به روز شده در: ۳۰ تير ۱۴۰۴ - ۱۷:۴۰
کد خبر: ۷۰۳۴۰۴
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۶ - ۳۰ تير ۱۴۰۴

به روزی می‌رسیم که با چین و مسکو هم در انتظار مذاکره باشیم؟

روزنو :در طول سالیان متمادی خصومت مشترک با ایالات متحده، چین، روسیه و ایران را به سمت تقویت روابط سیاسی و نظامی خود سوق داده که منجر به تشکیل چیزی شده که "مثلث استراتژیک" علیه غرب نامیده می‌شود. علیرغم هماهنگی نزدیک ظاهری بین این سه کشور، که در رزمایش‌های نظامی مشترک و اتخاذ گفتمان سیاسی هماهنگ خواستار جهانی چندقطبی تجسم یافته است، تعهد امنیتی مسکو و پکن به تهران کماکان محدود و با محاسبات دقیق مدیریت می‌شود.

به روزی می‌رسیم که با چین و مسکو هم در انتظار مذاکره باشیم؟

مواضع چین و روسیه در مورد حمله اخیر اسرائیل به ایران، پرسش‌هایی را در تهران در مورد قابلیت اطمینان این اتحاد‌ها در مواقع بحرانی ایجاد کرده است. علیرغم شعار‌های اعلام شده، تجربه نشان داده که این روابط بر اساس منافع موقت مدیریت می‌شوند، نه تعهدات استراتژیک محکم، که ارزش آن را برای تصمیم‌گیرندگان ایرانی تضعیف می‌کند.

به گزارش روز نو این واقعیت، اولویت‌های سیاست خارجی ایران را تغییر شکل خواهد داد و محدودیت‌های آن چه مسکو یا پکن می‌توانند در لحظات رویارویی به تهران ارائه دهند را آشکار می‌سازد.

روسیه و چین: سکوت متحدان استراتژیک

در دوره پس از جنگ اسرائیل و ایران، مهم‌ترین پرسش کماکان باقی است: چه چیزی روسیه و چین را بر آن داشت تا از درگیری مستقیم در این رویارویی اجتناب ورزند و یک متحد استراتژیک همانند ایران را بدون ارائه پشتیبانی موثر متناسب با قدرت روابط شان، در معرض حمله اسرائیل قرار دهند؟ مسلم است که مسکو و پکن به دنبال ادامه جنگ علیه تهران نبودند و هم چنین نمی‌خواستند یک شریک استراتژیک را از دست بدهند یا نمی‌خواستند زیرساخت‌های نظامی ایران به طور گسترده تخریب شود. با این وجود، موضع آن دو کشور بازتاب دهنده یک واقعیت ظریف و پیچیده بود. هم مسکو و هم پکن خود را در محاصره شبکه‌ای از محاسبات ظریف و توازن‌های ظریف یافتند که تصمیمات آنان را محدود می‌ساخت و حاشیه عمل محدودی را به تهران تحمیل می‌کرد. این واقعیت را می‌توان به شرح ذیل توضیح داد:

۱- موضع بی‌طرفانه روسیه: موضع مسکو در مورد جنگ اسرائیل علیه ایران به بی‌طرفی نزدیک‌تر بود، زیرا پاسخ روسیه به صدور محکومیت رسمی تجاوز اسرائیل محدود شد، بدون آن که حمایت ملموسی، چه نظامی و چه سیاسی، از تهران ارائه دهد. از جمله اظهارات نادری که لحنی تند داشت و بیانگر رد هرگونه تلاش برای تغییر نظام سیاسی در ایران توسط روسیه بود، می‌توان به اظهارات "دیمیتری پسکوف" سخنگوی کرملین اشاره کرد که ترور احتمالی رهبر انقلاب را "کاملا غیر قابل قبول" خواند و هشدار داد که در آن صورت واکنش روسیه "بسیار منفی" خواهد بود.

با این وجود، علیرغم این لحن هشدار آمیز، "پسکوف" از روشن ساختن ماهیت واکنش احتمالی روسیه در صورت ترور خودداری کرد و در عوض اشاره نمود که این واکنش از درون ایران شدید خواهد بود. او افزوده بود که چنین رویدادی می‌تواند ناآرامی‌های داخلی را شعله‌ور سازد و به ظهور جنبش‌های افراطی دامن زده و از کسانی که ایده ترور رهبر را ترویج می‌کنند، خواست تا پیامد فاجعه‌باری را که می‌تواند به دنبال داشته باشد، درک کنند و آن را به مثابه گشودن در به روی "هرج و مرج" و "شر" توصیف کرد.

