
نقشه خطرناک نتانیاهو برای ایران چیست؟
اگرچه ظاهر امر گویای این است که جنگ اسرائیل و ایران به پایان رسیده، اما وضعیت خاورمیانه نشان میدهد که ممکن است هر لحظه جنگی دیگر رخ دهد. اسرائیل با کمک آمریکا تلاش دارد «نظمی جدید» بر خاورمیانه حاکم کند.
به گزارش روز نو نتانیاهو در سخنرانی چند سال قبلش در سازمان ملل از طرح خود برای خاورمیانه جدید رونمایی کرد. او از کریدوری سخن گفت که اراضی اشغالی را به سرزمینهای عربی خلیج فارس وصل میکند و سپس از طریق دریا به اقیانوس هند رسیده و به شبه قاره هند وصل میشود و از آنجا نیز وارد شبکه توزیع و بازار جهانی میگردد.
نتانیاهو تلاش دارد تا چند سال دیگر این طرح را اجرایی کند، اما اجرایی کردن این طرح منوط بر به حاشیه رفتن مقاومت و در راس این جبهه، ایران از تعاملات خاورمیانه و کاهش حداکثری نفوذش بر کشورهای این منطقه است. در واقع، در طرح اولیه نتانیاهو سخنی از تغییر حکومت در ایران نیامده است. بی بی به خوبی میداند که قادر به این کار نیست. به همین دلیل، طرح کاهش نفوذ استراتژیک و انزوای منطقهای ایران را دنبال میکند. اما برنامه او برای این طرح مشخص نیست و همین مساله میتواند شرایط را برای دور جدید درگیریها فراهم کند.
دو شقه شدن خاورمیانه
به نظر میرسد طرح نتانیاهو (اگر همچنان به دنبال آن باشد) تلاش دارد منطقه را به دو قسمت «ائتلاف عبری – عربی» و ایران و متحدانش تقسیم کند و از طریق تزریق پول و بازار به قلب جبهه اول، آن را تقویت کرده و جبهه دوم را هم ضعیف کند. اما همین مساله میتواند به شکاف عمیق سیاسی و امنیتی در منطقه منجر شود و خاورمیانه را بیش از همیشه دو شقه کند.
شایان ذکر است که خاورمیانه اگرچه مدتها است رنگ وحدت و یگانگی را ندیده، اما همواره خطی نامرئی میان کشورهایش وجود داشته است؛ خطی نامرئی که توانسته بین مناطق و دول این منطقه اتحاد ایجاد کرده و از شکاف و دوشقه شدن صد در صدی آن جلوگیری نماید. این خط نامرئی «نفت» است که در بزنگاههای تاریخی سبب کنار هم نشستن ریاض و ایران و بیروت و ... شده است. نابودی این خط نامرئی از جانب اسرائیل میتواند به ضرر خودش تمام شود چرا که شکاف صد در صدی به معنی آماده شدن خاورمیانه برای یک «چالش نظامی» جدید و وارد شدن به وضعیت «جنگی» است.
جنگ، اتفاق و وضعیت امکانی
جنگ نتیجه وضعیت «امکانی» است. به عبارتی، وقتی دو یا چند کشور هیچ اصل، قاعده یا ارزش مشترکی نداشته باشند و از طرف دیگر، هر دو به دنبال یک منفعت مشترک باشند و از خواست و اراده خود نیز کوتاه نیایند، وارد جنگ میشوند. در این وضعیت، نه قواعد و اصول بلکه «اتفاقات»، سرنوشت کشورها و ارتشها را رقم میزند. برای مثال، اروپا پیش از جنگ جهانی اول وارد یک فضای دوگانه و ثنوی تمام عیار شده بود. آلمان از یک طرف و فرانسه و بریتانیا از طرف دیگر، به دنبال یارکشی بودند. اوج این انشقاق و دوگانگی در صربستان دیده میشد. در این کشور بود که دو جبهه وارد تنازع شدند. یک اتفاق نیز این دو جبهه را وارد نبرد تمام عیار کرد. ترور ولیعهد اتریش به دست یک صرب آن اتفاقی بود که دنیا را به هم ریخت و جنگ بین الملل اول را راه انداخت.
سه منطقهای که میتوانند سبب جنگ ایران و اسرائیل شوند
به نظر میرسد وضعیت ایران و اسرائیل نیز مانند وضعیت متفقین و متحدین پیش از جنگ جهانی اول است رسیده و اگر اسرائیل به دنبال ایجاد کریدور مورد نظرش باشد، دو طرف بیش از همیشه به سمت فضای امکانیِ جنگی پیش خواهند رفت. در این موقعیت، یک اتفاق ممکن است جنگ ایران و اسرائیل را وارد راند دوم کند.
اکنون مناطق مرزی استراتژیک زیادی میان جبهه مقاومت و اسرائیل وجود دارد. این مناطق مرزی که همانند صربستان پیش از جنگ جهانی اول یا لهستان پیش از جنگ جهانی دوم هستند میتوانند آبستن حوادث باشند و حوادث نیز عامل اصلی جنگها هستند. در حال حاضر، لبنان، غزه و عراق مناطقی هستند که به شدت آبستن حوادثاند. در این مناطق دو جبهه مقاومت و جبهه عربی – عبری در حال زورآزمایی با هم هستند و به همین دلیل، میتوانند سرنوشت منطقه را تعیین کنند.