به روز شده در: ۰۳ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۸:۲۵
کد خبر: ۷۰۳۹۲۷
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۴ - ۰۲ مرداد ۱۴۰۴

ناگفته‌هایی از مجتمع اساتید سعادت آباد

روزنو :۴۰ روز از صبحی می‌گذرد که موشک‌های سهمگین، مجتمع اساتید سعادت‌آباد را لرزاندند و چندین زندگی را در دل خود دفن کردند. اکنون، ساختمان میان داربست‌ها و صدای خسته کارگران، هنوز نفس می‌کشد؛ اما پشت دیوار‌های فرو ریخته، حکایت‌هایی از رنج، انتظار و مقاومت نهفته است. مدیر ساختمان و بازماندگان، از ترس لحظه انفجار، سختی‌های بازسازی و کندی حمایت‌ها سخن می‌گویند؛ از شبی که مرگ به طبقات بالا رسید و زندگی یک کشور را برای همیشه تغییر داد.

ناگفته‌هایی از مجتمع اساتید سعادت آباد

۴۰ روز از صبحی می‌گذرد که موشک‌های سهمگین، مجتمع اساتید سعادت‌آباد را لرزاندند و چندین زندگی را در دل خود دفن کردند. اکنون، ساختمان میان داربست‌ها و صدای خسته کارگران، هنوز نفس می‌کشد؛ اما پشت دیوار‌های فرو ریخته، حکایت‌هایی از رنج، انتظار و مقاومت نهفته است. مدیر ساختمان و بازماندگان، از ترس لحظه انفجار، سختی‌های بازسازی و کندی حمایت‌ها سخن می‌گویند؛ از شبی که مرگ به طبقات بالا رسید و زندگی یک کشور را برای همیشه تغییر داد.

به گزارش روز نو مجتمع اساتید سرو اولین منطقه مسکونی بود که بامداد جمعه ۲۳ خرداد مورد هدف حملات موشک‌باران قرار گرفت و ۱۶ نفر را قربانی کرد. محمد‌مهدی طهرانچی، خانم قراویری، محمد بیگلری، فریبا کیوانی، بهنام قاسمیان، زهره رسولی، رایان قاسمیان، احسان اشراقی، باران اشراقی، زهرا شمس‌بخش، علی‌اکبر امامی، هانیه نادری و ۴ نفر هم گمنام، از جان‌باختگان این موشک‌باران بودند. فردا سوم مرداد‌ماه، چهلم آنها و خیلی‌های دیگری است که در موشک‌باران اسرائیل جان‌شان را از دست دادند و شهید نام‌گذاری شدند.

ساعت از ۱۲ ظهر گذشته، هنوز صدای بی‌وقفه کارگرانی که شیشه‌ها را جا می‌زنند و داربست‌ها را پایین می‌کشند، سکوت ساختمان را شکسته است. ۴۰ روز گذشته، اما ساختمان اساتید سعادت‌آباد همچنان زیر سایه شبی ایستاده که یکی از سنگین‌ترین حملات موشکی اسرائیل آن را لرزاند. پیش از موشک‌ها، ساختمان اساتید فقط چهاردیواری‌ای در سعادت‌آباد نبود؛ زندگی در آن جریان داشت؛ زندگی آدم‌هایی که بیشترشان از دل دانشگاه آمده بودند، اما همه‌شان، پیش از هر عنوان و شغلی، جان بودند، انسان بودند.

امیر قاری، مدیر ساختمان، این روز‌ها را به چشم دیده و به گوش شنیده، بیشتر از آنچه تصورش را می‌کرد. خسته است، اما روی خوشی دارد. چند تماس تلفنی، چند دستور اجرائی برای هماهنگی کار‌های ساختمان و بعد رشته حرف را می‌گیرد. از روزی که سکوت ساختمان شکسته شد.

ساختمان مجتمع اساتید سرو در سعادت‌آباد، بر‌اساس آنچه «امیر قاری» می‌گوید مجموعه‌ای مختص قشر دانشگاهی کشور بود: «تمام کسانی که در این مجموعه ساکن بودند، از استادان دانشگاه بودند. اگر هم موردی خارج از این جمع بود، حتما فرد دارای تحصیلات عالی و تأیید‌شده بود. پذیرش در این ساختمان شرایط خاصی داشت و ما برای هر متقاضی مصاحبه می‌گرفتیم».

