به روز شده در: ۲۲ تير ۱۴۰۴ - ۱۶:۰۰
کد خبر: ۷۰۱۹۶۳
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۱ - ۲۲ تير ۱۴۰۴

رمز گشایی از حرف‌های قالیباف در خصوص جنگ ۱۲ روزه!

روزنو :پنجشنبه‌شب بود که محمدباقر قالیباف رئیس مجلس در گفت‌وگوی تلویزیونی به بیان ابعاد مختلف جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و ایران پرداخت.

پنجشنبه‌شب بود که محمدباقر قالیباف رئیس مجلس در گفت‌وگوی تلویزیونی به بیان ابعاد مختلف جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و ایران پرداخت.

رمز گشایی از حرف‌های قالیباف در خصوص جنگ ۱۲ روزه!

به گزارش روز نو او در بخشی از این گفت‌و‌گو بر حضور و نقش‌آفرینی ۹۰ میلیون مردم ایران در جایگاه «هسته سخت نظام» پرداخت و از این گفت که در این جنگ مردم با نگاه‎ها و سلیقه‎‌های سیاسی و اجتماعی مختلف «پای کار آمدند» و نقشه اسرائیل را نقش برآب کردند و سه‌گانه مدنظر آنها یعنی «۱) تغییر نظام سیاسی در ایران، ۲) هدف قراردادن پایه‌های قدرت ما (که یکی از آنها هسته‌ای است) و ۳) حوزه موشکی» بی‎نتیجه ماند.

در پی این تاکید بر حضور حداکثری مردم و یکپارچگی و همبستگی که رئیس مجلس نیز همچون بسیاری از چهره‌های سیاسی و تحلیلگران بر آن اذعان داشت، روزنامه هم‌میهن گفت‎و‌گویی با سعید آجورلو، مدیرمسئول صبح نو و از فعالان سیاسی اصولگرا نزدیک به قالیباف، سعید شریعتی، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت و محمد عطریانفر، معاون سیاسی حزب کارگزاران سازندگی داشته‎ که در ادامه می‎آید.

پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، رئیس مجلس در مصاحبه‌ای گفته است که «آن‌ها باید بدانند هسته سخت این نظام، ۹۰ میلیون نفر هستند که همه یکپارچه‌اند». تحلیل‌تان از این اظهارنظر چیست؟

محمد عطریانفر: بهتر این بود که آقای قالیباف می‌گفتند مردم هسته نرم این قدرت هستند. وقتی به هسته سخت قدرت نسبت ۹۰ میلیونی می‌دهیم، باید در نظر داشته باشیم که ما نمی‌توانیم با ادبیاتی صحبت کنیم که از دنیا توقع داشته باشیم مطابق با فرهنگ ما مسئله را بفهمند. زمانی که دنیا صحبت از هسته سخت قدرت می‌کند، منظور نیرو‌هایی است که در مرکزیت قدرت عملیات همچون نیرو‌های امنیتی، نظامی هستند.

بهتر است اینگونه می‌گفتند که این هسته سخت قدرت تابع ۹۰ میلیون نفر مردمی هستند که هسته نرم قدرت را تشکیل می‌دهند. ایشان می‌خواست بگوید ملت با دولت زبان مشترک دارد. این حرف درست است، پشتیبان دولت مقتدر یک جامعه مدنی مقتدر است و به جای اینکه بگوید حاکمیت و نیرو‌های قدرت در هسته سخت نظام در کانون نیرو‌های مردمی هستند و از دل جامعه مدنی بر می‌آیند می‌گوید جامعه مدنی در هسته سخت قدرت قرار دارد.

