
خاورمیانه تشنه است
منطقه خاورمیانه، سرزمین بیابانهای وسیع و کمبارش با ذخایر آبی اندک است و طی سالهای اخیر به دنبال تغییرات اقلیمی، افزایش جمعیت، توسعه صنعتی، مداخلات انسانی و مدیریت ناکارآمد منابع آبی، همین ذخایر هم به شدت رو به کاهش رفته است.
به گزارش روز نو تهدید امنیت غذایی، کاهش توسعه اقتصادی، مهاجرت و بحرانهای اجتماعی، ازجمله تبعات ناشی از کاهش ذخایر آبی در خاورمیانه است و نتایج مطالعهای که اطلس ریسک آب در سال ۲۰۲۴ انجام داد، نشان میدهد که تا سال ۲۰۵۰، کل این منطقه با تنش آبی شدید مواجه خواهد بود که چنین وضعی، زندگی و امنیت غذایی جمعیت و همچنین توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این منطقه را تحت تاثیر قرار خواهد داد. مهدی زارع؛ رییس مرکز پیشبینی و استاد پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله در یادداشتی برای «اعتماد» بحران آب در این منطقه از جهان و تبعات آن را تحلیل و بررسی کرده است.
۱ - بحران آب در فلسطین اشغالی:
فلسطین اشغالی به دلیل آب و هوای خشک، جمعیت رو به رشد و درگیری مداوم ژئوپلیتیکی تا سال ۲۰۲۵ با چالشهای قابل توجه کمبود آب و خشکسالی مواجه بوده است. اسراییل دارای اقلیمی نیمه خشک تا خشک با بارندگی نامنظم و خشکسالیهای مکرر است. استخراج بیش از حد آبهای زیرزمینی و پمپاژ بیش از حد منجر به کاهش سطح سفرههای آب زیرزمینی و مشکلات شوری شده است.
افزایش تقاضا برای آب با مهاجرت دادن از سراسر دنیا به این سرزمین در شهرها و برای کشاورزی، منابع را تحت فشار قرار داده است. کاهش بارندگی و افزایش نرخ تبخیر، وضع خشکسالیها را بدتر کرده است. خشکسالیهای شدید در سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۰۹ و ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۸ گزارش شده است. اختلافات آبی با کشورهای همسایه اردن و سوریه و لبنان مدیریت منابع را پیچیده کرده است. در سال ۲۰۰۲ خشکسالی شدید منجر به جیرهبندی آب و محدودیتهای کشاورزی شد. در سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۰۹ بدترین خشکسالی طی دهههای گذشته موجب شد تا سطح آب دریاچه جلیل به نزدیک «خط سیاه» یا سطح بسیار پایین و خطرناک برسد.
در بازه ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۸ نیز خشکسالی طولانی مدت، اقدامات سختگیرانهای را برای صرفهجویی در مصرف آب الزامی کرد. دوره اخیر خشکسالی نیز از ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۵ همچنان مشکل آفرین است. اسراییل برای مقابله با کمبود آب، چندین استراتژی کلیدی را اجرا کرده است. اسراییل حدود ۸۰ درصد آب آشامیدنی خود را از کارخانههای نمکزدایی تامین میکند.
کارخانههای عمده نمکزدایی در اشکلون (۲۰۰۵)، هادرا (۲۰۰۹)، سورک (۲۰۱۳) و سورک ۲ (۲۰۲۵) احداث شده است. کارخانه سورک ۲ بزرگترین تصفیهخانه جهان است که ۲۰۰ میلیون مترمکعب آب در سال تولید میکند. بازیافت حدود ۹۰ درصد از فاضلاب با تصفیه و استفاده دوباره بیشتر برای کشاورزی است. کارخانه شفدان در منطقه تلآویو حدود ۱۴۰ میلیون مترمکعب در سال تصفیه میکند. از سال ۲۰۲۰، نمکزدایی حدود ۵۰ درصد از نیازهای آب خانگی اسراییل را تامین میکرد و پیشبینیها نشان میدهد که تا سال ۲۰۶۵، بخش عمدهای از تولید آب کشور را تشکیل خواهد داد و بهطور بالقوه سالانه به ۱۱ تراوات ساعت برق اضافی تحت سناریوی رشد بالا نیاز خواهد داشت.