موضع روسیه پرسش‌هایی را در مورد انگیزه‌های واقعی مسکو در پشت روابطش با ایران مطرح کرد. چرا روسیه حمایتی ارائه نکرده است، به ویژه با توجه به این که از دست دادن یک متحد جدید در خاورمیانه، به بزرگی ایران، تنها چند ماه پس از سقوط بشار اسد، برای مسکو پرهزینه خواهد بود. روابط بین روسیه و ایران پس از جنگ اوکراین به شدت توسعه یافته و کار به جایی رسیده که غرب ایران را به تامین مهمات، گلوله‌های توپخانه و هزاران پهپاد برای حمله به زیرساخت‌های اوکراین متهم می‌کند. این موضوع علاوه بر این واقعیت است که دو کشور ایران و روسیه در گروه بریکس، که شامل کشور‌های غیر غربی با اقتصاد‌های نوظهور است شریک هستند، گروهی که روسیه سهم قابل توجهی در ایجاد آن داشته است. علاوه بر همه این موارد، ایران یکی از معدود کشور‌های باقی مانده است که انزوای روسیه را درهم شکسته، زیرا با این واقعیت که روسیه تحت تحریم‌های شدید غرب قرار دارد نقطه اشتراک دارد.

با این وجود، مسکو به ویژه با توجه به نشانه‌هایی از بهبود نسبی روابط روسیه و آمریکا، به لزوم حفظ کانال‌های ارتباطی با دولت ترامپ توجه دارد. علاوه بر این، روسیه در حال حاضر مشتاق است از درگیری با کشور‌های خلیج فارس که علیرغم بهبود روابط با ایران، هنوز آن کشور را به عنوان یک دشمن استراتژیک می‌بینند، اجتناب ورزد. بنابراین، هرگونه جانبداری آشکار روسیه نسبت به تهران می‌تواند به تعادل روابط آن کشور در خلیج فارس و اوپک آسیب برساند و دستاورد‌های آن کشور را در بازار‌های نفت تضعیف کند. علاوه بر این، علیرغم نقش روسیه در توسعه برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز ایران، به گفته "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهور روسیه تقریبا ۲۰۰ کارشناس و مشاور روسی در تاسیسات آن کشور کار می‌کنند. این واقعیت باعث می‌شود تا روسیه از چشم‌انداز یک ایران مسلح به سلاح هسته‌ای استقبال نکند. در اختیار داشتن سلاح هسته‌ای توسط تهران، جایگاه منطقه‌ای و بین‌المللی آن کشور را تقویت خواهد کرد امری که با محاسبات ژئوپولیتیکی مسکو، به ویژه با توجه به نزدیکی جغرافیایی بین دو کشور، مغایرت دارد.

جنگ ایران و اسرائیل؛ "فرصتی با ریسک بالا" برای روسیه

از منظری دیگر، مسکو جنگ بین اسرائیل و ایران را به عنوان یک "فرصت پرریسک" قلمداد می‌کرد. تا زمانی که این درگیری به طور مستقیم تهدیدی برای موجودیت نظام سیاسی ایران نبود، جنگ از برخی جهات به نفع روسیه بوده است. اولین مزیت مستقیم و آشکار برای روسیه، افزایش قیمت جهانی نفت است. اگرچه بخش عمده نفت ایران به مقصد چین صادر می‌شود، اما حملات اسرائیل به تاسیسات نفتی و احتمال بستن تنگه هرمز توسط تهران، عدم قطعیت مداومی را در بازار‌ها ایجاد کرد. برای روسیه، هر قیمتی بالاتر از سقف ۶۰ دلار به ازای هر بشکه نفت، نشان‌دهنده افزایش قابل توجه منابع برای تامین مالی عملیات نظامی جاری آن کشور در اوکراین است. علیرغم آن که روسیه در ماه مه نسبت به سال گذشته، ۳۲ درصد کاهش در درآمد‌های مالیاتی نفت را ثبت کرد، بمباران ایران توسط اسرائیل منجر به افزایش تقریبا ۱۰ درصدی قیمت نفت شد.

