به روز شده در: ۲۱ آبان ۱۴۰۴ - ۱۹:۲۰
کد خبر: ۷۲۳۰۱۹
تاریخ انتشار: ۱۷:۵۰ - ۲۱ آبان ۱۴۰۴

بحران کودکان ترخیص شده از بهزیستی در ایران چیست؟

روزنو :نبود تناسب میان تعداد مربیان و کودکان، نبود مستمری پس از مستقل‌شدن، مشکلات اشتغال و مسکن، گسست از جامعه و نگرش‌‏های منفی بخشی از مشکلات این کودکان است

کودکان تحت پوشش بهزیستی

 طردشدگی، دلبستگی ناایمن، برطرف‌نشدن نیاز‌های روانشناختی و نگرانی از افشای هویت؛ این چند عبارت تنها بخشی از تجربه‌ای است که فرزندان ۱۸ ساله و تازه ترخیص‌شده از مراکز بهزیستی آنها را پشت‌سر می‌گذارند، گاهی به تنهایی، گاهی به کمک مراکز شبه‌خانواده و گاهی هم به کمک حمایت‌های پنج ساله سازمان بهزیستی.

برخی مطالعات نشان می‌دهند، کودکانی که در مراکز مراقبت شبانه‌روزی بهزیستی زندگی می‌کنند، با چالش‌هایی مثل خودکارآمدی پایین، تأخیر در روند تکامل و دلبستگی ناایمن روبه‌رو می‌شوند و گروهی از متخصصان حوزه مددکاری و فعالان اجتماعی اعتقاد دارند که برخی رویه‌ها در مسیر ترخیص این کودکان از بهزیستی باید تغییر کند.

درحال‌حاضر حدود ۹ هزار و ۳۰۰ نفر در ۶۶۷ خانه کودک و نوجوانان از صفر سال به بالا در این مراکز تحت مراقبت‌های تعلیم و تربیت و توانمندسازی شبانه‌روزی سازمان بهزیستی قرار دارند و ۱۷ هزار و ۹۳۰ نفر از آنها در درون خانواده‌های جایگزین مناسب زندگی می‌کنند یا با خانواده زیستی یا اقوام و بستگان سببی و نسبی خود بازپیوند شده‌اند و بعد از ترخیص از این مراکز همچنان تا مدت محدودی تحت حمایت‌های این سازمان قرار دارند.

این آمار به‌تازگی از سوی مدیرکل مراقبت و توانمندسازی کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی در نشست «چالش‌های فرزندان پس از ترک مراقبت سازمانی» اعلام شد. در این نشست علاوه بر زهرا یاوری مدیرعامل بنیاد روشنای امید، حمیدرضا الوند مدیرکل مراقبت و توانمندسازی کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی، صالح‌نقره‌کار وکیل دادگستری، احمدیان عضو واحد روانشناسی انجمن روشنای امید و منصور فتحی دانشیار گروه مددکاری اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی حضور داشتند.

بخشی از مسائل فرزندان ترخیص‌شده از سازمان بهزیستی که حالا عبارت «رهسپاری» جایگزین آن شده، مربوط به حضور نداشتن در خانواده‌ای حمایتگر و پشتیبان است. زهرا یاوری، مدیرعامل بنیاد خیریه روشنای امید به «هم‌میهن» از چالش‌های پیش‌روی فرزندان ترخیص‌شده از بهزیستی می‌گوید؛ فرزندانی که موسسه روشنای امید حمایت تعدادی از آنها را بعد از ترخیص از این سازمان برعهده گرفته و تا زمان رسیدن به یک زندگی پایدار و حتی بعد از آن، حمایت‌های خود را ادامه می‌دهد. «روشنای امید» سال ۱۳۹۳ کار خود را با حمایت از ۶۰ فرزند مستقل شده از بهزیستی در گروه‌های سنی و چالش‌های متفاوت آغاز کرد؛ از مشکل تامین مسکن و اشتغال تا ازدواج و طلاق.