این افزایش تقاضای برق، در کشوری که بیش از ۹۰ درصد برقش از سوختهای فسیلی (عمدتا گاز طبیعی) تولید میشود، منجر به انتشار بیشتر گازهای گلخانهای میشود که با تلاشهای کاهش تغییرات اقلیمی در تضاد است. اگرچه برنامههایی برای افزایش منابع انرژی تجدیدپذیر وجود دارد، دستیابی به یک سیستم برق کم کربن دههها طول خواهد کشید و نیاز به زمین برای مزارع خورشیدی فتوولتاییک در کشوری با محدودیت زمین مانند اسراییل، چالش دیگری را ایجاد میکند. هزینههای انرژی نمکزدایی بالاست و موجب تقاضای بالای برق است.
آب نمک حاصل از نمکزدایی به اکوسیستم آسیب میرساند. همچنین تنش آبی با فلسطینیها و اردن بر سر سفرههای آب زیرزمینی مشترک موجب شده که اگر چه نمکزدایی برای اسراییل در مقابله با کمبود آب، تحولی اساسی ایجاد کرده، اما چالشها و بحرانهای جدیدی را نیز به همراه آورده است. تخلیه آب شور و آلودگی دریایی با نمکزدایی، آب بسیار شور تولید میکند که دوباره به دریای مدیترانه پمپ میشود.
این آب بسیار شور موجب آسیب به مرجانها، کاهش تنوع زیستی و اختلال در اکوسیستمهای دریایی نزدیک محلهای تخلیه در اشکلون، سورک میشود. از سوی دیگر نمکزدایی انرژیبر است و به سوختهای فسیلی متکی است. افزایش انتشار گازهای گلخانهای نتیجه مستقیم این عملیات وسیع نمکزدایی است. در سال ۲۰۲۵ حدود ۵ تا ۱۰درصد از برق اسراییل صرف نمکزدایی میشود. آب نمکزدایی شده ۳ تا ۴ برابر گرانتر از آب شیرین طبیعی است. از سوی دیگر نابرابری در دسترسی به آب برای سرزمینهای فلسطینی برقرار است که دسترسی محدودی به آب نمکزدایی شده دارند. بحران آب غزه به دلیل تخریب وسیع این باریکه پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ مزید بر علت زیرساختهای ضعیف و محاصرههای سیاسی در چالشهای آبی فلسطینیان شده است.
با وجود نمکزدایی، پمپاژ بیش از حد سفرههای آب زیرزمینی در برخی مناطق ادامه دارد. تغییرات اقلیمی بارندگی را بیشتر کاهش داده و نمکزدایی را حتی بحرانیتر -و همچنین پرهزینهتر- کرده است. نمکزدایی اسراییل را از کمبود حاد آب نجات داده ولی مشکلات زیستمحیطی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی جدیدی ایجاد کرده است. خطر آلودگی آب دریا با نشت نفت میتواند تامین آب را مختل کند. در پی تشدید تغییرات اقلیمی توفانهای شدید گرد و خاک افزایش مییابد. فرآیند نمکزدایی یک محصول جانبی غلیظ به نام آب نمک تولید میکند که معمولا دوباره به دریا تخلیه میشود. این تخلیه به دلیل شوری بالا، تغییر دما و وجود مواد شیمیایی باقیمانده مورد استفاده در فرآیند نمکزدایی، اثرات منفی بر اکوسیستمهای دریایی دارد.
اثر تجمعی چندین کارخانه بزرگ در امتداد یک خط ساحلی محدود همچنان یک نگرانی است. آب نمکزدایی شده که از مواد معدنی طبیعی خود تهی شده، فاقد عناصر ضروری مانند منیزیم، کلسیم، ید و فلوراید است.