سعید آجرلو: مصاحبه آقای قالیباف، نمادی از ورود به وضعیت جدید در سطح جامعه و سیاست ایران است که نگاه من به آن، جامعه‌شناسی سیاسی جنگ است. نوعی جامعه‌شناسی که مبتنی بر تفاهم و همبستگی است که این موضوع، برخلاف جامعه‌شناسی سیاسی قبل از جنگ به شمار می‌رود که جامعه‌شناسی غیریت زا، تخاصم‌آفرین، قطبی‌ساز و شکاف‌محور بود و حداقل در ایام انتخابات ریاست‌جمهوری به اوج رسید و بعد هم ادامه پیدا کرد. تقریباً می‌توان گفت که روند‌های اجتماعی، نوعی قطبیت در سطح نیرو‌های سیاسی ساخته بود، به این معنا که گروهی با گرایش‌های روشنفکری و با تم جامعه‌شناسی، حرف از فروپاشی اجتماعی می‌زدند و به عدد و رقم اتکا می‌کردند.

در مقابلش هم یک جریانی وجود داشت که به‌دنبال نوعی ناب‌سازی بود، قاعده جذب حداکثری را جدی نمی‌گرفت و به آن پایبند نبود و با ادبیات هسته سخت صحبت می‌کرد. در واقع می‌توان گفت، ادبیات هسته سخت، روی دیگر ایده فروپاشی اجتماعی بود. زیرا وقتی فرض شما این باشد که این فروپاشی اجتماعی اتفاق می‌افتد، در نهایت از هسته سختی صحبت می‌کنی که در آن لحظه نهایی و سرنوشت‌ساز، قرار است که از انقلاب، کشور و نظام دفاع کند که سرشبکه‌هایی هم مدعی این کار شده بودند درحالی‌که به نظر من، این جمع‌بندی بدنه اجتماعی نبود و برساختی بود که سرشبکه‌ها درست کرده بودند. ایده هسته سخت، در واقع مکمل ایده فروپاشی اجتماعی بود که دوقطبی مختص قبل از جنگ است، اما بعد از جنگ، روندها، نماد‌ها و واکنش‌ها نشان داد که همه‌ی مردم هست سخت کشور هستند.

این اتفاقی که افتاد، به این معنا بود که هم ایده فروپاشی اجتماعی و هم ایده هسته سخت قدرت شکست خورده و ما وارد دوران جدیدی شدیم که اگر مختصات این دوران جدید را نشناسیم، به آنها توجه نکنیم، آنها را جدی نگیریم و در گذشته بمانیم، از مردم عقب خواهیم ماند. درحالی‌که این اتفاقاتی که در دوره جنگ افتاد، واکنش جامعه خیلی واکنش پویا و قدرتمندی بود و نشان داد که ایران جامعه قوی دارد که نمی‌توان آن را دست کم گرفت و از آن به راحتی گذشت. بنابراین، جامعه‌شناسی سیاسی، در دوران جدید پس از جنگ، یک جامعه‌شناسی سیاسی جدید است.

به نظرم صحبت‌های آقای قالیباف، نشانه جدی گرفتن این تحولات دوران جدید و توجه کردن به این تحولات است که هسته سخت ۹۰ میلیونی، تبدیل به نمادی از به رسمیت شناخته شدن جامعه‌شناسی جدید به شمار می‌روند. از نظر سیاسی هم، این ادبیات، نزدیک به ادبیاتِ عقلانیت انقلابی است که یک موقعی تحت عنوان نواصول‌گرایی مطرح شده بود که بخش اجتماعی را جدی می‌گیرد و از این جهت، قابل توجه است.

سعید شریعتی: امیدوارم این اظهارات نشان از تغییر نگرش و تغییر گفتمان برای آقای قالیباف و امثال ایشان باشد و یا حداقل آقای قالیباف به‌عنوان یکی از رؤسای قوا، به لوازم این بحث پایبند باشد. اینکه گفته شود که هسته سخت نظام ما ۹۰ میلیون نفر ایرانی است، معنی‌اش این است که تکیه‌گاه پایداری ایران، عنصر مقاومت ملت ایران است و این حرف کاملاً درست است.

