فراز ماندگاری از تاریخ افغانستان که البته بحثبرانگیز شده، گروهی اشرف را فداکار و گروهی او را خائن میدانند، در این مطلب نگاههای مختلف به اشرف غنی را مرور کردهایم.
اکبر منتجبی نوشت: «چه کسی قهرمان است؟ از وقتی شنیدم که غنی، جان خود را برداشت و کشور را رها کرد، مدام به این جملهی او میاندیشم که رفتم تا کشتاری صورت نگیرد و خون بیشتری ریخته نشود. طبعا بسیاری از ما علاقهمند بودیم که او بماند. اسلحه در دست بگیرد و همچون یک چریک کارکشته، جان خود و جمعی از مردمان افغانستان را بر کف دست بگذارد و با طالبان بجنگد. تا چهوقت؟ مهم نیست. فقط بجنگد. خون بریزد و خون بدهد. چنانکه دیگران و حتی احمد شاه مسعود کردند و اگر اشرف غنی نیز چنین میکرد حتما عدهای برایش افسانه میساختند و مدال جاودانگی را برگردنش میآویختند. متاسفم که بگویم ما ناخواسته عاشق بوی خون شدهایم. ما عاشق کشتار شدهایم؛ و از خونریزی لذت میبریم. از خون یزیها فیلمبرداری میکنیم و آنها را با شعف به اشتراک میگذاریم. ما همیشه کسی را میخواهیم که قبای قهرمانی را برایش بدوزیم و بر تنش کنیم. تا خون ما و دیگران را ذیل شعارهای دهانپرکن و ایدئولوژی مختلف بریزد؛ و اصلا برای ما خونی که ریخته میشود، و خانوادهای که نابود میشود، و کشوری که منهدم میشود مهم نیست.
چرا عاشق خون بازی شدیم؟ از چه زمانی و چرا؟ بیشک اشرف غنی، رییس جمهور ناکارآمد و بیتدبیری برای افغانستان بود که نه همسایه از او دفاع کرد و نه اهل خانه. من مدافع او نیستم. چنانکه مدافع متعفنی به نام طالبان نیز نیستم. افغانستان متاسفانه گوشت قربانی کشورهای بزرگ و کوچکی شدهاست که همه سهمی از این خراب آباد میخواهند و چشمی به طمع به آن دارند. پس در خصوص اینکه غنی خیانتکار بود یا نبود، قضاوتی ندارم، اما فکر میکنم همین که کشتار راه نینداخت، کار مهمی کرد. ولو آنکه یک نفر را به کشتن نداده باشد مهم است؛ و اگر طالبانِ جاهل جان کسی را هم از این پس نگیرند در قساوتشان تردیدی نیست. اشرف غنی ترسو بود؟ چه بهتر. گاه ترس مانع از جنایتهای بیشتر میشود. او خائن بود؟ حتما بود به مردمی که به او رای دادند و بعد به طالب روی آوردند.
او دستنشانده بود؟ ممکن است. اما چه کسی در افغانستان دستنشانده نیست؟ و طالبان از آستین چه کسانی بیرون آمده و چه کسانی از اینها دفاع میکنند؟ راه نجات افغانستان، نه خونریزی و قهرمان سازی که در قدم اول صلح و آرامش با تشکیل دولتملی است؛ و سپس حرکت به سوی توسعه در تمام ابعاد. مادامی که جامعه دچار فقرفرهنگی باشد و توسعه نیابد، همچنان درگیر خشونتهایی داخلی و بیرونی است و از دل آن یا احمد شاه مسعود بیرون میآید یا غنی؛ که البته هیچکدام به پایداری، صلح و توسعه کمک نمیکنند.»
احمد ابوالفتحی دراین باره نوشت: «نامت اشرف بود؛ شاید به یادِ آن اشرفی که از فاتحان محسوب میشد؛ ولی تو برای افغانستان شاه سلطان حسین بودی. نامت برای همیشه ماندگار استای عصارهی رذالت و بزدلی. با کابل آن کردی که شاه سلطان حسین با اصفهان کرد. حماقت تو، حماقت #زلمای_خلیل_زاد و حماقت بسیاری دیگر در تاریخ افغانستان ثبت خواهد شد. اگر افغانستانی باقی بماند.»
دیگری نوشت: شاید اگر سلیمه مزاری به جای اشرف غنی نشسته بود، امروز تاریخ افغانستان به شکل دیگری نوشته میشد.
