به روز شده در: ۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۰
کد خبر: ۷۱۷۰۶۵
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۳ - ۱۶ مهر ۱۴۰۴

اوضاع معیشت اساتید دانشگاه اصلا روبه راه نیست!

روزنو :مسعود تجریشی، سرپرست دانشگاه صنعتی شریف هم با بیان این‌که از بین ۴۶۰ عضو هیئت‌علمی دانشگاه شریف ۲۶ نفر به‌صورت کامل قطع همکاری کرده‌اند، گفته است که نگرانیم افراد به بهانه‌های فرصت مطالعاتی یا مرخصی، دیگر بازنگردند.

اوضاع معیشت اساتید دانشگاه اصلا روبه راه نیست!

اعضای هیئت‌علمی دانشگاه‌های ایران حالا چندسالی می‌شود که می‌گویند با حقوق دانشگاه، خرج‌شان با دخل‌شان جور نمی‌آید. همین چندوقت پیش بود که حسین سیمایی‌صراف، وزیر علوم نرخ مهاجرت اساتید را ۲۵ درصد اعلام کرد و گفت این نرخ مهاجرت «بحرانی» است. او مهم‌ترین عامل این بحران مهاجرت اساتید را مشکلات اقتصادی و ناکافی‌بودن حقوق آنها دانسته است.

به گزارش روز نو دیروز مسعود تجریشی، سرپرست دانشگاه صنعتی شریف هم با بیان این‌که از بین ۴۶۰ عضو هیئت‌علمی دانشگاه شریف ۲۶ نفر به‌صورت کامل قطع همکاری کرده‌اند، گفته است که نگرانیم افراد به بهانه‌های فرصت مطالعاتی یا مرخصی، دیگر بازنگردند. او درباره وضعیت فعالیت ۵۲ نفر از اعضای هیئت‌علمی این دانشگاه گفته است که از بین این ۵۲ نفر، ۲۶ نفر به‌طور کامل قطع همکاری کرده‌اند و مطمئنیم دیگر به دانشگاه برنمی‌گردند، ۱۳ نفر مأمور به خدمت در بخش‌ها و دستگاه‌های دیگر کشور هستند، ۸ نفر مرخصی گرفته‌اند و گفته‌اند برمی‌گردند و ۵ نفر هم در فرصت‌های مطالعاتی موقت به‌سر می‌برند و برمی‌گردند.

دو هفته پیش بود که کارن ابری‌نیا، دبیر کانون صنفی استادان دانشگاه ایران گفت که سال تحصیلی جدید درحالی شروع می‌شود که اعضای هیئت‌علمی دانشگاه‌ها که بار اصلی آموزش، پژوهش و فناوری در کشور را برعهده دارند، در بدترین وضع معیشتی خود نسبت به گذشته و حتی در مقایسه با اقشار دیگر درحال‌حاضر قرار دارند. به گفته او، حقوق یک استادیار تازه استخدام، حدود ۲۸ میلیون تومان است: «این در حالی است که همین استادیار برای استخدام در دانشگاه، مدارج علمی متعددی را طی کرده و سال‌های متمادی از عمر خود را صرف کرده است و در سنی حدود ۲۸ تا ۳۰ سالگی، تازه درآمد خواهد داشت.

درحالی‌که دیگرانی که چنین مدارج علمی‌ای را طی نکرده‌اند، در سنین بسیار پایین‌تر وارد بازار کار می‌شوند و عجیب‌تر اینکه بسیاری از آنان درآمد‌های مشابه یا بالاتری دارند.» ابری‌نیا به «خبرآنلاین» گفته است، مثلاً اخیراً شنیده شده که حقوق افراد خدماتی شهرداری در همین حدود است یا راننده فلان مدیرعامل ماهیانه ۶۰ میلیون تومان درآمد دارد یا همین دانشجویی که توسط همین استادیار آموزش دیده و بعد از ۴ سال وارد بازار کار می‌شود، درآمدی به‌مراتب بالاتر دارد.

فقط هزینه مسکن یک استادیار جوان در تهران بیش از حقوق اوست، این امر باورنکردنی است، اما حقیقت دارد: «یکی از همکاران در یکی از دانشگاه‌های تهران به من می‌گفت، همکار جوانش که در جلسه‌ای کنارش نشسته بوده، به‌دلیل مستأصل‌شدن از اوضاع اقتصادی از او چاره‌جویی کرده که چه باید بکند. من شخصاً اعضای هیئت‌علمی‌ای را می‌شناسم که علاوه بر حقوق دانشگاه هم‌اکنون مجبورند با اسنپ کار کنند تا بتوانند از عهده هزینه‌های زندگی برآیند. همین مشکلات موجب مهاجرت تعداد قابل‌توجهی از اعضای هیئت‌علمی دانشگاه‌ها شده است.»