در حالی که کلسیم برای جلوگیری از خوردگی لولهها دوباره اضافه میشود، کمبود منیزیم یک نگرانی قابل توجه در بهداشت عمومی است. منابع آب طبیعی ۱۰ تا ۲۰ درصد از مصرف منیزیم در اسراییل را تشکیل میدهند و عدم وجود آن در آب نمکزدایی شده با افزایش شیوع دیابت نوع ۲ و سکته مغزی ایسکمیک مرتبط بوده و بار قابل توجهی را به سیستم مراقبتهای بهداشتی اضافه میکند. بهرغم توصیههای وزارت بهداشت اسراییل برای افزودن مجدد منیزیم، این امر هنوز به دلیل ملاحظات هزینهای الزامی نیست.
استفاده از آب نمکزدایی شده برای کشاورزی میتواند منجر به کاهش محتوای مواد معدنی در محصولات کشاورزی شود که بهطور بالقوه بر تغذیه انسان اثر میگذارد. یک نظرسنجی ملی در سال ۲۰۱۷ نیز میزان بالای کمبود ید را در جمعیت اسراییل نشان داد که به وابستگی شدید به آب نمکزدایی شده فاقد ید نسبت داده میشود.
۲ - رژیم صهیونیستی و فناوری آب در خدمت تنش آبی:
مدیریت آب توسط رژیم صهیونیستی باعث ایجاد تنش با همسایگانش در شرق مدیترانه شده است. اسراییل از آب منطقه «بیش از حد» استفاده کرده و کاهش شدید جریان رودخانه اردن و استخراج ناپایدار از سفرههای آب کوهستانی و ساحلی تنشهای شدیدی ایجاد کرده است. محدود کردن آب موجود برای توسعه اردن و سرزمینهای فلسطینی، برقراری نابرابری شدید در دسترسی به آب بین اسراییلیها و فلسطینیها، عملیات جنگی منجر به بحران شدید انسانی و محیطزیستی در غزه، تبدیل آب به یک عنصر دایمی مذاکرات سیاسی و یک عامل بالقوه برای درگیری از نتیجه و دستاوردهای فعالیتهای دولت رژیم صهیونیستی است.
اسراییل، فلسطین، اردن، لبنان و سوریه همگی به چند منبع آب مشترک و محدود در منطقهای خشک وابسته هستند. اسراییل، به عنوان پیشرفتهترین و قدرتمندترین کشور از نظر هیدرولوژیکی، اغلب به استفاده بیش از حد از این منابع مشترک به نفع خود و به قیمت آسیب رساندن به همسایگانش متهم شده است. پیشرفتهای تکنولوژیکی اسراییل در نمکزدایی و بازیافت آب، غیر قابل انکار است ولی اراده سیاسی برای برای تخصیص عادلانه منابع طبیعی مشترک بر اساس این واقعیت جدید، وجود نداشته و همین امر باعث گسترش تنشها شده است.
حوضه رودخانه اردن مهمترین و سیاسیترین منبع آب در منطقه است. سفره آب کوهستانی مخزنی زیرزمینی هستند که در زیر کرانه باختری قرار دارد. در امتداد ساحل مدیترانه و تا حدودی نوار غزه نیز سفرههای آب وجود دارد.
طرح جانستون (۱۹۵۳-۱۹۵۵) تلاشی با میانجیگری ایالاتمتحده برای تخصیص آب رودخانه اردن بین اسراییل، اردن، سوریه و لبنان بود. توافقات فنی تقریبا حاصل شده بود، ولی اتحادیه عرب به دلایل سیاسی آن را رد کرد، زیرا میترسید که به معنای به رسمیت شناختن اسراییل باشد. با این حال، اسراییل و اردن تاحد زیادی به تخصیصهای طرح جانستون به عنوان یک دستورالعمل غیررسمی برای دههها پایبند بودهاند.
شرکت ملی آب اسراییل پروژه زیرساختی عظیمی بود که در سال ۱۹۶۴ تکمیل شد و آب را از دریای جلیل (مخزن اصلی آب شیرین اسراییل) پمپاژ کرده و آن را به دشت ساحلی پرجمعیت و صحرای نقب منتقل میکند. این طرح دستاورد بزرگ برای توسعه اسراییل بود، اما جریان پاییندست رودخانه اردن را بهطور قابلتوجهی کاهش داد و عملا در سالهای بعد پاییندست رود اردن را تا حد زیادی خشک کرد. آنچه باقی مانده، اغلب آب شور و رواناب مزارع کشاورزی و ماهی است که عملا رودخانه اردن پایینی را به یک جویبار آلوده تبدیل میکند. این امر توانایی اردن را برای توسعه کشاورزی و تامین نیازهای جمعیت رو به رشد خود، ازجمله یک جامعه عظیم پناهندگان، به شدت محدود میکند.
