
تبعات قطعی برق!
ناترازیهای بخش انرژی کشور یا به اعتقاد تحلیلگران حوزه انرژی ابربحرانهای این حوزه، باعث نگرانیهای گستردهای در بخشهای مختلف کشور شده است، اما یکی از عمده نگرانیها درخصوص محور توسعه و رشد کشور متمرکز است.
یکی از مهمترین مسائلی که این روزها مورد توجه فعالان حوزه اقتصاد و انرژی قرار دارد این است که اهمیت انرژی و اهمیت تامین میزان مورد نیاز انرژی کشور در بخش توسعه چگونه مورد توجه مسئولان قرار دارد و برای تحقق آن چه برنامهای دارند؟ عبدالله باباخانی، تحلیلگر و کارشناس بازارهای بین المللی انرژی به این پرسش پاسخ داده و وضعیت موجود و چشم انداز آتی را تحلیل کرده است:
سایه سنگین کمبود انرژی بر بخش رقابت بین الملل
عبدالله باباخانی مطرح کرد: «به دلیل عدم رشد و توسعه اقتصادی کشور در بخشهای مختلف، رشد اقتصادی ما تا کنون بیشتر به درآمد انرژیهای فسیلی، وابسته است. خواه آن بخشی که به اسم صادرات غیرنفتی صادر میشود و خواه آن بخش که به عنوان صادرات نفتی، صادر میشود. صادرات بخش پتروشیمی ها، گاز و مایعات گازی، همگی از خانواده نفت و گاز محسوب میشوند؛ بنابراین اقتصاد کشور ما نفتی گازی و رابطهای تنگاتنگ با میزان تولید محصولات فسیلی دارد و میبینیم که هر بار در صادرات بخش فسیلی به مشکل بر میخوریم اقتصاد ما به هم میریزد و همچنین هر بار فروش نفت با مشکل مواجه میشود، رشد اقتصادی ما با چالش رو به رو میشود. در مقابل، هر بار در بخش فروش نفت بخاطر قیمت بالا و یا کاهش تحریمها وضعیت خوبی دارد، اقتصاد ما رشد قابل توجهی را نشان میدهد. آن چه که امروز با آن مواجهیم، وضعیتی بسیار دشوار به نام «ابر بحران انرژی» هم در مصرف و هم توان صادراتی است. ما امروز رقمی نزدیک به ۳۴ میلیارد دلار، کسری انرژی فقط برای مصرف داخلی داریم. وقتی کسری انرژی انرژی داریم به این معناست که اگر بخش انرژی ما بخواهد به شکل واقعی به تعهدات خود در برابر صنعت، تجارت و مصرف روزانه مردم پاسخگو باشد، باید ۳۴ میلیارد دلار انرژی وارد کند و وقتی این کار را نمیکنیم یا کمتر وارد میکنیم به این معناست که به بخش هایی، هزینه پنهان تحمیل میکند. این هزینه پنهان میتواند به صنعت، معدن، تجارت، یا حتی بخش مسکونی وارد شده باشد.»
وی افزود: «وقتی برق یک خانواده قطع میشود، بخشی از برنامههای اجتماعی، فرهنگی یا اقتصادی از آن خانواده گرفته میشود آن هم بدون این که از قبل چنین قراری گذاشته شده باشد. در بخش صنعت نیز وقتی گاز پتروشیمیها یا برق صنایع قطع میشود به این معناست که هزینهای پنهان، به آنها تحمیل میشود که از درامد آنان و به طبع اقتصاد کشور کم میشود و از برنامههای توسعه دور میشوند. همچنین رقابت بین المللی دور میشوند. یک مدیرعامل صنعتی اکنون نمیداند به فکر تامین برق باشد یا حقوق کارمندان، یا حل مشکلات مالیاتی خود و در نهایت اصلا چطور بازار بین المللی و مشتریان را حفظ کند. حقیقت این است که مشتریان منتظر نمیمانند. برای مشتریها اهمیتی ندارد که تولید کننده چه مشکلی دارد. آنها تعهدی از فروشنده گرفتهاند و توقع زمان مشخصی برای رسیدن محصولات را دارند. اگر تولید کننده به تعهدات خود عمل نکند، در نهایت یک یا دو بار صبر خواهند کرد و پس از آن، تامین کننده مذکور را از سبد بازاری خود کنار میگذارند. یا اگر هم کنار نگذارند در نهایت این تولید کننده را برای بخشی میگذارند که قرار است اقلام خارج از برنامه و ارزان قیمت را تامین کند. همین داستان برق را برای شش ماه مشابه برای مشکل گاز با زندگی مردم و صنعت داریم.»