او توضیح می‌دهد که فرایند سکونت در این مجتمع، اتفاقی یا صرفا براساس روابط نبود. اگر فردی متقاضی سکونت بود، حتما باید توسط یکی از ساکنان معرفی و تأیید می‌شد: «بر فرض اگر کسی می‌خواست برای خواهر همسرش آپارتمانی بگیرد، باید تأییدیه‌ای از آن فرد دریافت می‌کردیم که این همسایه جدید از نظر شخصیتی، مالی، پرداخت به‌موقع شارژ و سبک زندگی مورد تأیید است. بعد از آن، قرارداد بسته می‌شد».

در میان ساکنان، چهره‌های شناخته‌شده‌ای همچون محمدمهدی طهرانچی، رئیس دانشگاه آزاد، نیز دیده می‌شدند؛ همان کسی که هدف اصلی حمله به این ساختمان بود. در همان موشک‌باران شهید شد. مجتمع اساتید در سعادت‌آباد شامل چهار بلوک مسکونی A، B، C و D است و در مجموع حدود ۴۰۰ خانوار در آن سکونت دارند. هر برج حدودا ۹۶ واحد دارد که عمدتا متعلق به اعضای هیئت علمی دانشگاه‌های مختلف است.

به گفته قاری، در جریان این حادثه، از مجموع ۹۶ واحد مسکونی، طبقات هشت تا سه به‌طور کامل تخریب شد. شدت انفجار به حدی بود که بعضی واحد‌ها دیگر عملا وجود خارجی ندارند. با‌این‌حال، بخشی از ساختمان که در قالب برج C۱ شناخته می‌شود، پس از تلاش‌های شبانه‌روزی و پیگیری‌های وزارت علوم و نهاد‌های ذی‌ربط، تا حد زیادی به وضعیت عادی بازگشته است.

بازسازی یکی از برج‌ها

قاری از روند بازسازی ساختمان C۱ سخن می‌گوید؛ ساختمانی که اکنون به گفته او، تقریبا به شرایط عادی بازگشته است: «زیرساخت‌های اصلی شامل گاز، برق، آسانسور و سیستم خنک‌کننده به طور کامل راه‌اندازی شده‌اند و بیش از ۹۵ درصد ساکنان به واحد‌های خود بازگشته‌اند». او ادامه می‌دهد: «اولین گام ما وصل‌کردن گاز و راه‌اندازی چیلر‌ها بود؛ چون می‌دانستیم بدون آن امکان بازگشت و اسکان مجدد فراهم نمی‌شود». او با اشاره به سرعت عمل در بازسازی برج C۱ می‌گوید: «برج C۱، از همه نظر راه‌اندازی شده است؛ مشکلاتی مثل شیشه‌های شکسته، پرده‌ها، فریم‌ها، گچ‌کاری و نقاشی انجام شده است. تقریبا ۹۵ درصد از ساکنان دوباره به واحدهای‌شان برگشته‌اند. اولین اقدامی که با کمک وزارت علوم و برخی دانشگاه‌ها انجام دادیم، وصل‌کردن گاز و راه‌اندازی سیستم خنک‌کننده بود. چیلر‌ها راه افتادند، آسانسور‌ها مجددا فعال شدند، برق کامل به طبقات برگشت. گاز پخت‌وپز هم در مرحله تست است و تا پنجشنبه آماده بهره‌برداری خواهد شد».

در‌حالی‌که عملیات بازسازی در برج C۱ تقریبا به سرانجام رسیده، برج C۲ همچنان در مراحل ابتدایی نوسازی قرار دارد. به گفته قاری، از چهارشنبه هفته گذشته، با معرفی پیمانکار از سوی شهرداری، روند ایمن‌سازی، شمع‌بندی و اقدامات اولیه آغاز شده است. بر‌اساس ارزیابی‌های فنی، طبقات اول تا هشتم این برج باید به طور کامل تخلیه شوند؛ چراکه با وجود ظاهر سالم بنا، بررسی‌های مهندسی نشان می‌دهد تأسیسات اصلی شامل سیستم برق، گاز، آب و ساختار سازه‌ای باید به صورت دقیق بازبینی و نوسازی شود. قاری تأکید می‌کند: «نمی‌خواهیم بعد‌ها مشکلی برای ساکنان پیش بیاید».