در این رویارویی مستقیمی که بین ایران و اسرائیل و آمریکا اتفاق افتاد و ما وارد جنگ تحمیلی و نابرابری شدیم، ما روی کاغذ و محاسبه نظامی، دست پایین را داشتیم، آنچه که باعث شد که ما از جنگ ۱۲ روزه سربلند بیرون بیاییم، به‌زعم همه تحلیل‌گران از جمله آقای قالیباف، عنصر مقاومت ملی بود. وقتی صحبت از ملت و میهن می‌شود و رهبری در شب عاشورا، به مداح معروف امر می‌کند که از ایران بخوان، این در واقع وجه سلبی میهن را به نمایش می‌گذارد و در واقع نه به دشمن را متجلی می‌کند، اما این کافی است.

اگر بخواهد این عنصر میهن محقق شود، باید اتفاقات ایجابی دیگری رخ دهد و از بسیاری گفتمان‌ها و پارادایم‌های موجود در نظام حکمرانی، عبور شود تا مفهوم میهن محقق شود. جنبه‌های ایجابی هم ۵ مورد است: «۱- ما باید از اصالت ایده و ایدئولوژی عبور کنیم و به اصالت زندگی و جان ایرانی برسیم. ۲- باید از رویای امت به رویای ملت ورود کنیم. ۳- از عنصر ایمانی به عنصر ایرانی گذار کنیم. یعنی اینکه ایران برای همه ایرانیان باشد. ۴- از ملت بر پایه خون عبور کرده و به ملت بر پایه خاک برسیم. ۵- از حاکمیتِ با قانون عبور کرده و به حاکمیت قانون برسیم. یعنی از قانون استفاده ابزاری نکنیم، خودِ قانون حاکم باشد.» باید این عبور اتفاق بیفتد تا وجه ایجابی ملت متحقق شود.

قالیباف به عنوان یکی از سران قوا، ازحضور همه مردم با سلایق مختلف حرف زده و گفته که در جنگ اخیر حتی آنهایی که تفاوت دیدگاه با سیستم داشتند، پای کار آمدند. آیا می‌توان از این سخنان، به رسمیت شمردن تفاوت سلیقه‌ها آنچنان که مردم خواستار آن هستند را برداشت کرد؟

محمد عطریانفر: در مقام واقعیت این اتفاق افتاده است. الان تمامی کسانی که در نهاد قدرت سیاسی و حاکمیت قرار دارند، پیام این حادثه سنگینی که رخ داد دریافت کردند و جامعه پشتیبان نیرو‌های مسلح و نظام حاکم سیاسی قرار گرفت، تمامی مسئولان در رده‌های مختلف در برابر این ملت تواضع کردند و احساس‌شان این است که چه مردم شریفی هستند که به‌رغم آنکه از دست حکومت گلایه‌مند هستند و مطالبات آنها تامین نشده است، در این بزنگاه سخت، از آنجایی که پای ایران در میان بوده، از اختلاف‌های خود فعلاً صرف‌نظر کردند و از یکپارچگی، تمامیت ارضی، استقلال و در کنار آن از حاکمیتی که دارد از تمامیت ارضی ما دفاع می‌کند، شروع کردند به دفاع کردن. در ادبیات سیاسی ما معمولاً چنین ذکر می‌شود که حتی اگر یک حاکمیتی را قبول نداشته باشید، اگر این حاکمیت در مقام دفاع از استقلال کشور بربیاید، بهتر است از این حاکمیت برای دفاع از تمامیت ارضی دفاع کرد تا کشور دچار تجزیه و فروپاشی نشود.

مردم حتی بر این باورند که اگر این حکومت را قبول ندارند و نسبت به آن گلایه‌مند هستند، چون پای استقلال ایران و تمامیت ارضی ایران ایستاده است، فهم ملی مردم آنقدر بالا است که از آن دفاع می‌کنند. با این تفاسیر از این حرف آقای قالیباف می‌توان چنین برداشتی را داشت، فکر می‌کنم نه‌تنها آقای قالیباف و بلکه دیگران نیز به این جنبه پذیرش آرا و نگرش مردم اعتراف دارند.