علاوه بر این، همان طور که پس از حمله حماس به اسرائیل در اکتبر ۲۰۲۳ میلادی و جنگ متعاقب آن توسط اسرائیل در غزه رخ داد، جنگ بین اسرائیل و ایران توجه غرب را از حمله روسیه به اوکراین منحرف کرد. آن درگیری جدید با بحثی در داخل دولت ترامپ و غرب در مورد اعمال تحریم‌های جدید و شدید علیه مسکو همزمان شد، که به گفته "ولودیمیر زلنسکی" رئیس جمهور اوکراین و برخی از رهبران اروپایی، هیچ قصدی برای صلح نشان نمی‌دهد و صرفاً به دنبال طولانی کردن جنگ برای بهبود موقعیت خود در میدان و در عرصه بین‌المللی است. این امر زمانی آشکار شد که ایالات متحده برخی از سیستم‌های دفاع ضد پهپادی که برای اوکراین در نظر گرفته شده بود را به واحد‌های نیروی هوایی در خاورمیانه منتقل کرد، با این تصور که ایران به حملات اسرائیل پاسخ خواهد داد.

هر چه درگیری میان ایران و اسرائیل بیش‌تر به طول می‌انجامید، احتمال بیشتری وجود داشت که ایالات متحده منابع بیشتری، حتی منابع دفاعی، را برای محافظت از اسرائیل اختصاص دهد. در واقع، روسیه از این وضعیت سوءاستفاده کرد و شدیدترین حمله خود را در ماه‌های اخیر به کی یف انجام داد که منجر به کشته شدن ۱۴ نفر و زخمی شدن ده‌ها نفر دیگر شد.

۲- رویکرد متعادل چین: جنگ اسرائیل و ایران تهدیدی برای منافع چین بود، زیرا ایران بازیگر کلیدی در شبکه منافع اقتصادی چین در منطقه است. تخمین زده می‌شود که بیش از ۹۰ درصد از صادرات نفت ایران در حال حاضر، علیرغم تحریم‌های ایالات متحده، به چین می‌رود. نقش ایران فراتر از نقش آن کشور به عنوان یک تامین‌کننده اصلی انرژی برای ابتکارعمل کمربند و جاده چین است. ایران یک گره کلیدی در مسیر‌های حمل و نقل و انرژی است که شرق و غرب آسیا را به ویژه از طریق کریدور اقتصادی چین-پاکستان و پروژه‌های زیرساختی بین قاره‌ای به هم متصل می‌کند.

بنابراین، ثبات نظام سیاسی ایران برای پکن یک ضرورت استراتژیک است، زیرا جریان مداوم انرژی را تضمین می‌کند و حیات زیرساخت‌های منطقه‌ای را که ستون پروژه فراملی چین است، حفظ می‌کند. هرگونه ناآرامی داخلی یا خارجی، یا حتی تغییر نظام سیاسی در ایران و تبدیل آن به نظامی طرفدار آمریکا، می‌تواند تهدیدی مستقیم برای بلندپروازی‌های ژئوپولیتیکی چین در غرب آسیا باشد و نقش آن کشور را در توازن قدرت منطقه‌ای تضعیف کند.

علیرغم اهمیت این منافع، موضع پکن در مورد تشدید تنش اسرائیل علیه ایران با یک تعادل ظریف و حس احتیاط آشکار، که توسط شبکه‌ای از منافع اقتصادی استراتژیک درهم‌تنیده با ایران و اسرائیل هدایت می‌شود، مشخص شده است. چین صرفا خواستار آرامش شده و مداخله نظامی را رد کرده است، نه صرفا به عنوان لفاظی دیپلماتیک، بلکه به عنوان یک انتخاب استراتژیک با هدف حفظ یک محیط منطقه‌ای پایدار که پکن را قادر می‌سازد منافع اقتصادی و سرمایه‌گذاری بلندمدت خود را بدون درگیری مستقیم تضمین کند. از همان لحظات اولیه حمله اسرائیل علیه ایران، وزارت امور خارجه چین در چارچوبی عمل کرد که می‌توان آن را "بی‌طرفی مثبت حساب‌شده" توصیف کرد. آن وزارتخانه در بیانیه‌های اولیه خود، ضمن محکومیت صریح نقض آشکار حاکمیت ایران توسط اسرائیل، بر خویشتن داری، اجتناب از تشدید تنش، بازگشت به مذاکرات و احترام به قوانین بین‌المللی و منشور سازمان ملل متحد تاکید کرد.

