
چگونه نسل زد جهان امروز را به لرزه در آورد؟
«نسل زد»، جمعیتی که بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۲ به دنیا آمدهاند و حدود ۳۰ درصد از نیروی کار و همچنین رایدهندگان را تشکیل میدهند، اهمیت زیادی پیدا کرده است، زیرا این نسل بهطور همزمان در زمان بحران مالی جهانی ۲۰۰۸، رشد سریع فناوری و همهگیری پاندمی به بلوغ رسید. این نسل بهعنوان یک نیروی آگاه و با پتانسیل بالا برای تاثیرگذاری بر تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در دنیا شناخته میشود.
به گزارش روز نو طبق گفته کات وارد، معاون رئیس سازمان «Jobs for the Future»، نسل زد توسط متغیرهای متفاوت بسیاری شکل گرفته، از جمله بنبستهای سیاسی، آشتی نژادی، بحران اقلیمی و ظهور هوش مصنوعی. نسل زد نسلی است که در زمینه مسائلی مانند تغییرات اقلیمی، سلامت روان، برابری نژادی، کنترل اسلحه و نابرابریهای اقتصادی و بیکاری فعال و پرشور است و اغلب از طریق شبکههای اجتماعی جمعیتها را به حرکت در میآورد تا با نظم حاکم مقابله کند.
روایت نسل زد در نظم چند قطبی
با این حال، نقش نسل زد در روایت اجتماعی و سیاسی دنیای امروز که تحولات در آن بسیار سریع اتفاق میافتد، هنوز سوالی بدون پاسخ است. برخی معتقدند که نسل زد نیرویی است که باید به آن توجه کرد، زیرا رهبران را مسئول میداند، همانگونه که در بسیاری از قیامهای جوانان در سراسر جهان علیه فساد، بدهی و ناکامیهای حکومتی این گزاره دیده شده است.
جنبش اعتراضات «آراگالایا» در سریلانکا در سال ۲۰۲۲ خبرساز شد زمانی که هزاران جوان عصبانی به کاخ ریاستجمهوری حمله کردند، ویرانی برجای گذاشته و رئیسجمهور را مجبور به فرار از کشور کردند.
پس از سه سال، در سال ۲۰۲۵، داستان مشابهی در بنگلادش تکرار شد، جایی که هزاران جوان به خانه نخستوزیر حمله کردند و باعث فرار شیخ حسینه و روی کار آمدن رژیمی از نسل زد شدند.
در نپال، فساد سیستماتیک در دفاتر دولتی، رابطهگرایی و ممنوعیت استفاده از شبکههای اجتماعی باعث بروز تظاهرات خشونتآمیز عظیم در خیابانها شد که بیش از ۷۰ کشته بر جای گذاشت. پارلمان به آتش کشیده شد و دولت قانونی سقوط کرد، بهعلاوه قانونگذاران و وزرا در خیابانها مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
در کنیا، فساد، مالیاتهای بالا و کاهش بودجههای آموزشی باعث بروز درگیریهای گسترده در ژوئن و ژوئیه ۲۰۲۵ شد. امروز نیز در مراکش شاهد جنبشی مشابه هستیم. با این حال، این کشورها نمونههای ضعیفی از تکامل نهادهای دموکراتیک هستند و بنابراین به سرعت نمیتوان رویکرد نسل زد را بهعنوان نیروی انقلابی یا عامل تغییر سیاسی در وضعیت کنونیشان قلمداد کرد.
انگیزههای قدرتمند در عصر دیجیتال
دادهها و اطلاعات «Pew Research» نشان میدهد که برخلاف نسل هزاره (متولدین ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۶) که در دوران رکود بزرگ به بلوغ رسیدند، نسل جدید اقتصادی قوی با نرخ بیکاری بیسابقه پایین به ارث برده است. اما با تغییرات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که پاندمی کووید-۱۹ به وجود آورد، نسل زد با آیندهای نامشخص روبهرو شده است. اکنون این نسل انگیزه زیادی برای تغییر جهت دستیابی به فرصتهای برابر دارد.
شبکههای اجتماعی نقش کاتالیزوری در این زمینه ایفا کردهاند. در اوایل دهه ۲۰۰۰، پیامکها نقش مهمی در بسیج انقلاب دوم مردم فیلیپین ایفا کردند، در حالی که در سال ۲۰۱۰، توییتر انقلابهای عربی و جنبش اشغال والاستریت را به راه انداخت. همزمان جنبش «زندگی سیاهان مهم است» در اعتراضات در حدود ۶۰ کشور با مشارکت فعال جوانان طنینانداز شد. بیش از ۴۰ درصد از اعتراضات در ایالات متحده در رابطه با مناقشه اسرائیل و فلسطین از اکتبر ۲۰۲۳ توسط دانشجویان هدایت شد.
پاشنه آشیل نسل زد
ناآرامیهای نسل زد عمدتا به عواملی مانند فساد، ناکامیهای نهادی و عدم مسئولیتپذیری در دفاتر دولتی نسبت داده میشود. اما ضعف نسل زد این است که این جنبش به طور عمده فاقد رهبری است. مانند کشتی بدون رهنما، از همین رو بیشتر اوقات حرکتهای این گروه به نمایشهای خیابانی بینظم و بدون برنامه تبدیل میشود که اغلب با خشونت و ویرانی همراه است.