راننده اسنپ و مشاور

«اگر سراغ اسنپ نروم، پای زندگی‌ام لنگ می‌زند.» این را علیرضا آقایی، استاد فیزیک دانشگاه سیستان‌و‌بلوچستان می‌گوید که تحصیلکرده دانشگاهی در پاریس بوده و حالا برای امرارمعاش، راننده اسنپ شده است: «گاهی ما از تهیه نیاز‌های ابتدایی زندگی درمی‌مانیم و این یک مشکل جدی است. من یادم نیست آخرین‌باری که گوشت قرمز خریدم، چه زمانی بوده است.» یکی دیگر از اعضای هیئت‌علمی دانشگاه خوارزمی هم به «هم‌میهن» می‌گوید، حقوق دانشگاه چندین‌سال است که دیگر جوابگوی تامین زندگی‌اش نیست: «من در زمان‌هایی که می‌توانم، به‌شکل ساعتی به‌عنوان مشاور، خارج از دانشگاه کار می‌کنم و به این شکل زندگی را می‌گذرانم.»

علیرضا آقایی، تحصیلکرده دانشگاه پیرماری کوری پاریس و نایب‌رئیس انجمن فیزیک ایران است، اما این روز‌ها برای تامین معاش زندگی، در اسنپ کار می‌کند: «اگر حقوق هیئت‌علمی فعلی را با حقوقی که ۱۰ یا ۲۰ سال پیش می‌گرفتند هم مقایسه کنیم، تفاوت فاحش است. اساتید دانشگاه با حقوق‌شان نمی‌توانند از پس هزینه‌های زندگی بر بیایند.» او به «هم‌میهن» می‌گوید، برای اینکه به یک نیروی متخصص بدل شود، ده‌ها هزار یورو برایش هزینه شده: «کسانی که کاری از دست‌شان برمی‌آید، دغدغه مسائل دیگری را دارند و به این مسئله که من به‌عنوان یک نیروی متخصص نباید در چنین شرایطی زندگی کنم، توجهی نمی‌کنند و برای آنها اهمیتی ندارد.»

ابتدایی‌ترین مرحله نیاز‌ها در هرم مازلو، نیاز‌های زیستی است. این همان موضوعی است که به گفته آقایی، دغدغه امروز اساتید دانشگاه در ایران است: «زمانی‌که یک عضو هیئت‌علمی دغدغه ذهنی‌اش در پایین‌ترین سطح هرم مازلو باشد و نتواند از پس هزینه‌های زندگی خانوادگی‌اش بربیاد، در عرصه آموزشی هم انگیزه‌های خودش را از دست می‌دهد و بدون شک در بلندمدت این مسائل روی کیفیت آموزش او تاثیر می‌گذارد.»

او می‌گوید استادان دانشگاه انتخاب کردند که عمرشان را وقف تحصیل کنند: «آن‌ها به‌دنبال پول نرفتند و مانند بسیاری از همسالان خودشان سرمایه‌دار نیستند. اندوخته آنها تخصص و دانش آنهاست، اما زمانی که دغدغه نان شب خودش و خانواده‌اش را داشته باشد، نمی‌تواند به‌شکل ایده‌آل به وظایف آموزشی و پژوهشی خودش بپردازد.» آقایی چندین دوره عضو هیئت‌مدیره انجمن فیزیک و نجوم ایران بوده، او یک دوره رئیس انجمن نجوم بوده و درحال‌حاضر نایب‌رئیس انجمن فیزیک ایران است: «اما اگر سراغ اسنپ نروم، زندگی برایم لنگ می‌ماند.»

او ۳۰ سال پیش توانسته برای خانواده‌اش سرپناهی تهیه کند: «اگر من همین سرپناه را هم نداشتم و باید کرایه خانه می‌دادم، شرایط به‌مراتب سخت‌تر و بدتر می‌شد.»، اما بسیاری از جوانانی که به‌تازگی پا به میدان استادی گذاشتند و در دانشگاه استخدام شدند، از امکان داشتن همین سرپناه محرومند: «اساتید جوانی که جزو نخبگان کشور بودند، تازه در دانشگاه‌ها استخدام شدند، ۳۰ سال از عمرشان گذشته و تازه وارد محیط کار شدند با حقوق‌شان از پس اجاره خانه‌ای در تهران برنمی‌آیند؛ چه رسد به هزینه‌های زندگی.»