یاوری توضیح می‌دهد که این موسسه در ابتدای فعالیت خود تصمیم گرفت گروه هدف خود را حمایت از این گروه قرار دهد و به‌همین‌دلیل برای تدوین برنامه‌های حمایتی خود از متخصصان کارآفرینی دانشگاه شریف، مشاوران کلینیک مددکاری و نیرو‌های با سابقه بهزیستی کمک گرفت: «با بررسی شرایط این ۶۰ نفر، متوجه شدیم اولین چالش آنها تامین مسکن است.


بیشتر بخوانید:بازماندگان خاموش/گزارشی از آزار جسمی و جنسی یک کودک معلول در یک مرکز توانبخشی در شهر کلاردشت


در سال ۱۳۹۳ این فرزندان در زمان پس از مراقبت سازمانی از بهزیستی رقمی تا ۷ میلیون تومان برای تامین اثاثیه منزل و ودیعه مسکن دریافت می‌کردند که همان زمان هم با این مبالغ، امکان رهن و اجاره خانه بسیار سخت بود. آنها در زمان ترخیص باید بالای ۱۸ سال شده و سرکار رفته و حقوق دریافت کرده باشند تا در جلسه ترخیص مطرح و در صورت موافقت، زندگی مستقلی را شروع کنند، اما مسئله این بود که اغلب این فرزندان تحت پوشش، مشاغلی را انتخاب می‌کردند که پشتوانه پایداری نداشت و هنوز هم این روال ادامه دارد.

در صورت موافقت درجلسه ترخیص کمک‌هزینه به مدت ۶ ماهه پرداخت می‌شود و در صورت ادامه تحصیل ادامه پیدا می‌کند. درحال‌حاضر این مبلغ پنج میلیون و ۷۰۰ هزار تومان است. ما پس از بررسی دقیق شرایط این فرزندان و برای حمایت از این گروه، هشت خدمت تعریف کردیم.»

یاوری توضیح می‌دهد که فرزندان تحت پوشش بهزیستی در محیط‌های تک‌جنسیتی رشد می‌کنند و ارتباط با جنس مخالف را نمی‌شناسند؛ آنهادر مراقبت سازمانی با خودمراقبتی آشنا نیستند و آسیب‌هایی را از سمت خانواده یا خانه‌های کودکان و نوجوانان تجربه کرده‌اند. مدیرعامل روشنای امید می‌گوید، ازدواج یکی از سخت‌ترین مراحل زندگی این فرزندان است؛ چون ممکن است از سوی خانواده‌ها طرد شوند یا آگاهی لازم را در زمینه ارتباط با خانواده همسر خود نداشته باشند: «باتوجه به این شرایط در همین زمینه هم کارگاه‌هایی برای آنها برگزار می‌کنیم. این فرزندان حتی بعد از ازدواج هم نیاز به پشتیبانی و حمایت خانواده دارند. یکی از نمونه‌ها مربوط به یکی از پسران تحت پوشش ماست که با زنی ازدواج کرده که فرزندش از این پسر فقط دو سال کوچک‌تر است؛ یعنی نیاز به محبت این فرزندان آنقدر زیاد است که در بسیاری از موارد خطا می‌کنند.»

یاوری تعریف می‌کند که یکی از فرزندان تحت پوشش روشنای امید، چهارسال پس از عقد هنوز نتوانسته زندگی خود را سامان دهد؛ چون خانواده همسرش خواسته‌های زیادی برای شروع زندگی از او دارند ولی خودش تصور می‌کند همین‌که به‌عنوان یکی از فرزندان تحت پوشش بهزیستی توسط این خانواده پذیرفته شده، باید به‌نوعی گذشت آنان را جبران کند.