در پاسخ به این پروژه، کشورهای عربی تلاش کردند تا سرچشمههای رود اردن (که از سوریه و لبنان سرچشمه میگیرند) را از اسراییل منحرف کنند. این امر منجر به درگیریهای نظامی شد و از عوامل موثر در جنگ شش روزه ژوئن ۱۹۶۷ بود. فلسطینیان در کرانه باختری به دلیل کنترل نظامی و غیرنظامی اسراییل بر منطقه، از دسترسی فیزیکی به رودخانه اردن منع شدهاند. آنها از سال ۱۹۶۷ دقیقا هیچ سهمی از آن دریافت نکردهاند. اشغال ارتفاعات جولان توسط اسراییل (از سوریه در سال ۱۹۶۷) امکان کنترل بر شاخههای مهم دریای جلیل را میدهد و تامین آب خود را در منبع بیشتر تضمین میکند.
طبق توافقنامه اسلو (توافق موقت، ۱۹۹۵) آب از سفره آب زیرزمینی تخصیص داده شد. به فلسطینیها حق پمپاژ ۱۱۸ میلیون مترمکعب در سال از سفره آب زیرزمینی شرقی (که از اسراییل خارج میشود) داده شد و ملزم به توسعه منابع آب اضافی با هماهنگی اسراییل شدند. با این حال، بخش عمدهای از آب سفره آب زیرزمینی همچنان توسط اسراییل استفاده میشود. شهرکهای اسراییلی در کرانه باختری زیرساختهای مدرن آب خود را دارند و مقادیر زیادی آب، اغلب با نرخهای یارانهای برای کشاورزی مصرف میکنند. فلسطینیها استدلال میکنند که این شهرکها نه تنها زمینهای آنها، بلکه منابع آب زیر آن را نیز تصاحب میکنند.
براساس سرانه، شهرکنشینان اسراییلی چندین برابر بیشتر از همسایگان فلسطینی خود آب مصرف میکنند. شهرها و روستاهای فلسطینی اغلب از کمبود آب، به ویژه در تابستان، رنج میبرند و مجبور به خرید آب تانکری با قیمتهای بالا هستند. بانک جهانی و سازمان ملل بارها اعلام کردهاند که تخصیص فعلی ناپایدار و ناعادلانه است. جمعیت بیش از ۲ میلیون نفری غزه به رودخانه اردن یا سفره آب کوهستانی دسترسی ندارند. تنها منبع طبیعی آن سفره آب ساحلی است. جنگ به ویژه پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و آسیب به زیرساختها و محدودیتهای اسراییل در واردات مواد مورد نیاز برای تعمیرات و نمکزدایی غزه را از مدیریت پایدار آب خود ناتوان کردهاند.
سفره آب زیرزمینی با بیش از دو برابر نرخ پایدار خود پمپاژ میشود. با کاهش سطح آب، آب دریا به داخل نفوذ میکند و آب را به طرز خطرناکی شور میکند. همچنین با فاضلاب و نیترات حاصل از رواناب کشاورزی آلوده شده است.
طبق استانداردهای سازمان ملل، بیش از ۹۶ درصد از آب سفره آب زیرزمینی اکنون غیرقابل آشامیدن است. «استفاده بیش از حد از آب» اسراییل بخشی از یک راهبرد بزرگتر است که آن را به یک رهبر جهانی در زمینه آب نیز تبدیل کرده است.
اسراییل در فناوری آب در جنبههای مختلفی پیشرفته است. آبیاری قطرهای برای کاهش چشمگیر مصرف آب کشاورزی در آن رایج است. بیش از ۹۰ درصد از فاضلاب آن تصفیه و برای کشاورزی دوباره استفاده میشود که بالاترین نرخ در جهان است. بیش از ۸۰درصد آب آشامیدنی خانگی خود را از کارخانههای عظیم نمکزدایی در سواحل مدیترانه تامین میکند. در عین حال اسراییل به جای استفاده از این فناوریها برای ایجاد دسترسی منابع آب طبیعی برای استفاده همه مردم منطقه ازجمله فلسطینیها و اردنیها، تسلط خود را بر آنها حفظ کرده است.