او خودش را بازنشسته پیش از موعد کرده و یکی از دلایل‌اش برای انجام این کار مشکلات اقتصادی بوده که به تبع پایین‌بودن حقوق‌اش در دانشگاه با آنها مواجه شده است: «ما برای ضروریات زندگی مانند هزینه تحصیل فرزندان‌مان یا خرید کولر، مجبور به گرفتن وام هستیم، اما برای پرداخت قسط‌هایش، با مشکل مواجه می‌شویم. گاهی ما از تهیه نیاز‌های ابتدایی زندگی درمی‌مانیم و این یک مشکل جدی است. من یادم نیست آخرین‌باری که گوشت قرمز خریدم، چه زمانی بوده است.»

او معتقد است مسئله حقوق اساتید به مرز بحران رسیده: «استادی که حدود ۳۰ سال مشغول تحصیل و پژوهش بوده و با هزار امید تشکیل زندگی داده، نمی‌تواند از پس هزینه‌های زندگی بربیاید، اوضاع از مرز فجیع گذشته و تبدیل به بحرانی برای اساتید دانشگاه شده که تنها می‌خواهند ملزومات اولیه زندگی را داشته باشند، اما برای تهیه همان هم با چالش‌های جدی مواجه‌اند.» به گفته آقایی، جوانانی که به‌تازگی پا در راه استادی گذاشته‌اند، نمی‌توانند هیچ چشم‌انداز امیدبخشی داشته باشند: «مهاجرت اساتید به این معنی نیست که کشورشان را دوست ندارند، شرایط زندگی برای آنها وحشتناک است.

زمانی‌که فقر از یک در وارد می‌شود، ایمان از در دیگری خارج می‌شود. زمانی‌که فرد نمی‌تواند ملزومات زندگی را برای خودش و خانواده‌اش تامین کند، راهی جز مهاجرت برای او نمی‌ماند. من به آنها حق می‌دهم که بروند؛ چون اینجا، هم کسی قدر آنها را نمی‌داند، هم اوضاع هر روز بد و بدتر می‌شود.» او می‌گوید قدرت خریدش به‌عنوان یک استاد دانشگاه، کاهش معناداری داشته و حتی به اندازه ۱۵ درصد قدرت خریدش در ۲۰ سال پیش نیست: «من به‌طور متوسط حدود ۸ ساعت روزانه در اسنپ کار می‌کنم تا شاید بتوانم چرخ زندگی را بچرخانم. این در حالی است که جایگاه استاد دانشگاه نباید چنین باشد و اگر تدبیری اندیشیده نشود، اوضاع از این هم بدتر می‌شود.»

آقایی در جامعه علمی و جامعه خانوادگی «با افتخار» اعلام کرده که در اسنپ کار می‌کند، اما می‌داند که او تنها کسی از جامعه اساتید نیست که به این کار روی آورده است: «برخی به‌دلیل شرایط‌شان نمی‌توانند به‌شکل علنی بگویند، اما به مشاغل اینچنینی برای گذران زندگی‌شان روی آوردند. من مسافری داشتم که می‌گفت، شنیده است استاد دانشگاه در اسنپ کار می‌کند و نمی‌دانست که خودش مسافر یک استاد دانشگاه است.»

فاصله میان آموزش دانشگاه و نیاز صنعت

بعضی اعضای هیئت‌علمی معتقدند که وضع بد معیشتی آنها، به‌مرور موجب بیگانگی با نقش حرفه‌ای اساتید می‌شود؛ نمونه‌اش محمدسعید ذکایی عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی که به «هم‌میهن» می‌گوید اعضای هیئت‌علمی دانشگاه‌های ایران به اجبار مدتی مقاومت می‌کنند یا نیاز‌ها و سطح زندگی‌شان را تنزل می‌دهند، اما این مسئله درنهایت تبدیل به فشاری برای آنها می‌شود و در ایفای نقش حرفه‌ای دچار بحران می‌شوند.

«مسئله این است که به‌دلیل شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه، هیچ فرد حقوق‌بگیری از حقوق‌اش رضایت ندارد؛ چه فردی که دانشگاهی است و چه کسی که سقف حقوقی که دولت تعیین کرده را دریافت می‌کند.» این جمله را یکی از اعضای هیئت‌علمی دانشگاه خوارزمی می‌گوید که خواست نام‌اش در گزارش آورده نشود: «حقوق دانشگاه چندین‌سال است که دیگر جوابگوی تامین زندگی من نیست؛ من در زمان‌هایی که می‌توانم، به‌شکل ساعتی به‌عنوان مشاور، خارج از دانشگاه کار می‌کنم و به این شکل زندگی را می‌گذرانم.» او می‌گوید بدون داشتن کاری بیرون دانشگاه، زندگی برایش نمی‌گذرد و مشکلی که پیش می‌آید این است که بعضی از استادان دانشگاه، افرادی نخبه‌اند که در شرایط مشقت‌باری زندگی می‌کنند: «یکی از اساتید خود من پس از ۲۷ سال سابقه کار دانشگاهی، برای تدریس به کانادا رفت.

