به روز شده در: ۲۳ مهر ۱۴۰۴ - ۱۵:۳۰
کد خبر: ۷۱۸۳۰۴
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۴ - ۲۳ مهر ۱۴۰۴

شرم الشیخ اجلاسی جهت شرم شیوخ بود یا راهی به سوی آزادی؟!

روزنو :«شرم‌الشیخ» در یک نشست روز دوشنبه حضور بیش از ۲۰ رهبر جهان را پذیرا شد و به گفته ناظران، صحنه‌ای کم‌سابقه از دیپلماسی پرتنش خاورمیانه را رقم زد.

شرم الشیخ اجلاس شرم برای شیوخ بود یا راهی به سوی آزادی؟!

«شرم‌الشیخ» در یک نشست روز دوشنبه حضور بیش از ۲۰ رهبر جهان را پذیرا شد و به گفته ناظران، صحنه‌ای کم‌سابقه از دیپلماسی پرتنش خاورمیانه را رقم زد. خیابان‌های نخل‌پوش این شهر با بنر‌های دونالد ترامپ، رییس‌جمهور امریکا، تزئین شد و مراسم موسوم به «صلح ۲۰۲۵»، هرچند تنها دو ساعت طول کشید، اما به صحنه‌ای برای امضای توافق آتش‌بس غزه تبدیل شد.

عبدالفتاح السیسی، رییس‌جمهور مصر و میزبان این کنفرانس، این لحظه را تاریخی خواند و آن را فرصتی بی‌نظیر برای پایان دادن به صفحه‌ای دردناک در تاریخ بشریت توصیف کرد. دونالد ترامپ نیز، به عنوان دیگر میزبان و مبتکر طرح ادعایی صلح، پس از امضای توافق، آن را بزرگ‌ترین و پیچیده‌ترین توافق نامید و مدعی شد خاورمیانه اکنون در مسیر صلح و ثبات قرار گرفته است.

همراه با آنان، امیر قطر و رییس‌جمهور ترکیه نیز اسناد توافق را امضا کردند و بازگشت اسرا به سرزمین‌شان را گامی شگفت‌انگیز در مراحل ابتدایی این مسیر دانستند. این توافق در شرایطی بدون حضور نمایندگان اسراییل و حماس به امضای میانجیگران رسید که گروهی از ناظران مدعی‌اند پشت هیاهوی رسانه‌ای و شعار‌های پرطمطراق، واقعیت میدانی همچنان پیچیده است.

بازسازی غزه، خلع سلاح حماس و تضمین ثبات در منطقه، چالش‌هایی هستند که اکنون بر دوش کشور‌های منطقه، به‌ویژه مصر و اعراب حاشیه خلیج فارس قرار دارد. مقامات عربی نگرانند در حالی که هزینه‌های بازسازی را می‌پردازند، اسراییل همچنان عملیات نظامی خود را ادامه دهد و این روند موجب ناکامی طرح شود. در عین حال، فشار‌های داخلی اسراییل و مخالفت جناح‌های راست افراطی نیز به نوعی دیگر می‌تواند اجرای توافق را در هاله‌ای از ابهام قرار دهد. با این همه، گروهی از تحلیلگران با اشاره به نقش پررنگ جرد کوشنر و استیو ویتکاف، دو چهره غیرسنتی دیپلماتیک و نزدیک به ترامپ، نسبت به پیشبرد بخش عظیمی از این توافق امیدوارند. گفتنی است آکسیوس اخیرا مدعی شد ویتکاف و کوشنر طی دیداری مستقیم با رهبران حماس و تضمین اجرای مفاد توافق، موفق شدند چراغ سبزی از گروه‌های فلسطینی برای پذیرش شرایط به دست آورند.

در همین رابطه، عزیز الغاشعان، استاد دانشگاه امنیتی «نیف» در ریاض، در گفت‌و‌گو با نیویورک‌تایمز گفت: «جهان سرانجام چیزی را که مدت‌ها خواهانش بود به دست آورد: همراهی ایالات متحده. اما حفظ این وزن سیاسی امریکا در حالی که کشور‌های منطقه باید جزییات را حل کنند، بخش دشوار ماجراست. به نظر نمی‌رسد هیچ برنامه‌ریزی بلندمدتی در کار باشد.» به گفته او، چالش اصلی نه در لحظه امضا، بلکه در مرحله‌ای است که کشور‌های منطقه باید اجرای توافق، خلع سلاح حماس و بازسازی غزه را مدیریت کنند.