دلیل آن هم نداشتن یک حامی است که از او حمایت کند. او روایت‌های دیگری هم از نیاز فرزندان ترخیص‌شده از بهزیستی دارد؛ مثل دو خواهر ۲۱ ساله که بعد از ترخیص در یک مغازه مشغول به کار بودند و صاحبکار، با کلاهبرداری و به‌بهانه خرید ماشین، وکالت فروش زمینی را که از سوی مرکز تحت پوشش به آنها اختصاص داده شده بود، گرفته و پول فروش زمین به ایشان نداده است.

او در حدی به آنها حقوق می‌داد که فقط بتوانند اجاره‌خانه خود را بپردازند و این دو دختر جوان هم حقوق خود را به‌صورت خرد و در طول ماه و با مبالغی بسیار اندک از کارفرمای خود دریافت می‌کردند. مدیرعامل خیریه روشنای امید می‌گوید: «ما یک دوره سه‌ساله برای فرزندان تحت پوشش خود تعریف کرده‌ایم که در پایان آن به یک زندگی پایدار برسند، اما این مدت باتوجه به ویژگی‌های آنها متفاوت است، اما در این حمایت‌های سه‌ساله می‌توانند شغلی ثابت داشته باشند و زندگی خود را تامین کنند. برخی از آنها در مدتی کمتر از سه‌سال و تعدادی از آنها بیشتر از این مدت نیاز به حمایت دارند.»

تدوین نظام تربیت جدید برای کودکان بهزیستی

درحال‌حاضر حدود ۹ هزار و ۳۰۰ نفر در ۶۶۷ خانه کودک و نوجوانان از صفر سال به بالا در مراکز تحت مراقبت‌های تعلیم و تربیت و توانمندسازی شبانه‌روزی سازمان بهزیستی قرار دارند و ۱۷ هزار و ۹۳۰ نفر از آنها در درون خانواده‌های جایگزین مناسب زندگی می‌کنند یا با خانواده زیستی یا اقوام و بستگان سببی و نسبی خود بازپیوند شدند.

یکی از دلایل ساماندهی این کودکان در درون خانواده‌ها، تصویب قانون حمایت از کودکان و نوجوانان بی‌سرپرست و بدسرپرست، مصوب شهریورماه ۱۳۹۲ بود. این قانون بازنگری‌شده قانون ۲۹ اسفندماه ۱۳۵۳ است که ۱۷ ماده داشت. قانون مصوب سال ۹۲ پنج نکته مهم دارد: دامنه و شمول سرپرستی و متقاضیان سرپرستی را گسترده کرده، به احکامی از آیین دادرسی مدنی اشاره و آن را بازنگری کرده است. به مباحث تعلیم و تربیت و مسائل اقتصادی کودکان پرداخته و جایگزین‌های ارث برای کودکان در نظر گرفته است.

حمیدرضا الوند، مدیرکل مراقبت و توانمندسازی کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی توضیح می‌دهد که بعد از تصویب این قانون، زمینه ورود به خانواده بیشتر از قبل برای این کودکان فراهم شد و علاوه بر آن به زنان مجردی که واجد شرایط خاصی‌اند، حق سرپرستی داده شد: «سن فرزندخواندگی که در قانون قبلی ۱۲ سال بود، در قانون جدید به ۱۶ سال رسید.

علاوه بر این، اجازه واگذاری یا سرپرستی موقت یا دائم برای کودکان بدسرپرست در کشور فراهم شد؛ چون طبق قانون قبلی فقط کودکانی که فاقد والدین یا اولیای قهری بودند یا اولیای قهری آنها در قید حیات نبود یا پیدا نمی‌شدند می‌توانستند فرزندخوانده باشند، اما درحال‌حاضر بیش از ۸۷ درصد کودکان تحت سرپرستی نظام حمایتی سازمان بهزیستی، بدسرپرست هستند، نه بی‌سرپرست.» او می‌گوید این کودکان با تروما‌های بسیار مختلف و شدیدی وارد سیستم مراقبتی بهزیستی می‌شوند که از منظر بیرونی، هرگز قابل مقایسه با خانواده زیستی نیست: «آن‌ها از خانواده‌هایی با تروما‌های تجربه‌شده متفاوت و سخت می‌آیند که کار با هرکدام از آ‌نها نیاز به تخصص خاص خود دارد و کسانی‌که با این کودکان کار می‌کنند، باید در قالب یک تیم متخصص و حرفه‌ای باشند.