زمانی که این سوال مطرح می‌شود که رویکرد صداوسیما به عنوان یک نماد حاکمیت این‌چنین نبوده است، باید گفت که ما نمی‌توانیم حکم کلی صادر کنیم. مورد به مورد باید ارزیابی کنیم. همانطور که الان استدلال و تحلیل آقای قالیباف را به رسمیت می‌شناسیم و مورد ستایش قرار می‌دهیم، بخشی از عملکرد‌های صداوسیما را رد می‌کنیم. امروز اکثریت دلسوزان کشور که در مقام نقد حاکمیت بودند و در این شرایط یکپارچه از نیرو‌های مسلح حمایت کردند، به زبان بی‌زبانی مطرح کردند که صداوسیما دچار سیاست دوگانه است.

سعید آجرلو: همانطور که اشاره کردم، ما قبل از جنگ در دوقطبی گرفتار شدیم و در آن وضعیت، عملاً امکان بن‌بست‌گشایی و گشایش نداشتیم. آنچه که بعد از جنگ اتفاق افتاد، صورت مسئله را تغییر داد و از زاویه جدیدی به مسئله توجه شد و آن زاویه جدید، یک توصیف جدید از ایرانی، هویت ایرانی، جامعه ایرانی و حتی دولت ایرانی بود. به نظرم این توصیفات جدید، بن‌بست‌گشا بود و پاسخ تازه‌ای به مسئله بحران نمایندگی سیاسی بود.

باید به این نکته توجه کرد که ما چند سال است که مشارکت‌های زیر ۵۰ درصد داشته‌ایم. این نشان می‌دهد که ارتباط نیرو‌های اجتماعی و سیاسی از هم گسسته و یا کم شده و نوعی بی‌اعتمادی اجتماعی وجود دارد. اینجا در لحظه نزدیک شدن دولت – ملت و کم شدن شکاف جامعه – جامعه قرار داریم که این خودش گشایش‌گر است و طبیعتاً به ما می‌گوید که نیرو‌های سیاسی باید خودشان را براساس تحولات اجتماعی به‌روز کنند و از کلیشه‌های خودشان بیرون بیایند، این موضوع به نظر من در همه جناح‌های سیاسی ایران صدق می‌کند. ما، توصیف و تعبیرمان از جامعه باید جدید باشد.

از این بابت، پیوند دولت مرکزی با مفهوم وطن و دین و مذهب، به ما توصیف جدیدی از جامعه می‌دهد که این توصیف جدید، امکان نوعی مدارای اجتماعی را بیشتر می‌کند و در واقع قطبی‌سازی را کمرنگ می‌کند. البته به این معنا نیست که تمام شکاف‌ها حل شده و قطبیت از بین رفته است. هر لحظه امکان بازگشت به جامعه‌شناسی قبل از جنگ وجود دارد، یعنی اگر نیرو‌های سیاسی و اجتماعی نتوانند خودشان را به‌روز کنند، این وضعیت جنگ، وضعیت استثنایی خواهد بود و ما ممکن است دوباره به عقب برگردیم. درحالی‌که اگر توصیف درست به‌دست آوریم، امکان حرکت سازنده با قطبیت کمتر وجود دارد.

سعید شریعتی: این حرف‌هایی که آقای قالیباف می‌زند، در مقام سخنرانی کردن جذاب و جالب است؛ ولی ایشان رئیس قوه مقننه این کشور، به عنوان عالی‌ترین نهاد قانون‌گذاری کشور است. آقای قالیباف، باید به ازای حرف‌هایش خودش را در فرآیند قانون‌گذاری کشور مشاهده کند. باید جلوی قوانینی که مشخص است در آن، مبنا حقوق اکثریت ملت نیست و به خواسته‌های اقلیت در آن توجه کرده‌اند، گرفته شود. در همین شرایط شاهد هستیم که قوانینی از مجلس بیرون می‌آید که در جهت محدود کردن و ایجاد فشار به اقشار مختلف مردم است. آقای قالیباف، باید به عنوان رئیس قوه قانونگذار، برنامه‌اش را بیان کند و بگوید من به این نتیجه رسیده‌ام که باید عنصر ملت تقویت شود و دنبال مابه‌ازای قانونی آن برود.

