
پایان ایرانهراسی
دکتر یاسین آکتای، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل بین الملل الجزیره
به گزارش روز نو، در دوازدهمین روز جنگ ایران و اسرائیل، نشانههایی از فروکشکردن موقت بحران دیده میشد؛ بهویژه پس از آنکه اسرائیل بهطور رسمی آتشبس را پذیرفت. تنها چند ساعت بعد از اعلام این توافق، تلآویو مدعی شد ایران با شلیک یک موشک، آتشبس را نقض کرده و تهدید به واکنش کرد، اما بهوضوح مشخص بود که دامنه تنشها دیگر گسترش نخواهد یافت. فضای عمومی، شرایط عینی و تحولات میدانی همگی بر این واقعیت تأکید داشتند که ادامه جنگ برای هیچیک از طرفهای اصلی سودی ندارد و توقف درگیری، خواسته مشترک همگان شده است. این آتشبس، بهنوعی یادآور متارکه اسرائیل و حماس در دسامبر است؛ چرا که ماهیت آن، بیش از هر چیز نشانگر عقبنشینی و ناکامی اسرائیل تلقی میشود.
از غرور تا شکست؛ روایتی از ناکامی اسرائیل در نبرد با ایران
اسرائیل با غرور و اعتماد به نفس افراطی و پشتگرمی به حمایت بیقید و شرط واشنگتن و زرادخانه پیشرفته آمریکایی، وارد این جنگ شد و بیش از حد به دادههای اطلاعاتی و فرضیات خود درباره ایران تکیه کرد. اما پس از دوازده روز درگیری، ناگهان با واقعیتی تلخ روبهرو شد؛ واقعیتی که هیچ شباهتی به برآوردهای اولیه مقامات تلآویو نداشت. اگرچه اطلاعات اسرائیل، در آغاز جنگ امتیازاتی برایش ایجاد کرد، اما این مزیتها خیلی زود رنگ باخت و صحنه نبرد، اسرائیل را با حقایق جدید تنها گذاشت.
طی پنج دهه جنگ سرد، ایران توانسته بود ظرفیتی دفاعی بسیار فراتر از پیشبینیها ایجاد کند. اسرائیلیها در هر مرحله از عملیات، با تسلیحات و فناوریهایی روبهرو شدند که پیشتر تصورش را نداشتند و این روند، طی چند روز، به کابوس امنیتی برایشان تبدیل شد. سامانه «گنبد آهنین» که مایه مباهات تلآویو بود، آسیبپذیر شد و موج موشکهای ایرانی، یکی پس از دیگری، به خیابانهای تلآویو، بندر حیفا، مراکز نفتی و پایگاههای هوایی اصابت کرد؛ تا جایی که این جنگ برای اسرائیل به فاجعهای تمامعیار تبدیل شد.
اسرائیل هرگز انتظار نداشت که از غزه که طی ۱۷ سال گذشته همانند یک اردوگاه بازداشت، محاصرهاش کرده با چنین سطحی از مقاومت روبهرو شود یا حماس چنین توان نظامی خیرهکنندهای داشته باشد. همچنین هرگز تصور نمیکرد فناوری نظامی ایران بتواند اینچنین به اسرائیل ضربه بزند. حتی ترورهای اولیه که چهرههای شاخصی را هدف قرار داد و اسرائیل را برای لحظاتی سرخوش از پیروزی زودهنگام کرد، خیلی زود به سقفی تبدیل شد که دیگر توان صعود به آن را نداشت. با وجود اینکه ایران چهرههای شاخصی را از دست داد، اما طی روزهای بعد با شلیک موشکهای فراصوت جدید، گویا هیچ اتفاقی نیفتاده، بهسرعت واکنش نشان داد و در نخستین آزمون عملی این تسلیحات، اسرائیل را در هراس فرو برد.
ممکن است بهنظر برسد تلفات دو طرف متوازن نبوده، اما اگر تأثیر این خسارات را در نظر بگیریم، روشن میشود که زیان اصلی متوجه اسرائیل بوده و همین موضوع عملاً این رژیم را به پذیرش آتشبس سوق داد. همانند نبرد با غزه، اسرائیل به هیچیک از اهداف اعلامشده خود نزدیک نشد. گفته میشود تأسیسات هستهای ایران را هدف قرار داده، اما آشکار است که این حملات عمدتاً نمادین بودهاند. این وضعیت حتی برای خود آمریکا نیز ضروری بود، زیرا تشدید بیشتر بحران به نفع واشنگتن نبود.
پایان ایرانهراسی؛ صهیونیسم، تهدید جدید خاورمیانه
آیا امکان تشدید جنگ وجود داشت؟ آیا ایران گزینهای برای پاسخ نداشت؟ قطعاً چنین نبود. تهران اعلام کرد که از پیش از تصمیم به حمله به سایتهای هستهای مطلع بوده و ذخایر اورانیوم غنیشده را از سایتهای تهدیدشده منتقل کرده است. همچنین پاسخ ایران به اسرائیل و حتی اهداف آمریکایی نشان داد که در صورت تشدید جنگ، ناتوان از واکنش نیست.
در نهایت، دستیابی به نوعی توازن از طریق نمایش متقابل قدرت، به عقلانیترین راه برای هر دو طرف تبدیل شد. واقعیت این است که اگر ایران قابلیت تهدید هستهای خود را از دست بدهد، دیگر جایگاهی راهبردی در معادلات منطقهای برای آمریکا نخواهد داشت. به همین دلیل، حتی اگر واشنگتن اراده کند، نابودی کامل توان ایران عملاً ممکن نیست؛ چراکه چنین اقدامی، کل موازنهای را که آمریکا در خاورمیانه به دنبالش است، برهم میزند.