ما این ضعف را در تمام کشور داریم. ما در تمام خانه‌های کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی اعلام کردیم که براساس ضوابط کار تیمی باید کار کنند. شرایط گذشته و میزان مداخله و مداخلات حرفه‌ای برای بازپیوند درست نیازمند حضور افراد متخصص است. ما روانشناس و مددکار داریم، اما فقط آکادمیک درس خوانده‌اند و همین موضوع هم یکی از ضعف‌های بزرگ ماست.»

مدیرکل مراقبت و توانمندسازی کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی اضافه می‌کند که در تمام دنیا شیفت‌بندی مراکز نگهداری کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست امری متداول است: «در مراکز نگهداری کودکان زیر شش سال و بالای شش سال به‌ازای هر ۸ تا ۱۰ کودک باید یک مربی حضور داشته باشد. مراکز ما به سمت کوچک‌سازی و نزدیک به فضای خانواده رفته است و در هر خانه حداکثر ۲۰ نفر و به‌صورت میانگین کشوری ۱۴ کودک نگهداری می‌شوند.

این ایراد کلانشهر‌ها در تمام دنیاست که فرهنگ یکدستی ندارند و به‌دلایل متغیر دچار آنومی اجتماعی می‌شوند؛ بنابراین زندگی کودکان محروم از خانواده با تجربه تروما‌های سخت در اینجا بسیار کار سختی است؛ چون اهرم‌های کنترل‌کننده نظم اجتماعی شامل شیوه‌های قومی، هنجارها، آداب و سنن و ارزش‌ها و قانون است.

در ابرشهر‌ها فقط قانون حاکم است و آنقدر خشک و شکننده است که نمی‌تواند افراد را جامعه‌پذیر کند و اجازه بدهد به هنجار‌ها و قوانین احترام گذاشته شود. در مراکز ما هر شیفت مربی تغییر می‌کند و در دنیا نیز گریزناپذیر است؛ چون علاوه بر اینکه ممکن نیست یک مربی تمام طول سال در یک مرکز حضور داشته باشد، بلکه تربیت یک فرآیند مستمر در طول زمان است و دستورالعملی برای آن وجود ندارد.»

 

الوند از تدوین نظام یکپارچه تعلیم و تربیت فرزندان تحت سرپرست این سازمان می‌گوید و توضیح می‌دهد: «ما امسال یک مگاپروژه درباره طراحی و تدوین نظام یکپارچه تعلیم و تربیت فرزندان تحت سرپرست، متناسب با زیست‌بوم و فرهنگ هر منطقه تدوین کردیم. این اقدام برای اولین‌بار در ایران و کشور‌های حوزه خلیج‌فارس و خاورمیانه صورت می‌گیرد.

این نظام مطالعه کرده است که در برخی از کشور‌های اروپایی مانند انگلستان براساس چارچوب دلبستگی و تاب‌آوری، برخی مانند کشور‌های اسکاندیناوی به‌صورت درمان‌مدار، برخی براساس شرایط مشارکت‌پذیری و برخی دیگر به‌صورت رشد مدار فعالیت می‌کنند. در ایران، چون مجموعه‌ای از این موارد باعث ورود کودکان به سیستم‌های مراقبت‌های شبانه‌روزی می‌شود، چارچوب تئوریک طراحی‌شده در این نظام، تلفیق این چهار دیدگاه است.»