درگیر شدن آمریکا در مناقشه‌ای نظامی؛ نفعی که چین از جنگ ایران و اسرائیل برد

علیرغم این احتیاط ظاهری، محاسبات بلندمدتی وجود داشت که چین را به اتخاذ موضعی مبهم‌تر سوق داد. آن کشور معتقد بود که با افزایش تنش‌ها با ایالات متحده، دخالت طولانی‌مدت آمریکا در خاورمیانه چیز بدی نخواهد بود. پس از جنگ سرد، واشنگتن در حال آماده شدن برای تحکیم هژمونی جهانی خود بود، اما حملات ۱۱ سپتامبر و جنگ‌های بعدی در افغانستان و عراق، منابع آمریکا را برای دهه‌های متمادی به هدر دادند. در طول آن دوره، چین سریع‌ترین نرخ رشد اقتصادی و گسترش جهانی خود را با کمترین مخالفت و چالشی تجربه کرد.

اگر ایالات متحده درگیر یک درگیری جدید در خاورمیانه شود، می‌تواند به چین فرصت دیگری برای تحکیم نفوذ و گسترش قابلیت‌های خود بدهد. جنگ جاری روسیه و اوکراین که بیش از سه سال به طول انجامیده نیز توجه آمریکا را منحرف کرده است. اگر واشنگتن درگیر یک درگیری جدید در خاورمیانه شود، توانایی آن کشور برای مقابله با چین در منطقه هند و اقیانوس آرام کاهش خواهد یافت. این شکاف استراتژیک به چین اجازه خواهد داد تا قابلیت‌های نظامی خود را تقویت کرده و کنترل داخلی خود را تثبیت کند.

با توجه به این حقایق، چین کماکان به اتخاذ یک استراتژی محاسبه‌شده مبتنی بر "کسب سود بدون ریسک" ادامه داده و به دنبال به حداکثر رساندن مزایای تجاری و سرمایه‌گذاری خود در منطقه بدون درگیر شدن در رویارویی‌های مستقیم است که می‌تواند هزینه‌های استراتژیک ناخواسته‌ای را به همراه داشته باشد. این رویکرد، اگرچه به ظاهر عملگرایانه است، اما نقش سیاسی و امنیتی آن کشور را محدود می‌کند و چین را در حاشیه تعاملات حیاتی در مواقع بحرانی نگه می‌دارد.

چالش‌هایی برای آینده مثلث استراتژیک ایران، روسیه و چین

روابط ایران با روسیه و چین در وهله نخست فایده‌گرایانه و مبتنی بر ملاحظات عملی است و نه اتحاد‌های استراتژیک عمیق. این روابط حول محور انرژی، تسلیحات و حمایت دیپلماتیک متقابل در مواجهه با فشار و تحریم‌های غرب می‌چرخد، اما به یک محور هسته‌ای یا یک اتحاد دفاعی منسجم نمی‌رسد.

علیرغم لفاظی‌های گسترده در مورد یک محور سه‌جانبه که تهران، مسکو و پکن را گردهم می‌آورد، تصمیم‌گیرندگان ایرانی کاملا از محدودیت‌های این مشارکت‌ها آگاه هستند. روسیه و چین حمایت نظامی مستقیمی از تهران ارائه نکرده‌اند و مایل به ارائه آن در آینده نیز نیستند. بنابراین، تصمیمات ایران در مورد تشدید تنش با اسرائیل بر اساس فرض مداخله نظامی روسیه یا چین نبوده، بلکه آن تصمیمات از محاسبات مستقل ایران ناشی می‌شدند که بدون درگیر شدن در تعهدات امنیتی متقابل، به حمایت سیاسی و فناوری محدود متکی بودند. با این وجود، آن روابط ایران را قادر می‌سازند تا فشار‌های منطقه‌ای را جذب کرده و اثرات تحریم‌ها را کاهش دهد، در حالی که تعادل دیپلماتیک انعطاف‌پذیری را با قدرت‌های بزرگ حفظ می‌کند. این تعادل در مواجهه با شکاف‌های داخلی و منطقه‌ای بالقوه شکننده است.