وگرنه سخنرانی که کار من به عنوان یک فعال سیاسی است. این حرف‌های قشنگ را باید من بزنم، کسی که دستش به کار می‌رسد باید در کار نشان دهد که چگونه می‌خواهد ملت را تبدیل به ملت کند. با چنده پاره کردن و داشتن شهروند درجه یک و دو که نمی‌توان از ملت محافظت کرد. اینکه مجلس با این تعداد آرا و این میزان مشارکت شکل گرفته است، واقعاً در شأن ملت ایران است؟ برای تغییر این مسیر باید چه اتفاقی بیفتد؟ آقای قالیباف باید درباره این موضوعات و اینکه برنامه‌اش برای این مسائل چیست حرف بزند، وگرنه صرف حرف زدن چه ارزشی دارد؟ ما به ازای عملی باید دید در سه قوه چیست و آنها چه مسیری را در جهت تحقق ملت، تقویت پایداری ملت و تاب‌آوری جامعه اجرا کنند.

از مجموعه آنچه که توسط مسئولان بیان شده و اخیراً مورد اشاره رئیس مجلس قرار گرفت، می‌توان چنین برداشت کرد که مسئولان این روز‌ها را یک «فرصت» تاریخی و طبقه متوسط جامعه را به عنوان یک «ظرفیت» عظیم، برای تامین امنیت و اقتدار و پیشرفت می‌دانند؟

محمد عطریانفر: باید چنین باشد. مسئولان و حاکمیت باید نسبت به طبقه متوسط ایران و جامعه شهری ایران را که یک جامعه بسیار گسترده است و الان در دفاع از سرزمین، استقلال و کشورشان فهم مشترک هم پیدا کرده‌اند، به این درک و باور برسند که این جامعه متوسط و از جمله برگزیدگان آنها که نهاد‌های حزبی، مدنی و اتحادیه‌ها هستند، نهاد‌های بسیار ارزشمندی هستند و در این مقطع باید تقویت شوند تا بتوانند در آینده پشتیبان مضاعف برای کشور و حاکمیت باشند.

از این جهت یک فرصت تاریخی ایجاد شده است که حاکمیت باید از آن قدردانی کند تا اینگونه احساس نشود که در شرایط بحران‌ها از این ظرفیت‌ها استفاده می‌شود و بعد دوباره رها می‌شوند چراکه اگر حاکمیت مردم را رها کند، بعید به نظر می‌رسد که مجدداً این مردم در صحنه باشند. در نقطه مقابل آسیب‌هایی که دشمن به ما زد، فرصتی که اکنون فراهم شده است و در پی آن انسجام و همبستگی ملی احیا و تقویت شده، یک فرصت بی‌نظیر است و حاکمیت باید آن را نهادینه و پایدار کند و اجازه دهد سرنوشت و آینده کشور را همین طبقات و لایه‌ها و اقشار مختلف کشور رقم بزنند؛ این منطقی‌ترین روش برای پایداری سیاسی کشور خواهد بود.

سعید آجرلو: طبقه متوسط در ناآرامی‌های مختلف، نوع واکنشی که داشته مبتنی بر حفظ نظم و امنیت بوده است. ما باید توصیفی از طبقه متوسط به‌دست آوریم که این توصیف باید واقعی و روی زمین باشد و بتواند منافع و خواسته‌های آنها را توضیح دهد. به نظرم، در سال‌های ۹۸ و ۱۴۰۱ تا حدودی اینطور بود و طبقه متوسط ضد رادیکالیسم عمل کرد و به یک معنا کاملاً میانه‌رو بود.