آب طبیعی اغلب برای لابیهای کشاورزی قدرتمند سیاسی و برای حفظ شهرکها استفاده میشود، درحالی که آب نمکزدایی شده با هزینه بالا به شهرهای اسراییل میرود. اسراییل منابع (سفرههای آب زیرزمینی، رودخانه اردن) را کنترل میکند و آب را بهطور ناعادلانه تخصیص میدهد و توسعه و حاکمیت فلسطین را سرکوب میکند. رودخانه اردن مسدود و منحرف شده و کشور اردن تنها بخش کوچکی و اغلب آلوده از آب را دریافت میکند. تنش اصلی سیاسی و راهبردی کنترل اسراییل بر ارتفاعات جولان است.
۳ - آب: محدودیت و عامل جنگ در خاورمیانه:
خشکسالی به لحاظ محیطزیستی، اجتماعی-اقتصادی و سیاسی، آسیبپذیری در برابر جنگ و فاجعه را در کشورهای خاورمیانه بهطور قابلتوجهی افزایش داده است. کاهش جریان رودخانهها (دجله و فرات) و تخلیه سفرههای آب زیرزمینی، اختلافات فرامرزی را تشدید میکند (تنشهای ترکیه-سوریه-عراق بر سر سدها). نابودی محصولات کشاورزی (خشکسالی ۲۰۱۰-۲۰۰۶ سوریه) مهاجرت روستاییان به شهرها را موجب میشود که باعث ایجاد محلههای فقیرنشین پرجمعیت و تنش برای شغل شد.
دامداران و کشاورزان (در عراق یا یمن) درآمد خود را ازدست میدهند و به اقتصادهای غیررسمی /غیرقانونی یا گروههای مسلح سوق میدهند. خشکسالی درآمدهای دولت (از کشاورزی) را کاهش میدهد و واکنش به سوانح و ارایه خدمات اجتماعی را تضعیف میکند. تصرف آب کمیاب (از طریق چاههای غیرمجاز) خشم عمومی را شعلهور میکند. در عراق، اعتراضاتی به دلیل سوءمدیریت آب در خشکسالیها رخ داده و ادامه دارد. دولت سوریه قبل از شروع جنگ داخلی ۲۰۱۱ به همین ترتیب اعتماد عمومی را از دست داد.
خشکسالیها ۱.۵ میلیون سوری را قبل از سال ۲۰۱۱ آواره کرد و موجب افزایش فشار به زیرساختهای شهری بیش از ظرفیتشان شد و به ناآرامیها دامن زد. تنشهای قومی و فرقهای رقابت برای آب و شکافها را تشدید کرده است. این اتفاق در عراق و سوریه خشکسالیزده در سالهای پس از ۲۰۰۶ رخ داد. گروههای مسلح از کمبود آب سوءاستفاده کردند. داعش سدها را در سوریه و عراق در سال ۲۰۱۴ تصرف کرد. جوانان ناامید و بیکار به اهدافی برای شبهنظامیان تبدیل شدند.
سوءتغذیه ناشی از خشکسالی، مردم را قبل از جنگها تضعیف میکند و مرگ و میر ناشی از جنگ را افزایش میدهد. کمبود آب به سیستمهای بهداشتی آسیب میرساند و خطرات بیماری را در جنگها افزایش میدهد (نظیر شیوع وبا در یمن). کشورهای وابسته به واردات (یمن، لبنان از میان کشورهای فقیر و قطر و امارات از کشورهای ثروتمند خاورمیانه) در درگیریها با اختلال در زنجیره تامین مواجه میشوند. در سوریه خشکسالی بیسابقه
۲۰۱۰-۲۰۰۷ کشاورزان را آواره کرد و به ناآرامیهای قبل از جنگ دامن زد. سال ۲۰۱۱، استانهای آسیبدیده از خشکسالی کانونهای شروع درگیری بودند. در یمن خشکسالی و تخلیه سفرههای آب زیرزمینی، فقر روستایی را تشدید و کنترل دولت را قبل از جنگ داخلی ۲۰۱۴ تضعیف کرد. در عراق خشکسالیهای ۲۰۱۸ و ۲۰۲۱ جریان آب دجله و فرات را حدود ۴۰درصد کاهش داد و باعث اعتراضات و تضعیف نهادها در دوران پس از داعش شد.