بخش زیادی از این مهاجرت ناشی از مسائل اقتصادی است و چنین وضعیتی به جامعه دانشگاهی ضربه می‌زند.» بی‌توجهی به اساتید دانشگاه، روی نسلی که توسط آنها تربیت می‌شوند تاثیر خواهد داشت: «مسائل اقتصادی باعث بی‌انگیزگی در محیط آموزشی شده است. در میان دانشجویان کسانی را می‌بینیم که دغدغه معاش دارند و این روند کیفیت خروجی دانشگاه را پایین آورده است.

از سوی دیگر، افت وضعیت معیشت اساتید شتاب بیشتری به این موضوع داده است.» انجام نشدن پژوهش باعث می‌شود چرخ‌های رشد و حرکت در کشور آنطور که باید به حرکت درنیاید: «در کشور ما در دهه‌های اخیر دانشگاه محلی از اعراب برای رشد و توسعه کشور نداشته و ارتباط جامعه و صنعت با دانشگاه چیزی که باید باشد نبوده است. همین ارتباط ضعیف هم با این وضعیت معیشتی تضعیف می‌شود.» او در میان همکارانش در دانشگاه‌های سطح اول کشور، آمار بالای مهاجرت اساتید را می‌بیند: «بسیاری با سابقه‌های بالای ۱۰ سال، جایگاه‌شان را رها کردند و رفتند.

آنها که رفتند از نظر اقتصادی پشیمان نیستند. ممکن است مشکلات دیگری برای آنها وجود داشته باشد، اما از نظر اقتصادی مشکلی ندارند.» فاصله میان آنچه افراد در دانشگاه می‌آموزند و آنچه نیاز صنعت است، مسئله دیگری است که عضو هیئت‌علمی دانشگاه خوارزمی از آن می‌گوید: «تا زمانی که اختلاف بین نیاز صنعت و آموزش دانشگاه وجود دارد، صنعت هم چندان دانشگاه را جدی نمی‌گیرد. گاهی در صنعت نیازی وجود دارد و می‌خواهند کاری را انجام دهند، افرادی در دانشگاه هستند که می‌توانند مسائل صنعت یا جامعه را حل کنند، اما ارتباط بین آنها قوی نیست.»

در کشور‌های غربی پایان‌نامه‌ها براساس نیاز سیستم‌های صنعتی تعریف می‌شوند و دانشگاه برای رفع آن نیاز ظرفیت ایجاد می‌کند و دانشجوی ارشد و دکترا می‌پذیرد: «آن‌ها به این شکل، هم مشکل صنعت را حل می‌کنند، هم منابع مالی به این شکل به دانشگاه منتقل شده و دانشجو و استاد به درآمد قابل‌قبول می‌رسند و مشکل صنعت هم حل می‌شود. اما این رابطه در کشور ما دچار مشکل است.»

حقوق ناکافی و برچسب‌های اجتماعی برای اساتید

محمدسعید ذکایی، عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی، سرمایه افراد دانشگاهی را نمادین و فرهنگی می‌داند: «تحصیلات و تجربیات علمی، سرمایه آنهاست و نرخ تبدیل این سرمایه در بازاری که عادلانه نیست، مشکلات اقتصادی دارد، بسیار تحریم‌زده و تورم‌زده است و جایگاه‌های اجتماعی ـ اقتصادی آن مغشوش است و به رفاه و آرامشی که باید برای کار داشته باشد، تبدیل نمی‌شود.»

او به «هم‌میهن» می‌گوید، سرمایه اساتید دانشگاه تبدیل به نقض چیزی می‌شود که برای آن درس می‌خوانند، آموزش می‌بینند و استخدام می‌شوند: «زمانی‌که این اتفاق نمی‌افتد، آنها به اجبار مدتی مقاومت می‌کنند یا نیاز‌ها و سطح زندگی‌شان را تنزل می‌دهند، اما این مسئله درنهایت تبدیل به فشاری برای آنها می‌شود و در ایفای نقش حرفه‌ای دچار بحران می‌شوند.» بخشی از مسئله بیگانگی به‌دلیل عدم توازن بین ابزارها، وسایل و نیاز‌هایی است که برای کار علمی لازم است: «تیپ‌شناسی اساتیدی که با این موضوع مواجه‌اند، فارغ از شرایط ثابت اجتماعی و اقتصادی مانند جنسیت، دوره زندگی یا سن آنها، حتماً باید به پشتوانه‌ای متصل باشند که بتوانند کار حرفه‌ای‌شان را پیش ببرند و به حقوق دانشگاه وابسته نباشند.