اگرچه در دهه ۹۰ این طبقه متوسط اقتصادی کوچک‌تر شده است، اما شبکه‌های اجتماعی، طبقه متوسط را از نظر فرهنگی بزرگ کرده است. با این اوصاف، فکر می‌کنم که اساساً هر نوع تحول، تصمیم‌گیری و جمع‌بندی درباره موضوعات مختلف، به ارتباط با طبقات اجتماعی ربط دارد و باید با خواسته‌ها و منافع اجتماعی تنظیم شود. از این نظر طبقه متوسط، اهمیت خیلی زیادی دارد که این اهمیت را علاوه بر امنیت، در حوزه پیشرفت و توسعه می‌توان دید، آنها در این رویه می‌توانند موتور محرک باشند.

به غیر از این موارد، درباره تجاوز خارجی هم، نقش طبقه متوسط پررنگ است، طبقه متوسط در جنگ اخیر نشان داد به سمت دشمن حرکت نمی‌کند، درحالی‌که برآورد‌های اسرائیل چیز دیگری بود. اما طبقه متوسط، با توجه به سابقه تاریخی که در ذهن دارد، در سمت دشمن قرار نگرفت. به نظرم، باید توصیف واقعی از طبقه متوسط به‌دست آوریم. طبقه متوسط ایرانی، بین خواسته‌هایش بالانس ایجاد می‌کند و در مجموع در موضع میانه حرکت می‌کند و ظرفیت بزرگی برای کشور است.

حتماً رفتار‌های اصلاحی در سطح حاکمیت و در حوزه‌های مختلف، اگر با دستکاری نیرو‌های رادیکال سیاسی مواجه نشود و آن را به دوقطبی سیاسی تبدیل نکنند، می‌تواند رابطه حاکمیت با طبقه متوسط را رو به جلو ببرد. نکته دیگر این است که شبکه‌های اجتماعی کاری کرده که ذهن‌ها به هم نزدیک شده است، حتی طبقه‌های اقتصادی مختلف، از نظر فکری و فرهنگی شبیه هم شده‌اند؛ بنابراین با این طبقه متوسط، طبیعتاً امکان تعامل بین جامعه و دولت وجود دارد و الان زمان مناسبی است که این اتفاقات بیفتد. من به کم شدن شکاف‌ها امیدوارم، به شرط آنکه جنبه‌های رادیکال کنار برود و نیرو‌هایی که مبتنی بر تفاهم اجتماعی و سیاسی سخن می‌گویند و مربوط به عصر بعد از جنگ هستند، ظهور کنند. فکر می‌کنم مصاحبه آقای قالیباف تلاشی در این جهت بود و حتماً می‌توان آن را ادامه داد.

سعید شریعتی: طبقه متوسط، در سیاست‌های دو دهه گذشته ایران، رو به اضمحلال است. از سال ۸۴ به بعد، ۲۰ سال است که سیاست‌های حاکم بر کشور، جز در سال‌های معدودی در جهت تضعیف طبقه متوسط گام برداشته است و جامعه ایران را کاملاً دوقطبی می‎کند که یک قطب طبقه ضعیف و یک طبقه محدودی به عنوان طبقه برخوردار هستند که این موضوع دلایل سیاسی دارد که به صورت مجزا می‌توان درباره آن حرف زد.

نتایج این سیاست‌ها، به ضعیف‌تر شدن طبقه متوسط منجر شده است. وقتی از سیاست‌ها حرف می‌زنیم، یعنی محدودیت‌های سیاسی، سلب آزادی‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی. این سلب آزادی‌ها منجر به تضعیف طبقه متوسط شده است و امروز که می‌خواهند طبقه متوسط را فرا بخوانند که پشتوانه کشور باشند، ممکن است با جای خالی این طبقه مواجه شوند. قوه‌های مقننه، مجریه و قضائیه باید رویکرد کلان دهند، نظام حکمرانی را متحول کنند، یعنی اینکه تمام آنچه که به تضعیف عنصر ایرانی، جامعه ایرانی و طبقه متوسط ایران منجر شده را مانع شده و جلوی آن را بگیرند و تغییر دهند.

تصویر روز
خبر های روز