باز هم یک روحانی همه جا را بر هم زد!

جرقه این موج حملات، اما سخنان اخیر حسن روحانی درباره فاصله مجلس با افکار عمومی بود. آنجا که گفت: «مگر مجلس چند درصد مردم است؟ وقتی ۹۰ درصد جامعه با موضوعی مخالفند، تصویب و تأیید شورای نگهبان هم روح قانون را اصلاح نمیکند. قانونی که روحش فاسد باشد، مشروعیت ندارد.»
به گزارش روز نو این اظهارات، در واقع پاسخی بود به عملکرد مجلس دوازدهم در تصویب برخی طرحهای محدودکننده و جنجالی. اما تندروهای مجلس، این نقدها را تاب نیاورده و آن را حمله به «مشروعیت نهاد قانونگذاری» تعبیر کردند و با واکنشی کمسابقه، روحانی را متهم به «همصدایی با رسانههای بیگانه» کردند. شاهد آنکه کامران غضنفری، نماینده تهران و از چهرههای نزدیک به جبهه پایداری، در اظهاراتی تند گفت: «روحانی در خانهاش نشسته و فقط بیبیسی و صدای آمریکا را نگاه میکند. او از مردم و واقعیت جامعه بیخبر است.»
بازگشت روحانی به مرکز تنش سیاسی
روحانی پس از پایان ریاستجمهوریاش کوشید تا در نقش یک سیاستمدار باتجربه، از درگیری مستقیم با اصولگرایان دوری کند. اما سخنان اخیرش درباره «مشروعیت اجتماعی قانون» باعث شد تا دوباره در کانون حملات قرار گیرد. مجادلات لفظی هفته اخیر، اما این گمانه را تقویت میکند که هدف تندروها تنها پاسخ به یک جمله روحانی نیست، بلکه تلاشی هماهنگ برای تضعیف هر صدای میانهرو در آستانه تحولات سیاسی آینده است.
به نظر میرسد که واکنشهای اخیر مجلس نشانهی نوعی استراتژی حذف نرم است. حمله به روحانی آن هم در شرایطی که مدتی است بیشتر فعال شده و به قول برخیها درصدد ریبرندینگ است، در واقع پیامی است به سایر چهرههای میانهرو که اگر بخواهند از بازگشت به قدرت سخن بگویند، با فضای خشن سیاسی روبهرو خواهند شد.
جنگ روایتها؛ از مشروعیت تا محبوبیت
در پسِ این درگیری، جدالی پنهان بر سر منشأ مشروعیت سیاسی در ایران دیده میشود. روحانی با تکیه بر رأی مردم، تلاش میکند مشروعیت نهادهای انتخابی را بر پایهی خواست عمومی تعریف کند؛ اما طیف تندرو با نگاهی ایدئولوژیک، مشروعیت را صرفاً ناشی از ساختار حقوقی و تأیید نهادهای نظارتی میداند. این تضاد دیدگاه، از زمان دولت روحانی در موضوعاتی، چون برجام، فیلترینگ، و سیاست داخلی بارها بروز کرده و اکنون در قالب رویارویی مستقیم میان دو قرائت از «حکمرانی» خود را نشان میدهد.
در شبکههای اجتماعی، واکنشها به حملات نمایندگان تندرو گسترده بود. کاربران بسیاری شعار «مرگ بر فریدون» را نشانهای از سقوط اخلاق سیاسی دانستند و برخی دیگر نوشتند که این رفتار، نشانهی «ترس از بازگشت میانهروها» به میدان قدرت است. در سوی دیگر، رسانههای اصولگرا با تیترهایی تند، روحانی را متهم به «بیاحترامی به مجلس» و «نقض مرزهای قانونمداری» کردند.
جامعه، اما ناظر این جدالهاست و بسیاری نگرانند که تشدید چنین درگیریهایی، شکافهای سیاسی را به سطح جامعه بکشاند. در شرایطی که مردم با تورم، کاهش قدرت خرید و نااطمینانی نسبت به آینده روبهرو هستند، تکرار منازعات سیاسی، فاصله حاکمیت و مردم را عمیقتر میکند.
چشمانداز سیاسی؛ حذف یا بازسازی؟
درگیریهای اخیر، صرفاً نزاع شخصی نیست بلکه نشانهای از تغییر موازنه در ساختار قدرت است. حذف میانهروها و چهرههای گفتوگومحور، میتواند تصمیمسازی در کشور را به دست جریانهای محدودتری بسپارد و تنوع دیدگاهها را کاهش دهد.
اگرچه روحانی اکنون جایگاهی رسمی در ساختار قدرت ندارد، اما موقعیت نمادین او در میان بخشهایی از جامعه، تندروها را نگران بازگشت گفتمان اعتدال کرده است. در چنین فضایی، حمله به روحانی بیش از آنکه واکنشی به سخنانش باشد، تلاشی برای بستن مسیر بازگشت او و همفکرانش است.
در مجموع میتوان گفت که سخنان تند، شعارهای افراطی و منازعه در صحن مجلس، تصویری از شکاف عمیق در سیاست ایران بهدست میدهد؛ شکافی میان دو نگاه به «قدرت»، «مشروعیت» و «رأی مردم». حالا پرسش اصلی این است که آیا نظام سیاسی ایران بار دیگر میتواند به سمت گفتوگو و تعادل برگردد، یا باید منتظر دور تازهای از حذف و تقابل باشد؛ دورانی که شاید پیامدهای آن از سطح سیاست، فراتر رفته و به جامعه نیز سرایت کند.