این جنبش نه نیروی ایدئولوژیک مشخصی دارد و نه سازمانی منسجم که بتواند آن را برای مدت طولانی پایدار نگاه دارد. علاوه بر این، هیچ نقشه راهی برای اقدامهای آینده پس از سرنگونی یک نهاد یا تخریب یک سازمان در اختیارشان نیست. بهعنوان مثال، در نپال، پس از سقوط دولت، خلا سیاسی بهوجود آمد. ارتش وارد عمل و رئیس سابق دیوان عالی بهعنوان نخستوزیر موقت منصوب شد، یک راهحل غیرمعمول. بهتر آن بود که ارتش به جای تصرف قدرت، انتقال قدرت را بهطور مسالمتآمیز تسهیل میکرد.
طبق گفته جیسون ریچموند، بنیانگذار و مدیر فرهنگی شرکت Ideal Outcomes، هر نسل از کارگران به نوعی مورد قضاوت قرار گرفته است. نسل Baby Boomers (متولدین ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۴) بهعنوان افرادی مقاوم در برابر تغییرات و یادگیری فناوریهای جدید توصیف شدهاند. برخی نسل X (متولدین ۱۹۶۵ تا ۱۹۸۰) را «بیعلاقه» یا «بدبین» لقب دادهاند و نسل هزاره بهعنوان افرادی «حقطلب» و «جهتگیر» شناخته شدهاند.
فراز و فرودهای چند نسل
در واقع، هر نسل نسخهای بهبود یافته از نسل قبلی است و برخی از ویژگیهای نظم کهنه را به چالش میکشد. تنها نسل زد نیست که با مسائلی، چون بیکاری، فساد در دفاتر دولتی و بیعدالتی مواجه بوده است. جنبشهای حقوق مدنی دهه ۱۹۶۰، اعتراضات ضد جنگ ویتنام، انقلاب مخملی ۱۹۸۹ در چکسلواکی و مقاومت «رز سفید» در آلمان نازی در دهه ۱۹۴۰ نمونههایی از این دست هستند.
اکنون، نسل زد بهخاطر پیشرفتهای فوقالعاده در علم و فناوری که از نسلهای قبلی به ارث برده، از آمادگی بیشتری برخوردار است. با این حال، مطالعات نشان میدهند که نسل زد برخلاف نسلهای قبلی، انتظار دارد که دولت مشکلات را حل کند، نه کسبوکارها و افراد. گاهی اوقات، چنین انتظاراتی به درگیریهای خشونتآمیز منجر میشود. خشونت و تخریب نهادهای مردمی نه قابل توجیه است و نه قابل تایید.
علاوه بر این، جنبشهای خشونتآمیز هیچگاه به نتایج مورد نظر نرسیدهاند. در انقلاب فرانسه در ۱۷۸۹، تودههای خشمگین به کاخ ورسای حمله کردند، لویی شانزدهم و ماری آنتوانت را به اسارت گرفته و در نهایت هر دو را با گیوتین اعدام کردند. به طرز معکوس، وقتی این انقلاب خونین با هدف دستیابی به «آزادی، برابری و برادری» برای مردم انجام شد، راه را برای یک پادشاه و امپراتور جدید — مراد ناپلئون است — هموار شد تا قدرت را به دست گیرد. فراموش نکنیم که در چین، مائو زدونگ زمانی که توسط لیو شائوچی و دنگ ژیاوپینگ بهدلیل طرح پنجساله دوم خود که چین را به قحطی کشاند، کنار گذاشته شد، انقلاب فرهنگی ۱۹۶۶ را سازماندهی کرد. با تحریک جوانان علیه «چهار اصل قدیم» (ایدههای قدیمی، فرهنگ قدیمی، رسوم قدیمی و عادات قدیمی)، تروری وحشتآمیز را به راه انداخت و میلیونها نفر را مورد آزار و اذیت قرار داد تا تنها خود را به اثبات برساند.
نسلی غیرقابل پیشبینی
در نهایت، نسل زد جمعیتی است که امیدها را افزایش میدهد. علاوه بر این مزایای فناوریهای مدرن به این گروه این امکان را خواهد داد تا نقش مهمی در رشد یک ملت ایفا کند. اما فقدان چشمانداز، بیصبری و تمایل به باور نظریههای نپخته یا خام، نسل زد را در برابر تاکتیکهای فریبنده منافع خاص آسیبپذیر میکند. انرژی و ظرفیتهای نسل زد باید در جهت مثبت و به سمت ساختن ملت هدایت شود.
مهمتر از همه، گرایشهای معنوی که پیشتر در نسلهای قبلی برای شخصیت متوازن وجود داشت، در نسل زد به وضوح غایب است چرا که این گروه بیشتر به اولویتهای مادی مشغول است. سیستم آموزشی باید جوانان را با آموزش ارزشهای معنوی از طریق برنامههای درسی در سطوح مختلف حساس کند. «هدف» نمیتواند «وسایل» را توجیه کند. مسائل تنها از طریق راهحلهای قانونی و فرآیند دموکراتیک قابل حل هستند. با این حال، تعامل با نسل زد از طریق پاسخ به مشکلات کمبود اعتماد برای تمامی نهادهای امروزی ضروری است. اطمینان از شمولیت، شفافیت و مسئولیتپذیری در دفاتر دولتی به این فرآیند کمک خواهد کرد.