چالش‌های دختران مراکز شبه‌خانواده

پژوهش‌ها نشان می‌دهند کودکانی که در مراکز مراقبت سازمانی زندگی می‌کنند، با چالش‌هایی مثل خودکارآمدی پایین، تأخیر در روند تکامل و دلبستگی ناایمن روبه‌رو می‌شوند. یکی از مطالعات انجام‌شده دراین‌زمینه، پژوهشی با عنوان چالش‌های نوجوانان دختر مراکز شبه‌خانواده بهزیستی برای شروع زندگی مستقل است که توسط منصور فتحی، دانشیار گروه مددکاری اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی انجام شده است.

او نتایج این مطالعه را در نشست «چالش‌های فرزندان پس از ترک مراقبت سازمانی» که توسط خیریه روشنای امید با همکاری گروه مددکاری اجتماعی و انجمن دانشجویی مددکاری دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد، مطرح کرد. به گفته او، کودکان و نوجوانان دختر به‌ویژه در موارد بی‌سرپرست و بدسرپرست جزو آسیب پذیرترین قشرند و به‌دلیل محرومیت از خانواده و شرایط خاص خود، در انتقال از مراکز اقامتی به جامعه با چالش‌های زیادی روبه‌رو می‌شوند.

پژوهش مورد اشاره فتحی در بهزیستی سیرجان و با مشارکت ۱۵ دختر بی‌سرپرست و بدسرپرست با تجربه اقامت در مراکز بهزیستی و ۱۰ کارشناس در ارتباط با این کودکان انجام شده است. نتایج این مطالعه و مصاحبه‌های انجام‌شده نشان داد که مقررات و دستورالعمل‌های سازمان بهزیستی انعطاف لازم را ندارد؛ نمونه آن سن ترخیص این کودکان است که در آن تفاوت‌های فردی و آمادگی آنها لحاظ نشده است؛ چون پیش فرض این دستورالعمل‌ها این است که کسی که به سن ۱۸ سالگی می‌رسد، باید ترخیص شود؛ به‌همین‌دلیل باید تفاوت‌های فردی این کودکان نیز در دستورالعمل‌های تدوین‌شده بهزیستی در نظر گرفته شود.

در این مطالعه به زندگی روتین و تکراری و نظم خاص حاکم بر زندگی این کودکان اشاره شده است که نوعی حس اجبار و کنترل برای آنها ایجاد می‌کند؛ آنها از این فعالیت‌های تکراری و نظم اجباری گله داشتند؛ چون نام این مراکز شبه‌خانواده است، اما در یک خانواده واقعی انعطاف بیشتری وجود دارد درصورتی‌که در مراکز شبه‌خانواده، خودمختاری و حق انتخاب از کودکان گرفته می‌شود.

ازسوی‌دیگر، مشخص شد که برنامه‌ریزی جامعی برای نیاز‌های آنها اتفاق نمی‌افتد و تمرکز بیشتری روی نیاز‌های جسمانی قرار داده می‌شود و مبنا بر نیاز‌های روانی یکدست قرار می‌گیرد. ازسوی‌دیگر در نتایج این مطالعه اشاره شد که شرایط زندگی در این مراکز متزلزل و سلیقه‌ای است و برنامه مشخصی برای تربیت و آموزش آنها وجود ندارد و کمی سلیقه‌محور است. یکی دیگر از چالش‌های این کودکان جابه‌جایی نیرو‌ها و خود این کودکان از مراکز مراقبت شبانه‌روزی بود که به آنها آسیب زیادی وارد می‌کرد.

نبود تناسب میان تعداد مربیان و کودکان، نقص جدی در حمایت‌های دریافتی و نبود پیگیری جدی و مستمری پس از مستقل‌شدن، مشکلات اشتغال و مسکن، گسست از جامعه، نگرانی از افشای هویت در جامعه، نگرش‌های منفی، اعتمادبه‌نفس و مهارت‌های اجتماعی پایین نیز بخش دیگری از مشکلاتی است که این کودکان با آنها روبه‌رو می‌شوند. کارشناسان بهزیستی نیز این موارد را تایید کرده‌اند که نشان می‌دهد سبک زندگی این کودکان نیازمند بازنگری است و مشکلاتی جدی برای آنها ایجاد کرده است.