در عین حال، دیپلمات‌های عرب که نخواستند نامشان فاش شود، تأکید دارند که برای پایداری آتش‌بس، همراهی عملی ترامپ و تعهد واقعی به مفاد توافق ضروری است. به ادعای این دیپلمات‌ها واقعیت این است که در مقطع کنونی، مصر به عنوان مجری اصلی طرح ۲۰ ماده‌ای صلح، تمایلی ندارد با موج گسترده‌ای از پناهجویان روبه‌رو شود و نگران نفوذ نیرو‌های حماس و احتمال واکنش نظامی اسراییل است. در عین حال، کشور‌های حاشیه خلیج فارس نیز می‌کوشند نقش خود را پررنگ کنند و مطمئن شوند بازسازی غزه بدون استمرار عملیات نظامی اسراییل انجام شود و نفوذ تشکیلات خودگردان در فرآیند مدیریت غزه پذیرفته شود.

در همین حال که گمانه‌زنی‌ها درباره آینده توافق صلح در غزه همچنان داغ است؛ ادعای تکراری دونالد ترامپ درباره تمایل به توافق با ایران، خود به گزاره‌ای پرسش‌برانگیز تبدیل شده است. در همین راستا برخی تحلیلگران آن را تله‌ای دیپلماتیک و تلاش برای تکمیل آخرین حلقه از فرآیند صلح خاورمیانه‌ای مورد ادعای ترامپ می‌دانند، گروهی دیگر، اما آن را پیگیری رویکردی جدید از سوی واشنگتن مبتنی بر انعطاف و ایجاد نظم جدید در منطقه قلمداد می‌کنند.

 با این حال، هستند گروهی که با ابراز بدبینی نسبت به اظهارات اخیر ترامپ درباره ورود ایران به صلح خاورمیانه، حتی اجرای دقیق توافق صلح غزه را زمینه‌ساز شکل‌گیری نظم جدید نمی‌دانند، بلکه آن را رویدادی آغازگر مرحله‌ای حساس می‌دانند؛ مرحله‌ای که در وهله اول نیازمند تعامل مستمر، مدیریت بحران و پایبندی همه طرف‌ها به تعهدات است. به این ترتیب، به ادعای این گروه از تحلیلگران، صلح تاریخی اعلام‌شده، با وجود دستاورد‌های نمادین، بیش از هر چیز آغازگر آزمونی واقعی برای پایداری و اثرگذاری بلندمدت سیاست‌های منطقه‌ای خواهد بود؛ آزمونی که کشور‌های عربی، امریکا، اسراییل و حماس همزمان در آن نقش‌آفرین هستند و هر حرکت کوچک می‌تواند این روند شکننده را به چالش بکشد.

 به این بهانه روزنامه اعتماد با هدف ارزیابی تحولات اخیر خاورمیانه با محوریت طرح صلح غزه با نادر انتصار استاد برجسته و بازنشسته دانشگاه آلابامای جنوبی و مقیم در این ایالت گفت‌و‌گو کرده است. انتصار در گفت‌وگوی اختصاصی‌اش با روزنامه اعتماد ضمن اشاره به اینکه توافق صلح غزه، با وجود امضای رسمی، احتمال پایداری بلندمدت ندارد و بیشتر یک توقف موقت جنگ است؛ همزمان بر این گزاره تاکید دارد که ساختار داخلی اسراییل و وعده‌های ناپایدار این رژیم و همچنین محدودیت‌های عملی حماس در زمینه خلع سلاح‌آینده این توافق را با چالش جدی روبه‌رو می‌کند. مشروح این گفت‌و‌گو را در ادامه می‌خوانید:

نادر انتصار استاد بازنشسته دانشگاه آلابامای جنوبی در پاسخ به پرسش «اعتماد» مبنی بر آینده توافق صلح غزه گفت: اگر روند‌هایی را که امروز تحت عنوان «صلح» میان فلسطین و اسراییل مطرح می‌شود در یک چارچوب تاریخی قرار دهیم، می‌بینیم که فاصله چندانی با توافقات مشابه در گذشته ندارد. از زمانی که یاسر عرفات، رییس تشکیلات خودگردان فلسطین، توافق اسلو را امضا کرد، فضای سیاسی جهان پر از امید و هیاهو شد؛ اما در عمل چه اتفاقی افتاد؟ پس از آن نیز، چه توافق‌های بزرگ و چه پیمان‌های کوچک‌تر آتش‌بس، یکی پس از دیگری نقض شدند. بر همین اساس، نمی‌توان چندان به دوام توافق اخیر میان حماس و اسراییل امیدوار بود. به باور انتصار هنوز متن کامل این توافق منتشر نشده است.