با این وجود، حتی همین الگوی تنش مدیریتشده نیز آسیب جدی به راهبرد آمریکا در منطقه وارد آورد. از این پس، «برگ تهدید ایران» دیگر آن کارایی و اثرگذاری گذشته را برای واشنگتن نخواهد داشت و بیانیه پایانی نشست وزرای خارجه سازمان همکاری اسلامی در استانبول نیز نشان داد که ترس قدیمی از ایران در ذهن مسلمانان جای خود را به هراس از «صهیونیسم» داده است.
در نتیجه، ساختاری که سالها با دامنزدن به ترس از ایران در میان دولتهای خلیج فارس شکل گرفته بود، اکنون در مسیر فروپاشی قرار گرفته است. جالب آنکه خود دونالد ترامپ هم در این میان رفتاری غیرمنتظره از خود نشان داد و ناگهان خواهان توقف جنگی شد که آن را «جنگ دوازدهروزه» نامید. این رویکرد تازه، وابستگی عمیق سیاست خارجی آمریکا به منافع و فشارهای اسرائیل را بیش از پیش آشکار کرد.
ایران سربلند، اسرائیل درمانده؛ پایان یک توهم در خاورمیانه
دونالد ترامپ عملاً تحت فشار بنیامین نتانیاهو وارد کارزاری شد که تمایل چندانی به آن نداشت و حالا نقش نتانیاهو در تصمیمگیریهای واشنگتن حتی برای افکار عمومی آمریکا نیز به دغدغه و نگرانی جدی تبدیل شده است. رفتارهای متغیر و غیرقابل پیشبینی ترامپ بهویژه در جریان این بحران، بر ابهام و بیثباتی سیاست آمریکا افزوده است. همانطور که دو روز پیش والاستریت ژورنال گزارش داد، امنیت ملی آمریکا بهشدت آسیب دیده، زیرا کاخ سفید قادر نبوده در برابر اسرائیل «نه» بگوید.
در این گزارش همچنین به پایانیافتن ذخایر موشکی اسرائیل و ناتوانی آمریکا در جبران این کمبود اشاره شده است. بر اساس همین تحلیل، سامانه دفاعی اسرائیل بر چهار لایه استوار است که در این میان، «آرو ۳» سامانه رهگیری موشکهای بالستیک دوربرد نقش کلیدی را ایفا میکند. هرچند تلآویو مدعی شده بود ۹۰ درصد از مجموع ۳۷۰ موشک ایرانی را سرنگون کرده، اما حقیقت آن است که ایران به مراتب بیش از آنچه اسرائیل توان تحملش را داشته باشد، ذخایر موشکی در اختیار دارد. گزارش والاستریت ژورنال تأکید میکند که هرچند آمریکا کمک میکند، اما خود نیز با کمبود روبهروست؛ به طوری که تنها برای سه تا چهار هفته جنگ تمامعیار، ذخایر کافی موشکهای هوشمند در اختیار دارد و پس از آن، بازسازی انبارهای تسلیحاتی بین چهار تا شش سال زمان خواهد برد؛ دورهای که در آن، واشنگتن عملاً دیگر توان تأمین نیازهای اسرائیل، اوکراین و حتی اروپا را نخواهد داشت.
این مقاله در جمعبندی خود تأکید میکند که اسرائیل که همواره به حمایت بیقید و شرط آمریکا دلگرم بود اینک به این واقعیت رسیده که توان تحمل یک جنگ فرسایشی و طولانی با ایران را ندارد. تداوم چنین جنگی نهتنها ذخایر تسلیحاتی اسرائیل را به پایان میرساند، بلکه حتی به مصرف انبارهای استراتژیکی میانجامد که آمریکا آنها را برای مقابله با چین ذخیره کرده بود؛ موضوعی که امنیت ملی ایالات متحده را نیز در معرض خطر قرار میدهد.
واقعیت این است که با وجود آنکه هدف آشکار تلآویو نابودی برنامه هستهای و قدرت نظامی ایران اعلام شده بود، اسرائیل در عمل نتوانست بیش از دوازده روز در برابر ضربات متقابل تهران دوام بیاورد. اکنون، برنامه هستهای ایران نهتنها نابود نشده، بلکه بیش از پیش به مرحله عملیاتی نزدیک شده و این حملات، به جای تضعیف، موقعیت داخلی ایران را تقویت و برای تهران مشروعیتی غیرمنتظره در عرصه بینالمللی به همراه آورده است.
در نهایت، اگر تهدیدی واقعی در عرصه هستهای وجود داشته باشد، این اسرائیل است که بهعنوان یک قدرت هستهای با سیاستهای نژادپرستانه و متهم به جنایت علیه بشریت بزرگترین خطر برای جامعه جهانی به شمار میرود. اگر قرار باشد اقدامی علیه تهدید هستهای انجام شود، اسرائیل آخرین رژیمی است که صلاحیت چنین اقدامی را دارد. حتی پس از این تجاوز نظامی، اسرائیل بیش از گذشته به نماد تهدیدی تبدیل شده که اتخاذ هرگونه تدبیر حتی راهکار هستهای برای مقابله با آن را در نگاه افکار عمومی جهان توجیهپذیر میسازد.