نتیجه این پژوهش نشان داده است که این کودکان به‌شدت در ارتباط با جامعه دچار گسست‌اند، فرآیند مستقل‌شدن نیازمند بازنگری است و به‌تدریج باید این آمادگی ایجاد شود. بخشی از مربیان نیازمند آموزش‌های جدی‌اند و این مراکز با تلاش‌هایی که انجام دادند چندان در آماده‌کردن آنها برای زندگی مستقل، موفق نبوده‌اند.

یکی از پیشنهاداتی که در این مطالعه مطرح شده، اولویت قراردادن نیاز‌های این کودکان و در نظر گرفتن تکثر فرهنگی آنها، ایجاد شبکه‌های حمایتی پایدار برای جلوگیری از احساس رهاشدن، جامعه‌پذیری از سوی گروه همسالان، آموزش مهارت‌های زندگی، مشاوره و آماده‌سازی شغلی، انتقال تدریجی به زندگی مستقل از طریق اقامت در مراکز نیمه مستقل و ایجاد آمادگی در نوجوانان برای زندگی مستقل، حمایت روانی-اجتماعی بعد از ورود به زندگی مستقل و در صورت نیاز به پشتیبانی‌های لازم، تغییر نگرش جامعه نسبت به کودکان مراکز شبه‌خانواده و ارائه خدمات تخصصی مددکاری اجتماعی در زمان اقامت در مراکز و بعد از ترخیص از آن است.

حس رهاشدگی

بخشی از مشکلاتی که این کودکان بعد از مستقل‌شدن از مراکز مراقبت شبانه‌روزی با آن روبه‌رو می‌شوند افسردگی و اضطراب پایدار، احساس بی‌معنایی و بی‌ریشگی، خودآسیب‌رسانی و گرایش به موادمخدر، احتمال درگیری با قانون در نبود حمایت‌های اجتماعی، فقر بین‌نسلی و دشواری در والدگری است که آنها را پس از خروج از این مراکز؛ یعنی از سن ۱۸ سالگی به‌بعد درگیر می‌کند.

احمدیان، عضو واحد روانشناسی انجمن روشنای امید است که در این نشست درباره آسیب‌شناسی روانی کودکان ترخیص‌شده از بهزیستی توضیح داد. طبق تجربه او از مواجهه با این کودکان، نداشتن سبک‌های رابطه‌ای و دلبستگی ایمن و نداشتن پیوند امن با اطرافیان، کلیدی‌ترین چالشی است که این کودکان با آن روبه‌رو می‌شوند. او معتقد بود که وقتی فرآیند شکل‌گیری چالش‌های روانشناختی فرزندان بعد از ترک مراقبت‌های سازمانی را بررسی می‌کنیم، نکاتی جدی وجود دارد که بخشی از آن از برطرف‌نشدن صحیح نیاز‌های روانشناختی است.

 

بخشی از دلایل وقوع این شرایط به تاب‌آوری این کودکان برمی‌گردد که عواملی درون‌فردی و برون‌فردی دارد؛ عوامل برون‌فردی نیاز به عزمی راسخ در تربیت مربیان، مراقبان، مددکاران، روانشناسان و مسئولانی دارد که خودشان به افرادی امن تبدیل شوند تا دلبستگی ایمن برای آنها ایجاد کنند. احمدیان در گفته‌های خود در این نشست تاکید کرد، کسانی که وارد فرآیند مراقبت‌های سازمانی می‌شوند در سه‌برهه آسیب می‌بینند؛ قبل از ورود به مراقبت سازمانی، حین زندگی در مراکز شبه‌خانواده و در زمان خروج از سیستم مراقبت. برخی از آنها در طول استقرار در مراکز شبه‌خانواده، بار‌ها جابه‌جا می‌شوند و نگران اتفاقاتی هستند که در زمان استقرار در این مراکز برای آنها رخ می‌دهد.