 آنچه تاکنون از آن دیده‌ام، بیشتر شبیه یک «پیمان شش‌بندی» کوتاه است؛ متنی که نخستین‌بار در یکی از نشریات انگلیسی منتشر شد و تاکنون در منابع دیگر بازتاب چندانی نیافته است. این شش بند نیز از نظر من، به‌اندازه‌ای بنیادین نیستند که بتوان آنها را پایه‌گذار صلحی دانست که چهره خاورمیانه را تغییر دهد. تجربه سه دهه گذشته و عملکرد کابینه کنونی اسراییل که از راست‌گراترین کابینه‌های تاریخ این رژیم به‌شمار می‌رود، نشان می‌دهد که چنین توافق‌هایی به‌سختی قابلیت اجرا دارند و به زباله‌دان تاریخ خواهد پیوست.

چرا که اسراییل معمولا با بهانه‌جویی از اجرای تعهدات خود سر باز می‌زند و در طول تاریخ اشغال سرزمین فلسطین، بار‌ها چنین رفتاری تکرار شده است. این استاد دانشگاه در ادامه به «اعتماد» گفت:، اما در بهترین حالت، نتیجه این توافق شاید توقف موقت جنگ باشد؛ اما نمی‌توان آن را مقدمه صلحی پایدار یا بازسازی واقعی دانست. حتی اگر بازسازی غزه آغاز شود، احتمال آن وجود دارد که در مدت کوتاهی با دور تازه‌ای از درگیری و تخریب مواجه شویم؛ به‌عبارتی، چند گام به جلو و چندین گام به عقب.

 بنابراین این توافق نه ظرفیت دوام بلندمدت دارد و نه می‌توان آن را قرارداد قرن نامید که نظم خاورمیانه را دگرگون کند. به گفته این تحلیلگر مسائل خاورمیانه در این میان، نکته دیگری که مطرح شده و آن تضمین شفاهی اسراییل به دونالد ترامپ است مبنی بر اینکه جنگ جدیدی آغاز نخواهد شد. اما آیا چنین تضمینی اعتبار دارد؟ واقعیت این است که این نوع وعده‌ها معمولا تاریخ انقضا دارند. تل‌آویو به‌خوبی می‌داند تا چه اندازه می‌تواند روی واکنش یا حمایت امریکا حساب کند و از همین‌رو ممکن است به‌طور موقت وعده دهد. چرا که حتی به وعده‌های کتبی نتانیاهو نیز نمی‌توان اعتماد داشت چه رسد به وعده‌های شفاهی.

انتصار در پاسخ به دیگر پرسش «اعتماد» درباره چرایی انتخاب افرادی، چون کوشنر و همزمان ویتکاف توسط ترامپ برای پیشبرد توافق صلح خاطرنشان کرد: به باور من، هدف اصلی چنین چهره‌هایی بالاخص جرد کوشنر، داماد دونالد ترامپ، نه اجرای طرح‌های بزرگ سیاسی بلکه بهره‌برداری اقتصادی از تحولات منطقه است.

آنها ممکن است ادعا کنند که در پی بازسازی غزه هستند یا قصد دارند زیرساخت‌ها را از نو بنا کنند و خدمات عمومی ارایه دهند. اما به واقع، این پروژه‌ها برایشان بیش از آنکه ماموریتی انسانی یا سیاسی باشد، فرصتی اقتصادی است برای کسب سود‌های کلان از نیاز گسترده به بازسازی در غزه. به باور این تحلیلگر مسائل خاورمیانه، بر اساس ذهنیتی که از افرادی، چون ویتکاف و کوشنر سراغ داریم، انگیزه‌های سیاسی در مرتبه دوم قرار دارند و اولویت اصلی، بازگشت سرمایه و درآمدزایی است.