اسکان در هتل و پرداخت ودیعه به مالکان

در حال حاضر، بخش درخور‌توجهی از ساکنان هنوز به طور کامل اسباب‌کشی نکرده‌اند. او می‌گوید حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد وسایل از واحد‌ها منتقل شده و برای تسهیل جابه‌جایی، فضایی در پارکینگ ساختمان در اختیار خانواده‌ها قرار گرفته است. شهرداری نیز امکاناتی را فراهم کرده؛ از‌جمله اسکان مستأجران در هتل‌ها و پرداخت ودیعه یک‌ونیم میلیارد تومانی به مالکان همراه با اجاره ماهانه ۳۰ میلیون تومان. فرایند پرداخت‌ها آغاز شده و برخی از ساکنان، چک‌های اولیه را دریافت کرده‌اند. با‌این‌حال، سرعت یافتن محل اقامت جدید تعیین‌کننده تداوم روند بازسازی است؛ چراکه انعقاد قرارداد‌های جدید با مالکان، منوط به تخلیه کامل واحدهاست و هرگونه تأخیر می‌تواند پروژه را متوقف کند. به گفته قاری، تا پایان سال عملیات بازسازی تمام می‌شود.

زندگی در میان بازسازی و امید

کمک‌هزینه‌ای که قرار بود به خانواده‌ها تعلق بگیرد، عددی در حدود ۲۵۰ میلیون تومان بود. رقم بالایی نیست، اما همچنان بسیاری از آسیب‌دیدگان موفق به دریافت آن نشده‌اند.

امیر قاری دقیق‌تر می‌گوید: «۹۶ واحد داریم که از طبقه نهم تا سوم به‌شدت آسیب دیده‌اند. طبقه چهارم تقریبا ۱۳۵ متر مساحت دارد و واحد‌ها تیپ‌بندی شده‌اند؛ ۱۱۴ متر، ۱۳۵ متر و ۱۴۴ متر. وقتی خبر ترکیدن گاز رسید، اصلا باور نمی‌کردم چنین اتفاقی بیفتد».

به‌تازگی، اما روند آواربرداری آغاز شده؛ «از چهارشنبه گذشته تیم‌های تخصصی آمده‌اند و کارگاه‌های خود را تجهیز کرده‌اند. ما باید همراه‌شان باشیم و واحد‌ها را تخلیه کنیم تا بتوانند کارشان را ادامه دهند».

روایتی از باران ۱۱‌ساله؛ از قربانیان «سرو»

امیر قاری، مدیر ساختمان، در توصیف چشم‌انداز آینده «برج اساتید» بر ضرورت دقت در انتخاب ساکنان تأکید می‌کند و می‌گوید: «از این پس هم هر فردی که متقاضی سکونت در ساختمان باشد، باید پیش از ورود مورد بررسی قرار گیرد؛ اینکه آیا فرد شناخته‌شده‌ای در سطح ملی است یا جایگاهی مهم در گذشته داشته، بی‌تردید بی‌تأثیر نخواهد بود».

امیر قاری، در‌حالی‌که لحظه‌ای مکث می‌کند، از رنجی می‌گوید که در جانش ته‌نشین شده است: «خیلی‌ها ناراحت‌اند؛ عزیزانی که بی‌گناه بودند و در این اتفاقات تلخ، خانواده‌شان را از دست دادند». صدایش آرام، اما دردمند می‌شود وقتی به یاد دختری به نام «باران اشراقی» می‌افتد. دختربچه‌ای ۱۱‌ساله که قربانی یکی از سهمگین‌ترین صحنه‌های این حادثه بود: «باران دختر بسیار خوبی بود. همیشه لباس صورتی می‌پوشید. اسمش را گذاشته بودم صورتی. انگار نوه‌ام بود. باران از بالا پرت شده بود پایین. پدرش هم زیر آوار جان داد. خیلی صحنه عجیبی بود». انگار حتی در دل ویرانی، هنوز جایی برای زندگی و ادامه‌دادن هست.

زندگی زیر آوار؛ روایتی از شب حمله

در میانه آن شب بی‌پایان و سکوت شکسته‌شده، صدای انفجاری مهیب زندگی ساکنان برج اساتید را ناگهان تغییر داد. علیرضا رحمانیان، یکی از ساکنان این برج، روایت خود را چنین آغاز می‌کند: «من ساکن برج C۲ بودم؛ واحد ما در طبقه هفتم قرار داشت و حدود شش ماه بود که در آن زندگی می‌کردیم». ساعت ۳:۲۷ بامداد بود که سکوت برج را صدای انفجاری مهیب شکست: «صدا شبیه ریزش هزار تن آهن بود، انفجاری بزرگ که فقط کسری از ثانیه ادامه داشت». لحظه اصابت، شیشه بالکن‌ها شکست و دیوار اتاق روبه‌روی آن ترک برداشت. بیشتر ساکنان، از‌جمله رحمانیان، با فضایی تاریک همراه با دود غلیظ مواجه شدند: «دخترم از خواب پرید؛ سه بار صدا زدم تا پیدایش کنم. بعد بدون کفش و با تکیه بر نور موبایل، خودمان را به راهرو رساندیم. رحمانیان همراه همسر و دختر ۱۴‌ساله‌اش تلاش کردند به همسایه‌ها کمک کنند: «همان‌جا بود که فهمیدیم این یک حمله موشکی است؛ نه زلزله. ما خیلی نزدیک بودیم؛ یک طبقه با انفجار فاصله داشتیم».

