به روز شده در: ۲۴ مهر ۱۴۰۴ - ۱۷:۴۰
کد خبر: ۷۱۸۴۷۳
تاریخ انتشار: ۰۸:۰۸ - ۲۴ مهر ۱۴۰۴

اسنپ‌بک دستپخت روس‌ها بود یا خطای ظریف و دیپلمات‌های ایران؟

روزنو :میرا قربانی‌فر:مناقشه بر سر مکانیسم ماشه، دوباره به صدر اخبار سیاست خارجی ایران بازگشته است. در روزی که عباس عراقچی، معاون پیشین وزیر خارجه و از چهره‌های اصلی مذاکرات برجام، در مسیر سفر به اجلاس جنبش عدم تعهد در اوگاندا به خبرنگاران گفت: «بازگشت قطعنامه‌های لغو‌شده شورای امنیت وجاهت حقوقی ندارد»، شاید خودش نیز می‌دانست که سخنانش بیش از آن که جنبه فنی داشته باشد، بوی تکرار می‌دهد.

اسنپ‌بک دستپخت روس‌ها بود یا خطای ظریف و دیپلمات‌های ایران؟

 

او در واقع همان موضعی را بازگو کرد که ایران از سال ۲۰۱۵ تاکنون بارها تکرار کرده است: ادعای آمریکا و سه کشور اروپایی درباره فعال‌سازی مجدد تحریم‌های سازمان ملل «باطل» است و «اثری حقوقی ندارد».

اما آن چه این بار به موضوع جانی دوباره بخشیده نه اظهارات عراقچی، بلکه سخنان تازه‌ سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه است؛ سخنانی که نه‌تنها افکار عمومی در تهران را شوکه کرد، بلکه شکاف دیرینه در روابط ایران و مسکو را بار دیگر آشکار ساخت.

مکانیسم ماشه؛ 

از «دام حقوقی» تا وارونگی حقیقت

لاوروف در گفت‌وگویی با خبرنگاران رسانه‌های عربی در مسکو مدعی شد که «مکانیسم ماشه یک دام حقوقی بود که در توافق ظریف و جان کری به برجام راه یافت» و افزود که چون ایران خود این بند را پذیرفته بود، «روسیه دلیلی برای مخالفت نداشت».

او به‌صراحت گفت که «ما از این توافق شگفت‌زده شدیم، اما وقتی شرکای ایرانی ما فرمول‌بندی آن را پذیرفتند، اعتراضی نکردیم».

این اظهارات بلافاصله با استقبال رسانه‌های تندرو در تهران روبه‌رو شد. مخالفان محمدجواد ظریف و برجام با ذوق‌زدگی، لاوروف را «شاهدی بی‌طرف» خواندند که گویی نقش آمریکا را در دام‌گذاشتن برای ایران افشا کرده است. 

اما مرور اسناد و خاطرات رسمی از جمله کتاب وندی شرمن، معاون وزیر خارجه وقت آمریکا، نشان می‌دهد حقیقت درست برعکس است: «طراح اصلی مکانیسم ماشه، خود روسیه بود.» شرمن در کتاب «ترس یعنی شکست»؛ درس‌هایی درباره شجاعت، قدرت و سرسختی می‌نویسد که «لاوروف نقشی محوری و سودمند در طراحی رأی‌گیری معکوس شورای امنیت داشت.» به روایت او، روسیه نگران بود که اگر سازوکار بازگشت تحریم‌ها در خارج از شورای امنیت فعال شود، مسکو حق وتوی خود را از دست بدهد و به همین دلیل، وزیر خارجه روسیه طرحی ارائه کرد که در آن هر عضو برجام می‌توانست در صورت تشخیص نقض توافق از سوی ایران، خواستار رأی‌گیری در شورای امنیت شود.

پیش‌نویس قطع‌نامه به‌گونه‌ای تنظیم شد که ادامه لغو تحریم‌ها را پیشنهاد می‌کرد و در نتیجه، هر کشوری می‌توانست با وتوی آن، تحریم‌ها را خود‌به‌خود بازگرداند.

به بیان ساده‌تر، همین سازوکار که امروز به عنوان «مکانیسم ماشه» شناخته می‌شود، در واقع به ابتکار روسیه طراحی شد تا هم دست آمریکا برای اعمال فشار باز بماند و هم حق وتوی مسکو از بین نرود.