آنها که چنین پشتوانه‌ای ندارند، باید تنزل داشته باشند و دانشگاه به مشغله درجه دو یا سه آنها بدل می‌شود و مجبورند برای تامین زندگی به امورات دیگری بپردازند.» تعداد انگشت‌شمار و بسیار اندکی از اساتید هستند که با وجود تمام این مشکلات، از سرِ علاقه، شرایط سخت را تحمل کنند و به کارشان ادامه می‌دهند: «تعداد آنها به‌شکل فزاینده‌ای کمتر هم می‌شود، چون آنها در فضای جامعه مقایسه می‌شوند. در فضایی که مسابقه و مقایسه براساس داشته‌ها و درآمد‌های اقتصادی است، زمانی‌که درآمد استادی کفایت نیازهایش را ندارد، با انگ و برچسب اجتماعی روبه‌رو می‌شود.»

او معتقد است این مسئله به تمام طبقات اجتماعی سرایت می‌کند و همه صنف دانشگاهی و اساتید را متضرر می‌کند: «حتی اگر عاملیت افراد قوی باشد و انگیزه‌هایشان آنها را به‌سمت ایستادگی ببرد که خودشان را در قیاس با مشاغلی که تخصص کمتر و درآمد بیشتر دارند قرار ندهند هم مقایسه‌های اجتماعی کار خودش را می‌کند و درنهایت یا کوچ می‌کنند یا در لاک انزوا فرو می‌روند یا به مشاغل دیگری روی می‌آورند که تدریس و دانشگاه را ثانویه می‌کند.»

این روند درنهایت می‌تواند روی مسئله آموزش در دانشگاه تاثیر جدی داشته باشد: «چون استاد، نقشی مطرح برای دانشجویان دارد و زمانی‌که رضایت خاطر، آسودگی، به‌روز بودن، اشتیاق و انگیزه را دانشجو در استاد سراغ نگیرد و از مجاری مختلف از وضعیت زندگی آنها آگاه باشد، آشکارا ابهت و استاندارد‌هایی که دانشگاهیان به‌عنوان مراجع می‌سازند را خدشه‌دار می‌کند.» ذکایی بر این باور است که انگیزه‌های دانشجویان مستعد هم در چنین وضعیتی آسیب می‌بیند: «زمانی‌که مسیر آینده را تیره و تار، نابرابر و غیرمنصفانه می‌بینند، آنها هم انتخاب‌هایشان را تغییر می‌دهند.»

راهکار برون‌رفت از این شرایط به اعتقاد او، تغییر نگاه نسبت به دانشگاه و دانشگاهیان است: «دانشگاه باید بتواند جایگاه واقعی‌اش را به‌دست آورد که عملاً نخبه‌پروری، تولید علم، اندیشه و متخصص در سطوح و رشته‌های مختلف است. زمانی‌که این اراده در دستگاه سیاسی حاکمیت و سطوح بالا وجود داشته باشد و تقویت شود، می‌تواند تمهیداتی هم برای رفاه مالی و استاندارد‌های دیگری که برای زندگی حرفه‌ای نیاز دارند، فراهم شود.» او می‌گوید که در بازه‌های زمانی متفاوت، این نگاه دچار آسیب شده است: «دانشگاه، به‌عنوان ضرورتی که می‌تواند آینده را بسازد، چرخ اقتصاد و فرهنگ را بچرخاند و تولید و ترویج فرهیختگی را تامین کند یا فرصتی برای درخشیدن و شکوفاشدن استعداد‌ها باشد، دیده نشده است.

اگر نگاه این باشد که آنها سرمایه‌های معنوی کشورند، شاید دیربازده باشند و به‌صورت عاجل در ملاحظات و اولویت‌های درجه‌یک کمی دور باشد یا با دشواری‌های اقتصادی ما تامین آن مشکل باشد، اما سرمایه‌گذاری روی فرهنگ بازی برد ـ برد برای سیاست، اقتصاد، فرهنگ و جامعه همه کسانی است که در گوشه و کنار جهان زیست می‌کنند و ایرانی هستند. این اتفاق اگر با جدیت بیفتد، استعداد‌های پراکنده‌ای که در سال‌های اخیر به‌دلایل و انگیزه‌های مختلف دور شدند و ترک وطن کردند، تعلق و ارتباط‌شان با ایران بیشتر خواهد شد.» او به هم‌افزایی‌ای اشاره می‌کند که در ارتباط با تجربه دیاسپورای آکادمیک که در گوشه و کنار جهان پراکنده شده، شکل خواهد گرفت: «آن‌ها می‌توانند بخشی از تخصص‌شان را به داخل منتقل کنند، می‌توانند رفت‌وآمد داشته باشند و بخشی از گره این کار، سیاستی و داشتن نگاه اولویتی است که باید تامین شود.»