تنها ۶ ماه از سکونت‌مان می‌گذشت

راه‌پله‌های ساختمان پر از شیشه، بتون و آوار بود، اما آنها مسیر خروج را پیدا کردند: «روی پله‌های طبقه پنج سر خوردم، با موبایل روشن راه را برای دخترم و همسرم روشن کردم. در نهایت به طبقه چهار رسیدیم و پس از طی مسیر، مقابل برج با آمبولانس مواجه شدیم. یک نفر دیگر هم که در طبقه سوم سوخته بود، همراهمان به بیمارستان منتقل شد». پس از حادثه، مراجعه به بیمارستان‌ها شرایطی دشوار داشت.

رحمانیان می‌گوید: «بیمارستان مطهری کوچک‌ترین امکاناتی نداشت؛ گاز و پانسمان نبود. باید کلی معطل می‌شدیم برای بیمه و... تازه حال‌مان هم چندان خوب نبود». در نهایت، با تأخیر به بیمارستان «خاتم» منتقل شدند.

خانه‌ای که فقط شش ماه بود آن را خریده بودند و دو هفته از بازسازی کامل آن گذشته بود، به طور کامل زیر آوار فرو ریخت: «همه وسایل خانه از بین رفته است. ساختمان‌های مجاور برج‌های یک تا هشت نیز دچار خسارت جدی شده‌اند. در و پنجره‌ها، هر چیزی که محکم به نظر می‌رسید، کنده شده‌اند. پنجره اتاق کنده شده بود، دیوار اتاق دخترم شکافته شده بود. آنیسا کنار همان پنجره می‌خوابید. فقط می‌توانم بگویم معجزه بود که دخترم هنوز کنار ماست». او هم از باران اشراقی یاد می‌کند؛ همان دختر «صورتی» که برای خیلی از ساکنان برج عزیز بود؛ «هر روز او را می‌دیدیم. خانواده اشراقی را هم می‌شناختیم؛ خانواده‌ای نجیب و شریف. مادر باران هم بسیار انسان متین و فهیمی است. از آن مادر‌هایی که وقتی در محوطه حضور داشت، خیال بقیه بابت بچه‌هایشان راحت بود».

اما درد تنها به ازدست‌دادن همسایگان محدود نمی‌شود؛ فضای روانی پس از حادثه هنوز بر خانواده رحمانیان سایه انداخته است: «آنیسا هنوز به خانه بمب‌خورده برنگشته. حتی وقتی من سمت ساختمان می‌روم، از من می‌خواهد چیز‌هایی از کمد یا میزش بیاورم. تازه چند روز پیش بود که فهمیدیم دیوار اتاقش از چهار طرف شکافته شده؛ شکاف‌هایی ۲۰ تا ۲۵ سانتی‌متری».

نمی‌دانم چطور زنده ماندیم

در حال حاضر، خانواده رحمانیان در میهمان‌سرای بانک پاسارگاد ساکن هستند. به گفته او برخی دیگر از همسایه‌ها، در هتل لاله و سایر مراکز اقامتی موقت مستقر شده‌اند. دانشگاه‌ها و شهرداری نیز برای اسکان موقت همکاری کرده‌اند: «ما با معالجه سریع و کمی تجهیزات، سعی کردیم زندگی‌مان را موقتا از نو بسازیم. باور کنید نگرانی‌ام برای خانه نیست؛ با اینکه با زحمت فراوان بازسازی‌اش کرده بودیم. چیزی که بیشتر از همه اذیتم می‌کند، نبودن همسایه‌هاست». او می‌گوید که برای آنها از سوی شهرداری یک‌میلیارد‌و ۸۰۰ میلیون تومان به عنوان ودیعه پرداخت شده با ماهانه ۳۰ میلیون تومان برای اجاره: «از ما تعهد محضری گرفتند و دیروز چک را به ما دادند. برای حدود ۲۰ یا ۳۰ نفر دیگر هم این روند طی شد». با این حال به این نکته هم اشاره می‌کند که حمایت‌های مالی برای تهیه وسایل زندگی بسیار کم است: «۲۵۰ میلیون تومان برای خرید ۱۷ قلم کالا برای کسی که تمام وسایل زندگی‌اش را از دست داده بسیار کم است».

