
تاریخ تکرار میشود: غنیسازی، مانع توافق ایران و غرب
اظهارات مقامات ایران و امریکا طی سه هفته گذشته و نیز مهمترین خروجی پنج دور مذاکرات اخیر بین ایران و آمریکا تاکنون تردیدی باقی نگذاشته که این بار نیز مانند بیستوچند سال گذشته غنیسازی در ایران مشکل اصلی در رابطه بین ایران و غرب است.
انتشار خبر غنیسازی در تأسیسات نطنز در مرداد ۸۱ سلسله مذاکراتی را بین ایران و سه کشور اروپایی در پی داشت. در بیانیه سعدآباد در آبان ۱۳۸۲ و بیانیه پاریس در آبان ۸۳ تصریح شد که ایران بهطور داوطلبانه و با هدف اعتمادسازی با تعلیق غنیسازی و فعالیتهای مربوطه موافقت میکند و اضافه شد که غنیسازی به عنوان بخشی از صنعت صلحآمیز هستهای حق همه کشورهاست.
بعد از اینکه غرب به تعهدات خود در حوزه همکاریهای هستهای، اقتصادی و سیاسی-امنیتی عمل نکرد، ایران در مرداد ۸۴ غنیسازی را از سر گرفت. در بهمن ۸۴ شورای حکام آژانس پرونده ایران را به شورای امنیت ارجاع داد و شورا در مرداد ۸۵ طی قطعنامه ۱۶۹۶ با رأی مثبت چین و روسیه خواستار تعلیق غنیسازی در ایران شد. در همین دوره دولت بوش تعلیق غنیسازی در ایران را به پیششرط مذاکره با تهران تبدیل کرده بود و این پیششرط تا زمان اوباما ادامه داشت.
برجام و تأیید آن توسط شورای امنیت مشکل پذیرش رسمی غنیسازی در ایران را حل کرد اما آن را به شدت و در حد ۳.۶۷ درصد و با سقف موجودی اورانیوم غنیشده در حد ۳۰۰ کیلو محدود کرد. سیر ۲۲ساله داستان غنیسازی در شرایط کنونی به حساسترین مقطع تاریخی خود رسیده و این حساسیت به واسطه بسیاری تحولات دیگر تشدید شده است. در این دوره اگرچه ایران در حوزه غنیسازی پیشرفت تحسینبرانگیزی داشت، اما پیشرفت در سایر فناوریها در اثر تحریمها با مشکل مواجه شد.
استدلال غربیها همچنان این است که ایران به لحاظ تولید انرژی صلحآمیز نیازی به غنیسازی ندارد و سوخت نیروگاه بوشهر توسط روسیه تأمین میشود. ایران در مقابل ضمن تأکید بر نداشتن قصدی برای ساخت بمب اتمی و صدور فتوای رهبری در این مورد، همیشه تأکید داشته که غنیسازی به عنوان یک صنعت حق ایران است و در معاهده منع اشاعه ممنوع نشده و اگرچه ایران فعلا نیاز مبرمی به آن ندارد، اما توسعه این صنعت ضروری است.
با خروج ترامپ از برجام در می ۲۰۱۸ و در حالی که حمایت سیاسی اروپاییها، چین و روسیه از برجام ادامه یافت، ایران بر مبنای اقدامات جبرانی غنیسازی را بهطور نامحدود ادامه داد و این امر دوباره به مشکل اصلی در رابطه با غرب تبدیل شد. در دولت دوم ترامپ تا قبل از ۱۴ اردیبهشت با تناقض و نوسان مواضع در تیم ترامپ مواجه بودیم، اما در این تاریخ، ترامپ در مصاحبهای با NBC و صحبت از «جمعشدن کامل برنامه هستهای ایران» شرایط را تغییر داد.
از آن پس همه مقامات آمریکایی یکصدا از غنیسازی صفر در ایران سخن گفتهاند. اکنون سؤال این است که آیا امکان تعدیل در موضع آمریکا درباره غنیسازی وجود دارد یا خیر.
مسئله این است که دولت ترامپ با فشار اسرائیل از یک سو و فشار از ناحیه پایگاه رأی خود و طیفهای متنوع تندرو ازجمله مسیحیان انجیلی از سوی دیگر در مخالفت با غنیسازی در ایران مواجه است. از جمله اخیرا همه سناتورهای آمریکایی غیر از رند پال و ۱۷۷ عضو مجلس نمایندگان طی نامهای به ترامپ خواستار مخالفت او با غنیسازی در ایران شدند. متقابلا در ایران نیز مخالفتهایی جدی با توقف غنیسازی وجود دارد و دست نظام چندان در این مورد باز نیست.
در چنین شرایطی، خلاقیت و ابتکار ممکن است بتواند چاره کار باشد.
در این رابطه، ظاهرا ایدههای عمان میتواند بستر مناسبی برای انعطاف از هر دو سو باشد. این ایدهها ممکن است شامل تعلیق موقت و محدود غنیسازی ضمن حفظ ساختارهای فنی، مسکوتگذاشتن بحث غنیسازی و تمرکز بر سایر موضوعات و اعتمادسازی از این طریق، نیل به یک توافق موقت در ارتباط با کاهش سطح غنیسازی و حجم اورانیوم موجود در کشور در ازای کاهش برخی تحریمها و... باشد.
بنابراین اگر اولویت را ادامه مذاکرات و جلوگیری از توقف آن بدانیم، هر دو طرف قاعدتا باید در ارتباط با ایدههای عمان انعطاف لازم را نشان دهند. ترامپ به نحوی فزاینده در حال تمرکز بر اقتصاد و جلوگیری از افزایش قیمت نفت و داشتن دستاوردی در سیاست خارجی و... است و به این خاطر او بهجد باید دنبال احتراز از جنگ و جلوگیری از ماجراجویی اسرائیل باشد. ایران نیز باید قاعدتا لازم بداند که بر طیفی از مشکلات اقتصادی-اجتماعی، ازجمله ناترازیها و نیز شرایطی کاملا جدید در منطقه متمرکز شود؛ مشکلاتی که میتوانند در صورت ادامه تنش و تحریمها تشدید شوند. در چنین شرایطی، ممکن است مقامات ما نیز بخواهند نوعی تحلیل هزینه-فایده و تمرکز بر مشکلات واقعا موجود را در دستور کار قرار دهند. تنها در این صورت میتوان به نجات مذاکرات و یافتن راهحلی امیدوار بود.