از ترمیمی که نیست

کانون صنفی استادان دانشگاه ایران، در دولت‌های مختلف با وزیر علوم و رئیس‌جمهور و معاون اجرایی نامه‌نگاری کرده، اما هیچ‌کدام به نتیجه نرسیده است. آنها با نمایندگان مجلس در کمیسیون آموزش هم جلساتی در دوره‌های مختلف مجلس داشتند و حالا کارن ابری‌نیا، دبیر کانون صنفی استادان دانشگاه ایران و استاد دانشگاه تهران، به «هم‌میهن» می‌گوید، در دوره اخیر نامه‌نگاری‌هایی با محمدرضا عارف، معاون اجرایی ریاست‌جمهوری داشتند و کارگروهی برای این موضوع ایجاد کردند که مسئله را بررسی کند و به راه‌حل‌هایی برسد: «کانون در این دوره طرحی برای ترمیم حقوق اعضای هیئت‌علمی تهیه کرده که این طرح را هم ارائه دادیم و امیدواریم منجر به یک تغییر اساسی در حقوق اساتید شود.»

در دولت دوازدهم به ریاست‌جمهوری حسن روحانی، طرح همسان‌سازی حقوق اعضای هیئت‌علمی اجرایی شد. اعضای هیئت‌علمی وزارت بهداشت، حقوق بالاتر و هیئت‌علمی وزارت علوم، حقوق پایین‌تری داشتند و به‌همین‌دلیل این طرح در دولت روحانی تصویب و به‌مدت یک‌سال هم اجرا شد. پس از اجرای این طرح، حقوق اساتید دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های وزارت علوم حدود ۶۰ درصد افزایش پیدا کرد، اما زمانی که دولت سیزدهم روی کار آمد، با این طرح به این بهانه که باعث می‌شود دیگران هم تقاضای افزایش حقوق داشته باشند، مخالفت کرد. سازمان برنامه و بودجه در دولت رئیسی، ۳۰ درصد از حقوق اساتید را کاهش داد.

درحالی‌که در آن زمان، یک‌سال از اجرایی‌شدن آن گذشته بود و این کاهش، نارضایتی بسیار زیادی در اعضای هیئت‌علمی ایجاد کرد. ابری نیا دراین‌باره می‌گوید: «درحال‌حاضر این کاهش همچنان برقرار است. ما با وزارت علوم و معاون اجرایی ریاست‌جمهوری جلساتی برای ترمیم حقوق داشتیم و امیدواریم که تا پایان سال، منجر به یک تغییر اساسی شود.»

دانشگاه تنها محل برای آموزش نیست: «در کنار این مسئله، بحث پژوهش و فناوری هم هست. در دانشگاه‌های ما در سال‌های اخیر این مسئله رشد کرده، اما نیاز به ابزار‌ها و وسایلی دارد. بخش‌های تجربی و فنی نیاز به آزمایشگاه، تجهیزات و مواد اولیه دارد. تمام این موارد مستلزم این است که در درجه اول پژوهشگر و استاد از نظر مالی تامین باشد که آرامش فکری داشته باشد، بتواند به کار پژوهشی بپردازد و پس از آن باید دسترسی او به ابزار‌های کارش برای پژوهش فراهم باشد که به‌دلیل مشکلات اقتصادی این امکان در دانشگاه‌ها موجود نیست.»

ابری‌نیا که استاد دانشگاه تهران است، درباره آزمایشگاه‌های این دانشگاه می‌گوید: «آزمایشگاه‌های دانشگاه‌هایی مانند دانشگاه تهران سال‌هاست که وسایل جدیدی برای آنها خریداری نشده و اعتباری به آنها تعلق نمی‌گیرد و به‌همین‌دلایل نمی‌تواند فعالیت‌هایش را به‌شکلی‌که باید انجام دهد.» در تهران حقوق استادیاری که تازه استخدام شده، حدود ۲۸ میلیون تومان است: «او جوانی است که باید خانه‌ای در تهران تهیه کند و محاسبه پول پیش و اجاره و هزینه معاش زندگی برای فردی که استاد دانشگاه است و این حقوق را دریافت می‌کند نشان می‌دهد که او زیر خطر فقر زندگی می‌کند.»