به همین دلیل او از نبود مصوبه قانونی برای کمک‌ها هم گلایه می‌کند: «شهرداری می‌گوید مصوبه‌ای برای این کمک‌ها نداریم. این ۲۵۰ میلیون تومان هم ظاهرا بدون مصوبه داده می‌شود. فرم‌هایی دادند برای ثبت خسارت، عکس بفرستیم، مدرک بفرستیم. ولی چطور می‌شود عکس از چیزی که در آوار دفن شده بگیری؟».

رحمانیان می‌گوید هنوز تصمیمی قطعی درباره بازگشت به برج نگرفته‌اند. اگرچه شهرداری بازه ۱۳‌ماهه‌ای را برای پایان مقاوم‌سازی و بازسازی در قرارداد لحاظ کرده و اعلام کرده در صورت تأخیر، این زمان تمدید می‌شود، اما مسئله برای او و خانواده‌اش چیزی فراتر از زمان است: «فکر می‌کنم معامله‌ای بین ما و خدا صورت گرفت. ما مالی از دست دادیم، ولی جانمان حفظ شد. هنوز که فکر می‌کنم، نمی‌توانم باور کنم چطور زنده مانده‌ایم. زندگی ادامه دارد، اما نه مثل قبل. ما آدم‌ها مجبوریم عادت کنیم، حتی به ازدست‌دادن». حدود صد کیسه آوار فقط از داخل خانه آنها خارج کردند، فقط برای اینکه راه باز شود، فقط برای اینکه بتوانند وارد خانه شوند و اندک وسایل باقی‌مانده را بیرون بیاورند: «در نهایت یک خاور وسیله از آنجا خارج کردیم.۷۰ درصد وسایلمان از بین رفته بود». مسئله هم فقط وضعیت ساختمان نیست: «نمی‌خواهیم دخترم فعلا ساختمان خراب‌شده را ببیند. البته فیلم خرابی‌ها را نشانش دادیم، اما فیلم، عمق فاجعه را منتقل نمی‌کند. مثلا کف سالن ورم کرده و بالا آمده، یا دیوار مشترک با خانه باران ریخته. آن خانه دیگر خانه نیست. همیشه فکر می‌کردم هر جور مرگی ممکن است برایم اتفاق بیفتد، جز اینکه موشک بخورد زیر پایم».

سرقت‌های پس از حادثه

رحمانیان در ادامه از سرقت‌هایی می‌گوید که بعد از حادثه، از خانه‌های ساکنان انجام شده است: «متأسفانه تقریبا از همه واحد‌ها سرقت شده. از خانه ما طلا و برخی وسایل را برده‌اند. تابلوفرش قابش شکسته، برده شده. طبقات تخریب‌شده هم که پر از وسایل ارزشمند بود. حتی طلا‌هایی که برای تولد همسرم سفارش داده بودم و تازه رسیده بود، ناپدید شده. جعبه هست، فاکتور هست، اما طلا نیست. اطلاع هم دادیم، اما هنوز رسیدگی نشده است».

در حالی که ۴۰ روز از حمله موشکی به برج اساتید در سعادت‌آباد تهران گذشته، هنوز بسیاری از ساکنان این ساختمان با شرایط سختی مواجه‌اند. محسن فانی یزدی، یکی از ساکنان این برج که واحد مسکونی‌اش به طور کامل تخریب شده، در گفت‌و‌گو با «شرق» از وضعیت این روز‌های ساکنان، روند کند بازسازی و گلایه‌ها از عملکرد بیمه می‌گوید.

او با اشاره به آسیب روانی عمیقی که به خانواده‌ها وارد شده، توضیح می‌دهد: «از نظر روحی و روانی واقعا آسیب جدی خورده‌ایم. اینجا ۹۶ واحد وجود دارد و از این تعداد، ۴۸ واحد کاملا تخلیه شده، چون طبقات چهارم، پنجم و ششم عملا روی هم ریخته‌اند. واحد من هم جزء همین بخش کاملا تخریب‌شده است؛ نه قابل سکونت است، نه کسی اجازه ورود دارد».