حال اینکه این سرمایه‌گذاری چگونه باشد هنوز دقیق مشخص نیست شاید اعراب را به صف کند در این‌باریکه سرمایه‌گذاری کنند و درصدی از بهره آن به امریکا تعلق گیرد. کافی است به دوره نخست ریاست‌جمهوری ترامپ نگاهی بیندازیم تا الگوی این رویکرد روشن‌تر شود. در آن دوره، سهم‌های قابل‌توجهی از قرارداد‌های منطقه‌ای به‌ویژه با امارات متحده عربی و عربستان سعودی به دست اطرافیان و شبکه‌های نزدیک به ترامپ از جمله کوشنر رسید.

این استاد دانشگاه در ادامه و در پاسخ به دیگر سوال «اعتماد» درباره انگیزه اعراب برای همراهی با ترامپ در روند کنونی صلح غزه تشریح کرد: به باور من، نکته اساسی در رویکرد کشور‌های عربی نسبت به ایران این است که این کشور‌ها رویکردی بلندمدت و راهبردی دارند. به گونه‌ای که کشور‌های عربی در پی آن هستند که نقش خود را در خاورمیانه تقویت و گسترش دهند و در عین حال، رقبای اصلی خود به‌ویژه ایران را در موقعیتی حاشیه‌ای نگاه دارند.

این هدف برای آنها یک اقدام مقطعی یا موقتی نیست، بلکه بخشی از راهبرد کلان سیاست خارجی‌شان محسوب می‌شود. به باور انتصار در این چارچوب باید متذکر شد هرچند در مقطع کنونی سطحی از همکاری میان کشور‌های عربی و ترکیه وجود دارد، اما ترکیه نیز در زمره رقبای مهم آنان قرار دارد. ایران، اما به شکلی پررنگ‌تر از نگاه اعراب، همواره رقیبی استراتژیک بوده که باید در حاشیه نگه داشته شود؛ نگاهی که ریشه‌ای تاریخی دارد و حتی در دوران پیش از انقلاب، یعنی در زمان حکومت پهلوی نیز دنبال می‌شد. در آن دوران نیز تلاش می‌کردند جایگاه ایران را از سطح یک بازیگر اصلی منطقه، به موقعیتی دست‌دوم یا سوم تقلیل دهند

بر همین اساس، می‌توان گفت در تمام استراتژی‌ها و سیاست‌های خارجی کشور‌های حوزه خلیج فارس طی پنجاه تا شصت سال گذشته، یک هدف ثابت و بنیادی وجود داشته است: حفظ جایگاه برتر خود در معادلات منطقه‌ای و هم‌زمان به حاشیه راندن ایران. انتصار، اما در رابطه با دیگر اهداف اعراب از همراهی با ترامپ خاطرنشان کرد: واقعیت این است که اعراب می‌کوشند ارتباط خود با امریکا را نه تنها حفظ، بلکه مستحکم‌تر کنند و پایه‌های نفوذ خود را در پایتخت امریکا تقویت نمایند. حضور آنها به عنوان بازیگران کلیدی در سیاست‌های واشنگتن برایشان اهمیت بالایی دارد. نمونه‌ای از این رویکرد، قرارداد اخیر میان دونالد ترامپ و قطر است که در ایالت آیداهو امضا شد.

جزییات کامل این قرارداد هنوز منتشر نشده، اما می‌دانیم که شامل ایجاد یک پایگاه نظامی است که قطر بتواند آموزش‌های هوایی برای نیرو‌های خود ارایه دهد. در این میان، امریکا نیز از این قرارداد بهره‌مند می‌شود و درآمد قابل توجهی کسب می‌کند؛ نکته‌ای که در دوران ترامپ همواره در اولویت سیاست‌های کاخ سفید بوده است. این چارچوب به کشور‌های عربی امکان می‌دهد پایگاه خود را تقویت کرده و نفوذ خود در تعیین سیاست‌های واشنگتن در خاورمیانه را گسترش دهند. در واقع، آنها برنامه‌ای بلندمدت دارند تا نقش خود را در شکل‌دهی به «خاورمیانه جدید» که هنوز به‌طور کامل تحقق نیافته، اما امید‌هایی برای آن وجود دارد پررنگ‌تر کنند.