دو یا سه دولت دیگر باید بیایند و بروند تا ابربحران انرژی به بحران تبدیل شود
این تحلیلگر بازارهای بین المللی انرژی در ادامه گفت: «اکنون فروش محصولات غیرنفتی ما با توجه به این که نظمی در تولید نداریم، بازارهای اصلی خود را از دست دادهاند. اگر بخواهیم این وضعیت را سر و سامان دهیم، احتیاج داریم که در چند بخش به شکل همزمان جلو برویم. یک بخش این است که باید تولید انرژی کشور را افزایش دهیم. در این بخش بحث بر سر این است که از سمت انرژی فسیلی جلو برویم با چه بودجه و چگونه با شرایط تحریم کنون یا تجدیدپذیرها و اگر تجدیدپذیرها که سریعتر جایگزین میشوند، را انتخاب کنیم، آیا ساختار سازی کردهایم یا بی در و پیکر شروع کردهایم؟ قطعا اینجا مشکل بزرگ مدیریتی داریم و اصلا مدیریت کنونی انرژی سنخیتی با انرژیهای تجدیدپذیر ندارد. بخش دوم این است که برخی صنایع، نیاز به بهینه سازی مصرف انرژی دارند چرا که هم اکنون مصرف انرژی ما ۲ و نیم برابر استاندارد جهانی است. در همه موارد، همچنین باید سرمایه گذاری انجام داده و در بحثهای روابط بین الملل، سوئیفت و FATF راهگشایی انجام دهیم. البته نکته سخت این است که حتی اگر FATF حل شود، نزدیک به یک الی یک سال و نیم دیگر به عنوان عضو معمولی FATF شناخته میشویم. همه اینها نشان میدهد حل مشکل به این سادگیها که تصور میشود نیست. مشکل بسیار پیچیده شده است و باز کردن گرههای موجود نه تنها شاید دست و دندان کارگشا نباشد بلکه شاید لازم است گره را برید و خارج کرد.»
وی درباره مدت زمان لازم برای حل مشکلات فعلی گفت: «همانگونه که اشاره کردهام، مشکل توسعه ما رابطه مستقیمی دارد با انرژی. اگر بخواهیم مشکل انرژی را حل کنیم، باید با ابربحران انرژی با چند برنامه برخورد کنیم، ابتدا با یک برنامه کوتاه مدت حداقل سه ساله، که عمری نزدیک به طول عمر دولت چهاردهم خواهد داشت، رشد و تاکید میکنم فقط رشد در ابربحران را کند کنیم. حتی نمیتوانیم آن را متوقف کنیم. معنی این بخش سخنم این است که درواقع اگر اکنون به ۳۴ میلیارد دلار انرژی نیاز داریم اجازه ندهیم سال آینده این عدد ۴۰ میلیارد دلار شود، بلکه سعی کنیم روی ۳۵ میلیارد کنترل کنیم. اگر امروز ۲۴ گیگاوات کسری برق در تابستان داریم اجازه ندهیم این عدد به ۳۰ گیگاوات سال دیگر برسد. در پایان دولت چهاردهم چنانچه بتوانیم نصف هدر رفت انرژی را کم کنیم و آن را به سبد انرژی برگردانیم و شدت مصرف انرژی را کنترل کنیم، حداکثر موفقیتی است که ممکن است و واقعی به نظر میرسد. البته نیاز داریم تا پایان دولت چهاردهم است که عضو معمولی FATF باشیم، تحریمها را حل کند و کشورهای مختلف مشکلی برای حضور در کشور ما نداشته باشند. ساختار مدیریت انرژی و اقتصاد کشور ما نیز نیاز به زمان دارد تا بازسازی شود و اصلاحاتی در آن انجام شود.»
باباخانی در ادامه گفت: «بعد از لحاظ فنی و زمانی، حداقل ۲ دولت بعد از دولت چهاردهم نیاز داریم که از ابربحران به بحران برسیم. سپس به سمت قابل حل شدن خود بحران برویم؛ بنابراین از همین حالا به حدود ۱۲ سال زمان نیاز داریم تا بحران را کنترل کنیم، وقتی وارد مرحله بحران شویم، امکان حل مشکلات بخش انرژی بصورت پایدار و ریشهای را داریم. ابر بحران مانند شرایط وخیم یک بیمار قبل از عمل است و ابتدا باید به پایداری برسد پ شرایط عمل را پیدا کند و گرنه امکان عمل نخواهد داشت. در کشورمان تا وضعیت انرژی از ابر بحران به بحران کاهش نیابد، امکان درمان ندارد. این که دولت چهاردهم میتواند مشکل روابط بین الملل، ساختارها، FATF و امثالهم را حل کند نمیدانیم. اما امیدواریم این اتفاق رخ دهد و در پایان دولت چهاردهم مقدمات مهار ابربحران را در دست داشته باشیم. برای رسیدن به افقهای توسعه اندیشیده شده در برنامه توسعه، نیاز به عبور از این مسیر سخت و دشوار داریم. راه سخت است، اما امیدواریم از این مسیر عبور کنیم. دولت باید بدون فوت وقت، به سراغ اصلاح ساختارمدیریت انرژی، اعمال مدیریت یکپارچه انرژی، مقدمات پیوستن به جامعه بین الملل پ همراه شدن با دانش مدیریت روز جهان برای همین دوران چهار ساله بشود. با این گارد مدیریت حتی توافقی بشود، تغییری رخ نمیدهد. آقای دکتر پزشکیان بجای جراحی قلب اینبار مجبور است که جراحی مدیریتی عظیمی در مدیریت انرژی انجام دهد که پیش مقدمه هر گونه حرکتی برای اصلاح ابر بحران انرژی است؛ و فکر میکنم، انجام خواهد داد»