شرمن همچنین در گفت‌وگویی با وب‌سایت «راشن مترز» در سال ۱۳۹۵ تصریح کرده بود که «لاوروف نقش محوری در تدوین روشی داشت که ضمن حفظ حق وتو برای آمریکا، امکان بازگشت سریع تحریم‌ها علیه ایران را فراهم می‌کرد.»

در پرتو همین مستندات نیز اکنون اظهارات اخیر لاوروف بیش از آن که افشاگری باشد، دفاعی دیرهنگام و تحریف‌آمیز از نقشی است که روسیه در آن مقطع ایفا کرد.

دشمنی روسیه با ظریف؛ 

از برجام تا بعد از فایل صوتی

اما شاید ریشه این حملات را باید در روابط پرتنش مسکو و ظریف جست‌وجو کرد. چنان که در فایل صوتی معروف گفت‌وگوی ظریف با سعید لیلاز که در بهار ۱۴۰۰ فاش شد، وزیر خارجه پیشین به صراحت گفت: «روسیه در هفته آخر مذاکرات برجام تمام تلاش خود را برای به شکست کشاندن توافق انجام داد».

مرور اسناد و خاطرات رسمی از جمله کتاب وندی شرمن، معاون وزیر خارجه وقت آمریکا، نشان می‌دهد حقیقت درست برعکس روایت لاوروف است: طراح اصلی مکانیسم ماشه، خود روسیه بود. شرمن در کتاب ترس یعنی شکست؛ درس‌هایی درباره شجاعت، قدرت و سرسختی می‌نویسد که «لاوروف نقشی محوری و سودمند در طراحی رأی‌گیری معکوس شورای امنیت داشت»

ظریف روایت کرده بود که در شب پایانی مذاکرات، هنگامی که جان کری از حذف برخی نام‌ها از فهرست تحریم سربازمی‌زد، لاوروف با لحنی تحقیرآمیز به او گفت «تو که دستورالعمل نداری، بهتر است بروی و با دستورالعمل برگردی.» ظریف پاسخ داده بود«به تو هیچ ربطی ندارد».

در همان فایل صوتی، ظریف از نقش تخریبی روسیه در بحران‌های پسابرجام گفت و از «سفر سردار سلیمانی به مسکو» که به گفته او با اراده روسیه انجام شد تا «حمله به سفارت عربستان» که مسیر اجرای برجام را تخریب کرد. 

ظریف تصریح کرده بود که روسیه «از موفقیت برجام غافلگیر شد» و برای خنثی کردن دستاورد دیپلماتیک ایران، عمداً زمینه‌ساز ورود مستقیم خود به جنگ سوریه شد.

اظهارات بعدی ظریف در محافل علمی، مانند سخنرانی در انجمن علوم سیاسی ایران در سال ۱۴۰۲ اما خشم مسکو را دوچندان کرد. او به نقل از ولادیمیر پوتین گفت که روسیه در سال ۲۰۰۸ حتی حاضر بود برای مقابله با ایران با آمریکا متحد شود.

واکنش سفارت روسیه در تهران به این سخنان اما تند و غیر‌دیپلماتیک بود و ظریف را «فاقد تخصص» خواند و سخنانش را «کذب» توصیف کرد.

فرصت‌طلبی تندروها و فراموشی منافع ملی

اما اکنون نیز اظهارات لاوروف، چنان‌که انتظار می‌رفت، با استقبال بی‌قیدوشرط تندروهای ضدبرجام در ایران مواجه شد. رسانه‌های اصولگرا آن را سندی علیه ظریف دانستند و بار دیگر به تکرار روایت «خیانت دیپلمات‌های غرب‌گرا» پرداختند.

اما این استقبال بیش از هر چیز، نشانه نوعی وابستگی ذهنی خطرناک به مسکو است؛ وابستگی‌ای که بارها منافع ملی ایران را قربانی کرده است.

در واقع، روسیه با یک روایت جعلی توانست بخش‌هایی از جریان سیاسی تهران را در مقابل یکی از معدود دیپلمات‌های موفق ایران قرار دهد، بدون آن که هزینه‌ای بپردازد.

این پدیده یادآور همان الگویی است که در دهه‌های گذشته نیز تکرار شده؛ هر زمان که منافع کرملین ایجاب کند، «دوستی» با ایران به اهرمی برای امتیازگیری از غرب تبدیل می‌شود.