انتصار در ادامه گفت‌وگویش با «اعتماد» درباره پیامد‌های صلح غزه بر نوع کنشگری ریاض در ارتباط با مساله عادی‌سازی تشریح کرد: فراموش نکنیم سیاست کشور‌های عربی در قبال اسراییل بسیار هدفمند و استراتژیک است. گزارش مفصل اخیر روزنامه واشنگتن‌پست نشان می‌دهد که حتی در اوج درگیری‌های اسراییل با فلسطین در غزه، روابط نظامی اسراییل با برخی کشور‌های عربی حوزه خلیج فارس از جمله امارات، بحرین و تا حدی عربستان و همچنین ترکیه، به شکل چشمگیری افزایش یافته بود. این امر نشان می‌دهد که هدف بلندمدت آنها، حفظ و تقویت مستمر این روابط است. به باور انتصار این همکاری‌ها محدود به پروژه‌های علنی یا توافق‌های صلح نمادین نیست.

به گفته این استاد دانشگاه، هرچند توافق‌هایی موسوم به ابراهیم به ظاهر و در موضع‌گیری‌های این کشور‌ها جای دارد، اما در خفا نیز همکاری‌های نظامی و استراتژیک میان اعراب و تل‌آویو ادامه دارد. ضمن آنکه به واسطه طرح غزه اخیری که توسط ترامپ در حال اجرایی‌شدن است مساله عادی‌سازی پررنگ‌تر خواهد شد و بعد از پایان حیات سیاسی نتانیاهو نیز فرآیند عادی‌سازی رخ خواهد داد. در میان‌مدت نیز نباید انتظار تغییر ناگهانی یا چرخش ۱۸۰ درجه در مواضع کشور‌های عربی را داشته باشیم. تجربه تاریخی نشان می‌دهد که روابط با اسراییل قطع یا کم‌رنگ نخواهد شد و همکاری‌های نظامی و راهبردی اعراب با اسراییل، همچنان محور اصلی سیاست آنها در خاورمیانه باقی خواهد ماند.

این تحلیلگر مسائل منطقه در ادامه و در پاسخ به دیگر پرسش «اعتماد» درباره مهم‌ترین چالش طرح صلح غزه و به عبارتی دیگر مساله خلع سلاح حماس گفت: اگر حماس به این جمع‌بندی رسیده باشد یا حتی اگر در آینده به آن برسد که از نظر سیاسی و نظامی به بازه زمانی بلندمدتی برای احیای سازوکار خود نیاز دارد، ممکن است تحت فشار شرایطی را بپذیرد. با این حال، تسلیم کامل این گروه به این آسانی رخ نخواهد داد. به گفته انتصار در تبادل اخیر اسرا میان فلسطین و اسراییل ۱۹۶۸ فلسطینی در قبال تقریبا ۲۰ اسیر اسراییلی آزاد شدند، در حالی که حدود ۱۵۰ نفر نیز با فشار به مصر منتقل شدند و البته قاهره اعلام کرده حاضر به پذیرش دایمی این افراد نیست و هویت دقیق آنها نیز مشخص نیست.

 از میان آزادشدگان ۱۷۱۸ نفر در جریان جنگ اخیر توسط تل‌آویو اسیر شده بودند و بیشتر آنها شهروندان عادی بودند، نه نیرو‌های نظامی. علاوه بر این، حدود ۲۵۰ نفر از این تعداد پیش‌تر در اسراییل زندانی و محکوم شده بودند. با این حال، اسراییل هنوز نزدیک به ده‌هزار فلسطینی را بدون محاکمه در بازداشت نگه داشته است. این استاد دانشگاه در ادامه گفت‌وگویش با «اعتماد» خاطرنشان کرد: این وضعیت نشان می‌دهد که ابزار گروگان‌گیری همچنان در اختیار اسراییل باقی است و می‌تواند برای فشار و امتیازگیری مجدد مورد استفاده قرار گیرد. از این منظر، حتی اگر حماس موقتا خود را خلع سلاح کند یا اعلام کند در ساختار سیاسی آینده غزه نقشی نخواهد داشت، این به معنی پیروزی سیاسی واقعی برای آنها نخواهد بود؛ بلکه چنین خلع‌سلاحی در عمل می‌تواند برابر با پایان سیاسی آنها باشد و در این شرایط نیز اهداف حداکثری اسراییل در غزه و کرانه باختری همچنان خاتمه نخواهد یافت. به گفته انتصار این اقدامات احتمالی حماس اتفاقا راه را برای تغییرات ساختاری‌ای گشوده می‌کند که به زیان مردم فلسطین است.