«تا زنده باشم میجنگم، اگر دیدید به دست طالبان افتادم تیربارانم کنید» سلیمه مزاری فرماندار زن شهرستان کنت بود، و از معدود مقامات دولتی بود که تا آخرین لحظات زیر بار تجاوز طالبان نرفت و خود برای دفاع از کشورش سلاح به دست گرفت. سلیمه سال ۵۹ در تهران متولد شده و فارغ التحصیل جامعه شناسی دانشگاه خوارزمی است.
اما در افغانستان چه اتفاقی افتاد؟
جمال الدین موسوی در رشته توئیتی در این باره نوشت: «این روزها بسیاری میپرسند، چطور ارتش افغانستان به این آسانی مغلوب طالبان شد؟ مغلوب یک نیروی واپس گرا و متهم به کشتار؟ ارتشی که با هزینهای زیاد تشکیل شد، تجهیزاتی پیشرفته در اختیار داشت و سالها توسط آمریکا و ناتو آموزش دید! همینطور میپرسند که چطور دولت تا این اندازه آسیب پذیر است؟ من سعی کردم در یک توییت کوتاه از منظر خود، علت العلل سقوط زنجیروار ولایتها و شهرهای بزرگ را توضیح بدهم، ولی دریافتم که باید توضیح بیشتری داده شود. از اینجا شروع میکنم، از مشاهدات شخصی تمام این سالهای خودم. در سطح اکثر رهبران، مقامهای ارشد دولتی و سران، مسابقهای از تجمل جریان داشت، خانههای اعیانی، کاروان ماشینهای گرانقیمتِ ضد گلوله و سفرهای خارجی خانوادگی.
همینطور سرمایه گذاری در بازار ملک در دوبی و ترکیه آنهم رهبران کشوری که حتی در مرکز تجاری پایتخت آن، صدها معلول، یتیم، کودکِ کار و بیوه زن برای گدایی پرسه میزدند و فقر از سر و روی مردم میبارید. من از نوجوانی با دقت و از نزدیک تحولات افغانستان را دنبال کرده ام و بیشتر از بیست سال است که با طرفهای مختلف در دولت و مخالفان در تماس بوده ام. اشکالات زیادی در دولت وجود داشته، ولی از نظر من، مهمترین آن همین فساد مالی و اداری بوده و هست. این فساد باعث شد تا بسیاری از مردم افغانستان خود را در برابر نیرویی خشن مثل طالبان، تنها و بی دفاع ببینند. گروهی که متهم ردیف اول کشتار کور و بی رحمانه غیر نظامیان و نقض گسترده حقوق زنان است و از حکومت آن، تحت عنوان سالهایی سیاه یاد میشود.
همین فساد، سیستم تصمیم گیری، خصوصا تصمیم گیری در حلقههای امنیتی را فلج کرد و در سطحی ملی و بین المللی باعث دلسردی از دولت شد. محمد اشرف غنی بیست سال پیش به عنوان وزیر مالیه و بعد به عنوان رییس جمهور یکی از طراحان اصلی سیستمهای مالی در افغانستان بوده است. البته آقای غنی معتقد است که کوشش کرده تا شفافترین سیستم مالی ممکن را ایجاد کند، ولی پروندههای بزرگ فساد مالی در دولت او خلاف این را نشان میدهد. اسناد متعددی وجود دارد که نشان میدهد او به عنوان یک مقام ارشد، مسئولیت مستقیم و غیر مستقیم داشته و دارد. ضمن این، بر اساس تحقیقات نهادهای متعدد از جمله موسسه آمریکایی SIGAR خیلی از موارد فساد - علی رغم شواهد بسیار - پیگیری نشده و حتی به مرحله ایجاد پرونده نرسیده است.
کارشناسان بین المللی متعددی میگویند که دلیل آن نبود اراده سیاسی برای مبارزه با فساد بوده است. هر کسی که با دولتیها در افغانستان مراوده داشته، در همان نگاه اول در مییافت که عمده بحثها بر سر چگونگی تصاحب کرسیهای اصطلاحا «پولساز» برای جذب امکانات مالی است. بررسی اوضاع خیلی از مقامهایی که به این کرسیها رسیدند، نشان میدهد که آنها بعدا به ثروتهای عظیمی دست یافتند. من در این چند سال با مقامهای امنیتی متعددی درباره روحیه سربازان افغان برای دفاع از دولت صحبت کرده ام. تمام آنها از تاثیر فساد مالی مقامات ارشد حکومت بر روحیه سربازان شکایت داشتند. حتی یکی از آنها اسنادی را منتشر کرد که نشان میداد، همین روزها دعوایی اساسی میان تعدادی از مقامها بر سر پول جریان دارد. جایی گابریل گارسیا مارکز نویسنده کلمبیایی از یک متن مذهبی نقل میکند و میگوید: پول مدفوع شیطان است!»