رفتار متناقض و بدعهدی روسیه در قبال ایران

مرور روابط دو کشور در چند دهه اخیر نشان می‌دهد که بی‌اعتمادی به روسیه نه از سر احساس، بلکه بر پایه تجربه است. از تأخیر چندساله در تحویل سامانه اس-۳۰۰ تا نقض قراردادهای نظامی، از همراهی با تحریم‌های شورای امنیت در سال ۲۰۱۰ تا خروج شرکت‌های روسی از پروژه‌های نفتی ایران در دوره فشارهای اقتصادی، نمونه‌های بی‌شماری از این رفتار وجود دارد.

در ماه‌های اخیر، حتی پروژه‌هایی که با نام «همکاری جامع ایران و روسیه» مطرح شده‌اند نیز به بن‌بست رسیده‌اند و خود لاوروف بارها تأکید کرده که این پیمان شامل مسائل دفاعی نمی‌شود. همین گزاره به‌روشنی نشان می‌دهد که کرملین هرگز حاضر نیست ریسک تقابل با غرب را به‌خاطر ایران بپذیرد

روسیه بارها وعده فروش جنگنده‌های سوخو-۳۵ به ایران داده اما هیچ‌گاه به تعهد خود عمل نکرده است. در حوزه انرژی نیز، پروژه‌های مشترک بارها در مرحله وعده باقی مانده‌اند و با هر موج جدید از تحریم‌های غرب، مسکو نخستین کشوری بوده که همکاری‌های خود را تعلیق کرده است؛ نمونه بارز آن، تعلیق ساخت نیروگاه بوشهر در دوره تحریم‌های شورای امنیت بود.

این بدعهدی‌ها تنها به گذشته محدود نیست. در طول جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، هنگامی که تهران انتظار داشت متحد شرقی‌اش حداقل موضعی قاطع بگیرد، پوتین صریحا اعلام کرد که «ایران هیچ درخواستی برای کمک از مسکو نداشته است». در همان زمان، رسانه‌های ایرانی از حملات دقیق اسرائیل به مراکز پدافندی کشور خبر می‌دادند.

کمی بعد، محمد صدر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و از دیپلمات‌های باسابقه، در گفت‌وگویی تصریح کرد: «تحلیل من این است که روس‌ها اطلاعات مربوط به سامانه‌های دفاع هوایی ایران را در اختیار اسرائیل قرار داده‌اند؛ این تحلیل بر پایه اطلاعات نیز هست.»

او حتی پیمان استراتژیک ایران و روسیه را «کشک» خواند و یادآور شد که مسکو سامانه اس-۴۰۰ را به ترکیه، عضو ناتو، تحویل داده اما از دادن همان سامانه یا جنگنده‌های سوخو به ایران سر باز زده است. این گفته‌ها در افکار عمومی بی‌سابقه نبود، اما برای نخستین بار از زبان یک مقام رسمی بیان شد و تصویر تازه‌ای از عمق بی‌اعتمادی امنیتی در روابط تهران- مسکو ارائه داد.

از پیمان جامع تا زنگه‌زور؛ 

مسکو در برابر منافع تهران

در ماه‌های اخیر، حتی پروژه‌هایی که با نام «همکاری جامع ایران و روسیه» مطرح شده‌اند نیز به بن‌بست رسیده‌اند. خود لاوروف بارها تأکید کرده که این پیمان شامل مسائل دفاعی نمی‌شود، و همین گزاره به‌روشنی نشان می‌دهد که کرملین هرگز حاضر نیست ریسک تقابل با غرب را به‌خاطر ایران بپذیرد.

نمونه دیگر، ماجرای کریدور زنگه‌زور است؛ طرحی که با حمایت روسیه و ترکیه می‌تواند ارتباط زمینی ایران با ارمنستان را قطع کند. در این ماجرا نیز، برخلاف ادعاهای اولیه، مسکو در عمل جانب باکو و آنکارا را گرفت. این رفتارها، در کنار بی‌عملی روسیه در بحران‌های اخیر خاورمیانه، نشان می‌دهد که این کشور نه شریک امنیتی ایران، بلکه بازیگری فرصت‌طلب است که از کارت ایران برای چانه‌زنی در برابر غرب استفاده می‌کند.