بالاخص آنکه نام شخص فاسدی به نام تونی بلر در میان است. او مجددا غزه را به جهنم تبدیل خواهد کرد. از طرفی اگر دولتی مستقل در کرانه باختری ایجاد شود نیز این دولت نیز دست‌نشانه اسراییل خواهد بود؛ لذا خلع سلاح حماس به معنای تسلیم کامل این گروه است، اما قطعا منتظر خواهند ماند تا فرصتی برای احیای مجدد خود بیابند. تصور نمی‌کنم به راحتی خود را در قدم اول خلع سلاح کنند و در قدم بعدی خود را از آینده سیاسی غزه حذف کنند.

انتصار در ادامه گفت‌وگویش با اعتماد در راستای ارزیابی‌اش از رویکرد راست افراطی در اسراییل در قبال صلح غزه خاطرنشان کرد: شکی نیست که بنیامین نتانیاهو و ائتلافش بدون همراهی افراد افراطی بتواند اکثریت خود را درکنست نگه دارد. حتی اگر فرض کنیم خود نتانیاهو بخواهد این توافق صلح دوام داشته باشد، ساختار داخلی اسراییل مانع تحقق آن خواهد شد. کافی است چند نفر از این افراطی‌ها حتی شاید ۱۰ نفر در کنست مخالفت کنند تا کل توافق و حتی کابینه و ساختار اجرایی نتانیاهو در معرض خطر قرار می‌گیرد.

این استاد دانشگاه در پاسخ به پرسش پایانی «اعتماد» درباره ادعا‌های اخیر دونالد ترامپ مبنی بر دستیابی به توافق صلح با ایران توضیح داد: من شخصا به سخنان ترامپ درباره هیچ طرفی، به‌ویژه ایران، اعتمادی ندارم. بنابراین ایران باید همواره مسیر خود را دنبال کند. تجربه گذشته نشان داد که امریکا در میان مذاکرات ایران را هدف قرار داد این‌بار تهران باید هوشیارتر باشد تا مجددا چنین اقدامی از سوی ایالات متحده تکرار نشود. به باور انتصار، انجام مذاکره به خودی خود اقدامی بدی نیست و بهتر از گزینه‌های پرهزینه دیگر است؛ اما مهم این است که در جریان مذاکره، طرف‌ها بدانند دقیقا چه می‌خواهند و چه اهرم‌هایی در دست دارند. اگر این موضوع روشن نباشد و طرف مقابل صرفا بخواهد به دنبال اهداف حداکثری خود باشد و صرفا با ادا‌های سیاسی و لبخند به رایزنی‌ها ادامه دهد و صرفا بر این تاکید شود که هر طرف، طرف مقابل خود را راضی نگه دارد، هیچ گفت‌وگویی راه به جایی نخواهد برد.

نه تنها درباره ایران و امریکا بلکه در هر مذاکره بین‌المللی این امر صادق است. به گفته انتصار حتی اگر فرض کنیم که واشنگتن به‌طور واقعی خواهان توافق جدی با تهران باشد، پاسخ ایران بستگی به این دارد که امریکا در عمل نشان دهد آماده توافق است. توافقی که مبتنی بر مدل برد-باخت باشد یعنی یک طرف همه امتیازات را اخذ کند و طرف دیگر بدون دریافت امتیازی میز مذاکره را ترک کند طبیعی است که هیچ نتیجه‌ای نخواهد داشت. تجربه نشان داده که امریکا تاکنون چنین رویکردی داشته و خوش‌بینی نسبت به تغییر آن بی‌مورد است. این استاد دانشگاه همچنین تاکید کرد: حتی اگر ترامپ مدعی شود خواهان توافقی جامع با ایران است، اما همچنان رویکرد فشار حداکثری و تمامیت‌خواهی را همزمان پیگیری کند پاسخ ایران همانی خواهد بود که همیشه بوده است. عده‌ای معتقدند که تهران ممکن است در سطح عمومی مواضعی را بیان کند، اما در پشت‌صحنه تصمیمات دیگری اتخاذ کند.

 من اظهارنظری در این زمینه ندارم. بنابراین حتی اگر مذاکرات دوباره از سر گرفته شود، حتی به‌صورت مستقیم، تا زمانی که طرف مقابل خواستار تسلیم کامل ایران باشد، نتیجه واقعی حاصل نخواهد شد. مذاکرات باید فراتر از میز تسلیم باشد.

تصویر روز
خبر های روز