به گفته او، از باقی واحد‌ها نیز بسیاری دچار آسیب‌های جدی شده‌اند: «۲۴ واحد دیگر در و پنجره و شیشه‌شان نابود شده بود، گچ‌ها ریخته و قابل سکونت نبودند. شهرداری زحمت کشید و دو پیمانکار معرفی کرد. کار کرکره و در و پنجره تا حد زیادی انجام شده و برخی از ساکنان این واحد‌ها به‌صورت موقت برگشته‌اند. ۲۴ واحد دیگر نیز آسیب کمتری دیده‌اند. خودم بعد از ۱۵ روز برگشتم و مستقر شدم، اما سرمایش و گرمایش کار نمی‌کرد. حالا راه‌اندازی شده، اما هنوز مشکلاتی باقی است».

یکی از مشکلات اصلی ساکنان پس از حادثه، قطعی‌های مکرر برق است: «قبل از حادثه، اینجا چند سال برقمان قطع نمی‌شد. حالا روزی دو تا سه ساعت برق می‌رود. در این شرایط، نه می‌شود آشپزی کرد، نه وسایل برقی کار می‌کنند. چهار نفر آدم در خانه هستند، ولی زندگی فلج شده. دیروز قرار بود دو ساعت برق برود، سه ساعت رفت. به شرکت برق مراجعه کردیم، نامه هم دادیم، ولی فایده‌ای نداشت. همه‌چیز مختل است».

با ۲۰ میلیون تومان یخچال نمی‌دهند

فانی می‌گوید شهرداری هنوز بازسازی اصلی را آغاز نکرده: «پیمانکار مشخص شده ولی هنوز شروع نکرده‌اند. قول داده‌اند که از شنبه شروع کنند و گفته‌اند کار شش‌ماهه است، اما بعید می‌دانم شش‌ماهه تمام شود. کار زیاد است». اما گلایه اصلی او به نبود اسکان موقت و وضعیت بیمه بازمی‌گردد: «هیچ‌گونه مسکن موقتی در اختیارمان قرار نگرفت. مدتی چادری نصب شد، روان‌شناس آمد، اطلاعاتی گرفتند، ولی عملا کاری انجام نشد. رفتند و تمام شد». به گفته او از سال ۱۳۸۹ تمام واحد‌ها بیمه بوده‌اند: «ما هر واحد را براساس اثاثیه داخل آن دو میلیارد تومان بیمه کرده‌ایم. خود ساختمان، خودروها، همه‌چیز تحت پوشش بیمه ایران بوده. حالا از ۴۸ واحد کاملا تخریب‌شده، دست‌کم چهار واحد به‌طورکامل سوخته و هیچ‌چیز از آن باقی نمانده. بااین‌حال بیمه ایران نه اقدامی کرده و نه پاسخ روشنی داده. با سختی بسیار فقط توانستیم نماینده‌ای از یکی از شرکت‌های طرف قرارداد بیمه را برای بازدید بیاوریم. مدیران ارشد حتی حاضر به بازدید نشدند». او اضافه می‌کند: «شهرداری گفته شاید تا سقف ۲۰ میلیون تومان کمک کند، ولی هنوز خبری نشده. اگر هم بشود، این مبلغ فقط هزینه یک یخچال است. این در حالی است که ما همه‌چیز را بیمه کرده بودیم». فانی با اشاره به یکی از شهدای برج توضیح می‌دهد: «یکی از شهدای ما «زهرا»، دختر دکتر شمس‌بخش بود. بر اثر موج انفجار، یا شاید اصابت مستقیم، بدنش تکه‌تکه شد. پیکرش در زمین مقابل ساختمان پیدا شد. ۳۳ساله بود. دکتر شمس‌بخش، قائم‌مقام یکی از وزارتخانه‌ها بود و واحد محل سکونتش درست کنار واحد دکتر تهرانچی قرار داشت».

او سپس تصویری از ترکیب واحد‌های برج ارائه می‌دهد: «در هر طبقه چهار واحد بود. در طبقه‌ای که این اتفاق رخ داد، در یک واحد دکتر تهرانچی سکونت داشت، روبه‌روی واحد او، پیرمردی زندگی می‌کرد که به شکلی معجزه‌آسا از این حادثه فجیع جان سالم به در برد. واحد کناری هم به همان شدت آسیب دید». او سپس برای لحظه‌ای سکوت می‌کند و می‌گوید: «این هم بخشی از وضعیت ماست. واقعیت تلخی که هنوز هم باورکردنش سخت است».

تصویر روز
خبر های روز