درس اصلی روایت معکوس لاوروف از نقش ظریف در اسنپ‌بک این است که وابستگی به شرق همان‌قدر خطرناک است که دشمنی با غرب. تنها در سایه موازنه، شفافیت و استقلال تصمیم‌گیری است که ایران می‌تواند از تکرار دام‌های جدید، چه از سوی واشنگتن، چه از سوی مسکو در امان بماند

روسیه؛ شریک تاکتیکی، نه متحد استراتژیک

مساله اکنون این است که ایران و روسیه، دو همسایه با منافع متقاطع‌اند، نه هم‌پیمانانی با اهداف مشترک. مسکو از ایران در حد ابزار فشار بر غرب بهره می‌گیرد؛ در سوریه برای تثبیت موقعیت خود در خاورمیانه، در اوپک‌پلاس برای کنترل بازار انرژی، و در پرونده هسته‌ای برای بازی با کارت تحریم‌ها؛ و هر زمان که این کارت ارزش خود را از دست بدهد، کرملین بی‌هیچ تردیدی آن را کنار می‌گذارد. در مقابل، بخش‌هایی از حاکمیت ایران هنوز به اشتباه می‌پندارند که اتحاد با شرق، یعنی تضمین امنیت در برابر غرب؛ اما تجربه نشان داده که روسیه حتی در برابر نزدیک‌ترین شرکای خود از بلاروس تا ارمنستان نیز از سر باج‌گیری رفتار می‌کند. در مورد ایران، این رفتار رنگی از تحقیر نیز به خود گرفته است: از تاخیرهای عمدی در پروژه‌های نظامی گرفته تا مصاحبه‌های تحقیرآمیز وزرای روسی درباره 

«تله حقوقی برجام».

ضرورت بازتعریف موازنه 

در سیاست خارجی ایران

واقعیت این است که تکیه یک‌جانبه به مسکو، در دنیای امروز بیش از هر زمان دیگری پرهزینه است. روسیه خود درگیر جنگ فرسایشی در اوکراین و انزوای بین‌المللی است؛ توان و تمایلی برای حمایت واقعی از ایران ندارد. از سوی دیگر، چین نیز در بحران‌های اخیر، از جمله جنگ ایران و اسرائیل، ترجیح داد سکوت کند و روابط اقتصادی خود را با کشورهای عربی حفظ کند. در چنین شرایطی، ایران تنها با برقراری موازنه میان شرق و غرب می‌تواند از انزوای دیپلماتیک رهایی یابد و منافع خود را حفظ کند.

اتحاد استراتژیک، زمانی معنا دارد که دو کشور اهداف امنیتی و اقتصادی هم‌راستا داشته باشند. اما در روابط ایران و روسیه، چنین اشتراک بنیادینی وجود ندارد. مسکو در هر پرونده‌ای، از پرونده هسته‌ای تا بحران قفقاز، در نهایت جانب منافع خود را گرفته است.

ایران برای خروج از این چرخه، نیازمند سیاست خارجی چندجانبه و متوازن است؛ نه سیاستی که شرق را جایگزین غرب کند، بلکه سیاستی که در آن منافع ملی محور تصمیم‌گیری باشد. تجربه برجام نشان داد که دیپلماسی مبتنی بر تعامل چندجانبه می‌تواند موفق باشد، اگر از بازی‌های پشت‌پرده قدرت‌های بزرگ فاصله بگیرد.

بازگشت بحث مکانیسم ماشه، بار دیگر آینه‌ای پیش روی سیاست خارجی ایران قرار داده است.سخنان عراقچی یادآور موضع اصولی ایران در رد مشروعیت این سازوکار است، اما واکنش لاوروف پرده از واقعیتی تلخ‌تر برمی‌دارد: دوستی روسیه، بیش از همیشه پر از دام است؛ از نقش مسکو در طراحی همان سازوکار «دام حقوقی» گرفته تا رفتارهایش در جنگ اخیر و کریدور زنگه‌زور، همه نشان می‌دهد که روسیه هرگز متحدی قابل‌اعتماد نبوده است. با این حال، انکار اهمیت این همسایه بزرگ نیز واقع‌بینانه نیست. ایران ناچار است با روسیه کار کند، اما باید بداند چگونه.

در نهایت، درس اصلی ماجرای مکانیسم ماشه و سخنان لاوروف این است که سیاست خارجی نباید بر پایه احساس یا دشمنی با غرب تنظیم شود. وابستگی به شرق همان‌قدر خطرناک است که دشمنی با غرب. تنها در سایه موازنه، شفافیت و استقلال تصمیم‌گیری است که ایران می‌تواند از تکرار دام‌های جدید، چه از سوی واشنگتن، چه از سوی مسکو در امان بماند.

تصویر روز
خبر های روز