همین دلایل آنها را مجبور می‌کند برای تامین معاش راه‌های پیدا کنند و این درحالی‌است که راه‌های زیادی پیش روی آنها نیست: «به‌دلیل اوضاع اقتصادی، امکان پروژه گرفتن از بخش صنعت بسیار کاهش پیدا کرده است. اوضاع تولید خوب نیست و همه‌چیز تحت‌الشعاع مسائل اقتصادی قرار گرفته است. اساتیدی هستند که به همه این دلایل درنهایت مجبور شدند در اسنپ کار کنند. کار عار نیست، اما اینکه استاد دانشگاه باید انرژی و زمان‌اش را برای کار در اسنپ بگذارد و نتواند کار اصلی خودش را به‌عنوان یک نیروی متخصص انجام دهد، مسئله است.» او در میان همکارانش کسانی را می‌شناسد که در این سال‌ها به کشور‌های حاشیه خلیج‌فارس رفتند، در دانشگاه‌ها مشغول به‌کار شدند و هزینه‌های پژوهش یک‌میلیون دلاری گرفتند که آزمایشگاه‌هایشان را تجهیز کنند: «در ایران اساتید حقوق ۵۰۰ دلاری می‌گیرند، اما در کشوری همین حوالی، می‌توانند تا پنج هزار دلار هم حقوق بگیرند و مسکن و بسیاری موارد دیگر را هم برای آنها تامین می‌کنند. کسانی که درحال‌حاضر به دانشگاه‌ها می‌آیند و استخدام می‌شوند، کسانی هستند که با عشق و علاقه می‌آیند و این در حالی است که امکان ماندن در همان کشوری که از آن مدرک دکترا گرفتند را دارند.»

چندی پیش، وزیر علوم اعلام کرد که نرخ مهاجرت اساتید دانشگاه به ۲۵ درصد رسیده، عددی که به گفته حسین سیمایی‌صراف، «نگران‌کننده» است. ابری‌نیا می‌گوید، نبود حداقل امکانات برای زندگی اساتید را به سمت کوچ اجباری سوق می‌دهد: «کسانی که برای استخدام به دانشگاه‌های ایران می‌آیند، عاشق کشور و دانشگاه هستند و می‌خواهند کار کنند، اما ما برای آنها شرایطی را فراهم می‌کنیم که موجب مهاجرت آنها می‌شود.

آنها جوان‌اند و اگر نتوانند کارشان را انجام دهند، بعد از مدتی ناامید می‌شوند. آنها می‌بینند دست به هر کاری می‌زنند، زمینه‌هایش فراهم نیست. آنها می‌خواهند کار پژوهشی کنند، اما وسایل‌اش فراهم نیست، می‌خواهند با صنعت ارتباط بگیرند، اما صنعت اوضاع اقتصادی خوبی ندارد و نمی‌توانند پروژه تعریف کنند، پس از مدتی می‌بینند به افق‌هایی که در ذهن‌شان ترسیم کرده بودند، نمی‌توانند برسند.»

او در ۱۰ سال اخیر، تعدادی از جوانانی را دیده که در خارج کشور دکترا گرفتند و برای کار به ایران برگشتند: «آن‌ها با مصائب بسیاری مواجه‌اند. آموزش در دانشگاه یک فعالیت مجرد و جداگانه از پژوهش نیست و دانشگاه محلی است که بحث‌های آموزشی و پژوهشی در آن مطرح است و باید با بحث‌هایی که در سطح بین‌المللی می‌شود، هم‌افق باشد. مقالاتی که دانشگاهیان ما منتشر می‌کنند، در سطح خیلی خوب و بین‌المللی قرار می‌گیرد.

اما باید این شرایط حفظ شود و ازسوی‌دیگر، بازتاب آن در آموزش هم دیده شود.» او می‌گوید آموزش در دانشگاه مانند دبیرستان نیست که امر ثابتی باشد و با دستاورد‌های علمی روز و مباحث روز، دستخوش تغییر می‌شود و خودش را متناسب با ظرفیت‌های موجود می‌کند: «مسئله دیگر دیپلماسی و روابط بین‌الملل علمی است که بسیار آسیب دیده است. پیش‌تر صد‌ها نفر در کنفرانس‌ها و مجامع علمی بین‌المللی شرکت می‌کردند و امروز این عدد به تعداد انگشت‌شماری رسیده است. این مسئله باعث می‌شود، ارتباطات بین‌المللی علمی از بین برود که صدمه دیگری به دانشگاه است.»