افزایش دما (پیشبینی میشود تا سال ۲۰۵۰ در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به ۴ درجه سانتیگراد برسد) و بارندگی نامنظم، خشکسالیها را بدتر میکند و این فشارها را مزمن میسازد. خشکسالی به عنوان یک عامل تشدیدکننده تهدید در درگیریها در سرزمینهای اشغالی فلسطین عمل میکند و آسیبپذیریها و تنشها را تشدید میکند، اما به ندرت به عنوان علت اصلی جنگ عمل کرده است.
تاثیر آن به دلیل زیرساختهای پیشرفته آب اسراییل و تکهتکه شدن منابع فلسطین تحت اشغال، نامتقارن است. در اسراییل اثر خشکسالی را از طریق نمکزدایی، استفاده مجدد از فاضلاب و آبیاری پیشرفته کاهش دادهاند. کمبود آب به ندرت باعث بیثباتی در سرزمینهای اشغالی رژیم صهیونیستی شده است. در فلسطین در پهنه کرانه باختری رود اردن ۸۰ تا ۹۵ درصد آب از سفره آب کوهستانی تحت کنترل اسراییل تامین میشود و فلسطینیها کمتر از ۱۰۰ لیتر به ازای هر نفر در روز -حد توصیه شده از طرف سازمان بهداشت جهانی-دریافت میکنند.
سرانه آب در اسراییل ۱۶۵ لیتر است. در نوار غزه سفره آب ساحلی آلوده شده و ۹۶ درصد غیرقابل شرب است. خشکسالی و محاصره و جنگ پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ کشاورزی را متلاشی کرده و آب را برای استفاده انسانی نامناسب ساخته است. محدودیتهای اسراییل بر مجوزهای حفر چاه در کرانه باختری اعمال میشود و فقط ۲۳ مجوز در سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۲ ازسوی دولت اسراییل تایید شده است.
در جریان خشکسالی، روستاهای فلسطینی با افزایش تخریب مخازن آب باران مواجه هستند. زیرساختهای آب غزه (کارخانههای نمکزدایی، خطوط لوله) در جنگ پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ کاملا تخریب شد. در جنگ ۲۰۲۱ نیز نیمی از شبکههای آب غزه تخریب شده بود. خشکسالی باعث کاهش عملکرد زیتون فلسطینیان -منبع اصلی درآمد اهالی- شده و اختلافات ارضی در نزدیکی شهرکهای یهودینشین را تشدید میکند. در فصول خشک خشونت شهرکنشینان علیه کشاورزان فلسطینی تشدید میشود.
خشکسالی به همراه زیرساختهای آسیبدیده در غزه باعث سرریز فاضلاب شده است. در سال ۲۰۲۳ روزانه ۱۰۸۰۰۰ مترمکعب فاضلاب خام تخلیه میشود که موجب شیوع و تشدید بیماری در جنگ شده است. «انتفاضه آب» کرانه باختری در سال ۱۹۹۹ شروع تظاهرات بود ولی این تظاهرات با احساسات گستردهتر ضد اشغال فلسطینیان همراه شد.
منابع تهی شده ناشی از خشکسالی، تابآوری فلسطینیها را در برابر شوکهای جنگی کمتر میکند. جنگ در غزه از سال ۲۰۲۳ پس از یک خشکسالی ۵ ساله آغاز شد؛ جمعیت آواره با کمبود فوری آب مواجه شدند. قبل از شروع جنگ آبخوانها به شدت شور شدند. در جریان جنگ، تولید آب به کمتر از ۵ درصد نیازها کاهش یافت. خشکسالی از قبل تابآوری سلامت را تضعیف کرده بود. تخریب خاک پس از خشکسالی، کشاورزی در سالهای پس از جنگ را نیز تهدید میکند.