به گفته او: «آن‌ها در آشنایی‌های قبل از ازدواج، فاش‌کردن هویت خود را در مرحله آخر انجام می‌دهند؛ چون از طردشدن نگرانند و وقتی فاش می‌شوند، همان اتفاقی می‌افتد که انتظارش را داشتند. همان طردی که والدین در سن کودکی داشتند، در مراحل بعدی زندگی خود، تجربه و تکرار می‌کنند و به‌نظر می‌رسد باید روی عوامل این تکرار و تجربه تمرکز کنیم؛ آنها باید یاد بگیرند که خودشان هویتی را کسب کنند تا تبدیل به واقعیتی محترم و غیرقابل‌انکار تبدیل شوند. آماده‌سازی برای حضور در این شرایط نیز بسیار مهم است؛ آنها ارتباطی با جنس مخالف ندارند و از سن ۱۸ سالگی برای اولین‌بار وارد این فضا می‌شوند؛ به‌همین‌دلیل باید یک فرآیند تحولی را پیش بگیریم.»

اعمال تصدی مثل قرارداد‌ها و پیمان‌ها، قابل واگذاری به بخش خصوصی اســت، اما اعمال حاکمیت ازجمله حمایت از کودکان بی‌سرپرســت، بخشی از وظایف ذاتی دولت اســت و نمی‌توان آن را به نهاد‌های خیریه ســپرد؛ این جمله بخشی از گفته‌های صالح نقره‌کار، وکیل دادگستری و حقوقدان در این نشست بود.

او اعتقاد دارد سیاست‌گذاری عمومی دراین‌زمینه باید سه ویژگی اساسی داشته باشد: ارزش‌محوری، مسئله‌محوری و استمرار. او تاکید می‌کند که در ارزش‌محوری، جامعه باید حمایت از اقشار آسیب‌پذیر را به‌عنوان یک ارزش ملی بپذیرد؛ در مســئله‌محوری، دولت باید با شناخت دقیق مشــکلات واقعی، نه‌صرفاً با صدور بخشنامه، وارد عمل شود و در استمرار، هیچ نهادی حق ندارد حمایت را موقت یا موسمی بداند: «همان‌طور که تأمین آب و برق وظیفه مستمر دولت است، حمایت از ایــن فرزندان نیز باید بدون وقفه انجام گیرد.

حکمرانی همکارانه یعنی دولت، جامعه مدنــی و نهاد‌های خیریه در کنار هم عمل کنند، نــه اینکه یکی جای دیگری را بگیرد. تجربه روشــنای امید نشان‌داده که می‌توان با ترکیب تخصص مددکاران، حمایت‌های حقوقی و حضــور اجتماعی، الگوی موفقی از همکاری مدنی در دل یک مســئولیت حاکمیتی خلق کرد.» نقره‌کار تاکید می‌کند که سیاست‌گذاری عمومی باید مسئله‌محور باشد: «پیش از هر اقدام، لازم است مسائل واقعی این فرزندان به‌درستی شناسایی شود. از اشتغال و مسکن گرفته تا تبعیض اجتماعی و نبود پیوست حمایتی، همه نیازمند تحلیل دقیق و چندجانبه‌اند. سیاست‌گذاری عمومی باید چندوجهی باشد؛ یعنی دولت، دانشگاه‌ها، پژوهشــکده‌ها و نهاد‌های مدنی هم‌زمان در این فرآیند مشارکت داشته باشند.

دولت به‌تنهایــی توان حل این معضل را نــدارد. باید از ظرفیت نهاد‌های مدنی، مراکز علمی و خیریه‌هایی، چون روشنای امید استفاده شود تا هم بعد حمایتی، هم بعد کنترلی و نظارتی تقویت شــود. مطابق ماده ۲۹ آیین‌نامه اجرائی سازمان بهزیستی، این سازمان موظف است که ســازوکار پایش وضعیت فرزندان پس از ترخیص را فراهم کند، اما در عمل این پیوســت حمایتی وجود ندارد.»

 
تصویر روز
خبر های روز