جایگاه تضعیف‌شده نیروی انسانی

اقتصاددانان بسیاری در این سال‌ها درباره مسئله دستمزد و پرداخت حقوق در سیستم اجرایی و اقتصاد کشور صحبت کردند که به گفته خودشان، گوش شنوایی برای آنها نبوده است. حمید حاج‌اسماعیلی، کارشناس اقتصادی، یکی از آنهاست و به «هم‌میهن» می‌گوید: «این مسئله هیچ‌گاه به‌صورت جدی مورد توجه قرار نگرفته که جمعیت گسترده‌ای تابع شرایط پرداخت دستمزد هستند و اگر به‌صورت کارشناسی، منطقی، جدی و متناسب با شرایط نیاز‌های کشور تنظیم نشود، کشور دچار مشکل می‌شود و جمعیت بزرگی در کشور تحت‌تاثیر آن قرار می‌گیرند.» او درباره تئوری‌ای که در اقتصاد کشور‌های توسعه‌یافته مطرح است، می‌گوید: «آن‌ها برای افزایش بهره‌وری نیروی انسانی، ظرفیت‌های مختلف تعیین می‌کنند و به این شکل هم از رفاه نسبی برخورد می‌شوند و هم انگیزه‌های لازم را دارا خواهند بود.».

اما جایگاه نیروی انسانی در اقتصاد ایران، «بسیار تضعیف‌شده» است: «در ایران کمتر به توانایی افراد توجه می‌کنند و وارد مسائلی می‌شوند که در دنیا منع شده است. ما به باورها، نگاه و سلایق آنها که ارتباطی به جذب آنها در کار‌های تخصصی و فنی ندارد، توجه می‌کنیم و بسیاری از افراد را با فیلتر‌هایی که می‌گذاریم، محروم می‌کنیم.» همه این دلایل سبب می‌شود که بخش بزرگی از آنها به‌سمت کار‌هایی بروند که تخصص آنها نیست و دستمزد کافی هم دریافت نمی‌کنند: «ما به نوع کارآفرینی و خلافیت افراد توجه نمی‌کنیم و من سال‌هاست که این مسئله را مطرح کردم.

امروز تبعات منفی این غفلت و بی‌توجهی را می‌بینیم.» حاج‌اسماعیلی بر این باور است که مسئله دستمزد، امروز در کشور به «بحران» بدل شده است: «ما در کشور دچار بحران شدیم و دستمزد به‌دلیل فاصله‌ای که بین نیاز‌های افراد و رقمی که سالانه به حقوق آنها اضافه می‌شود به‌عنوان شرایط سخت وارد بحران شده و دستمزد مسئله‌ای بحرانی در کشور شده است.» کارشناسان اقتصادی می‌گویند، دولت حاضر راه‌های منطقی کمک و حمایت به جمعیت گسترده کارگران، کارمندان و بازنشستگان کشور را نمی‌پذیرد: «این مسئله دامن اساتید، کارآفرینان، متخصصان و افرادی که در بخش‌های نظامی و امنیتی کار می‌کنند و حتی مدیران کشور را هم گرفته است.

دستمزد‌ها کفاف تامین نیاز‌های زندگی را نمی‌دهد و هرروز هم این شکاف گسترده‌تر می‌شود.» حاج‌اسماعیلی نگاه نادرست به نیروی انسانی را یکی از زمینه‌های بروز اعتراضات اجتماعی در سال‌های اخیر می‌داند: «ما نیروی انسانی را سرمایه کشور نمی‌دانیم و به جای آن، همیشه روی مواد خام و ثروت‌های طبیعی کشور و منابع مادی حساب کردیم. یکی از دلایل شکل‌گیری اعتراضات اجتماعی در ایران، ناشی از همین مسئله است که ما به بدنه اجتماعی و ظرفیت‌های اجتماعی کشور توجه نکردیم و مشکلات هرروز بزرگتر شدند و این مسائل ناشی از تعریف‌نکردن جایگاه درست برای نیروی انسانی است.»

او راهکار را در تغییر نگاه با پارادایم شیفت می‌داند: «تنها بخش پارادایم شیفت در مسائل بین‌المللی و با نگاه راهبردی به آنها نیست. در داخل، پارادایم شیفت مصداق بیشتری دارد و ما به مردم توجه نکردیم. مردم محور کشورند و باید با رأی و نظر آنها کشور را اداره کرد و نیاز‌های آنها را باید برطرف کرد. نیرو‌های متخصص که در حوزه‌های تخصصی که کار می‌کنند، سرمایه کشورند و زمانی که در برنامه‌ریزی‌ها جایی ندارند، مورد غفلت قرار می‌گیرند.» حاج‌اسماعیلی معتقد است، فاصله بین تورم و دستمزد در کوتاه‌مدت، به‌دلیل مشکلات اقتصادی پُرشدنی نیست، اما باید راهکار‌های حمایتی، ساختاری و اصلاحی را برای این‌کار استفاده کرد تا بتوانیم این مشکل را برطرف کنیم.

تصویر روز
خبر های روز