با این وجود، آن چه جنگ ایران و اسرائیل نشان داد این است که حتی حمایت سیاسی و فناوری که ایران به آن امیدوار بود، آن طور که انتظار می‌رفت از سوی روسیه و چین ارائه نشد. رویارویی اخیر بین ایران و اسرائیل، شکاف‌های ساختاری جدی در قابلیت‌های دفاع هوایی ایران را آشکار ساخت. فضای هوایی ایران به فضایی تبدیل شد که هواپیما‌های اسرائیلی را قادر ساخت تا حملات دقیق و عمیقی را انجام دهند. این عملکرد بار دیگر نشان داد که پدافند هوایی ایران نیازمند تقویت جدی است، نیرویی که تقریباً شامل ۱۵۰ جنگنده است که اکثر آنها مدل‌های قدیمی‌تر مربوط به قبل از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ هستند، مانند اف-۱۴ تامکت و اف-۴ فانتوم آمریکایی، به همراه تعداد محدودی از میگ-۲۹‌های ساخت شوروی.

این ناوگان هوایی مجهز به سیستم‌های الکترونیکی و تسلیحاتی قوی نیست. همین امر توانایی ایران برای شرکت در یک رویارویی رقابتی در یک محیط جنگی پیشرفته مانند آن چه توسط اسرائیل تحمیل شده را محدود می‌کند. این وضعیت به عوامل متعددی نسبت داده می‌شود، به ویژه عدم موفقیت ایران در دستیابی به سیستم‌های دفاعی پیشرفته روسی مانند اس-۴۰۰ و هم چنین جنگنده سوخو-۵۷ که برای نفوذ به پدافند‌های هوایی پیشرفته طراحی شده‌اند و از نظر قابلیت‌های قابل مقایسه با جنگنده رادارگریز اف-۳۵ آمریکایی هستند. علیرغم نیاز فوری ایران به تقویت پدافند هوایی خود، مسکو این درخواست‌ها را برآورده نکرده یا به دلیل فشار خارجی یا به سبب ملاحظات ژئوپولیتیکی مربوط به متعادل کردن روابط خود با سایر طرف‌های منطقه‌ای و بین‌المللی از جمله اسرائیل.

در ایران متحد بودن روسیه برای تهران زیر سوال رفته است

این الگوی عدم پایبندی، مقام‌ها و تحلیلگران ایرانی را بر آن داشته که به طور علنی اعتبار روسیه به عنوان یک متحد را زیر سوال ببرند. در بحبوحه کاهش اعتماد به مسکو، ایران به شدت به دنبال بازسازی دفاع خود است و برای سلاح‌های پیشرفته‌ای که روسیه در تامین آن برای تهران شکست خورده، به چین روی می‌آورد. گزارش‌های رسانه‌های ایرانی و غربی نشان می‌دهند که ایران به دنبال هواپیما‌های جنگنده پیشرفته از چین به ویژه جنگنده چندمنظوره جی-۱۰ است.

موانع و ابهامات چرخش ایران به سمت پکن

با این وجود، این تغییر به سمت پکن با موانع و ابهامات جدیدی نیز رو‌به‌رو است که گزینه‌های محدود ایران آن را آشکار می‌سازد. روابط نظامی ایران با پکن نیز در گذشته کم‌تر موفق بوده است. برای مثال، توافق خرید هواپیما‌های چینی در سال ۲۰۱۵ میلادی به دلیل امتناع چین از پذیرش مبادله نفت و گاز و اصرار آن کشور بر پرداخت از طریق ارز خارجی و محدودیت‌های سازمان ملل در مورد صادرات اسلحه به ایران، با شکست مواجه شد. امروزه نیز علیرغم گزارش‌هایی مبنی بر این که ایران در حال آماده شدن برای خرید جنگنده‌های جی-۱۰ چینی به منظور جبران کمبود شدید نیروی هوایی خود است، پرسش‌هایی در مورد تعهد واقعی پکن به حمایت از تهران در مواقع تنش استراتژیک باقی مانده است.

در پایان، رویارویی نظامی اخیر بین ایران و اسرائیل، لحظه‌ای افشاگرانه برای اتحاد‌های به اصطلاح استراتژیک ایران بود و شکاف بین شعار‌های سیاسی و عمل واقعی ایران در روابطش با روسیه و چین را آشکار کرد. علیرغم تبلیغ مکرر محور استراتژیک بین تهران، مسکو و پکن، روند جنگ شکنندگی این روابط را آشکار کرده است، روابطی که کماکان تحت تاثیر محاسبات تصادفی و منافع گزینشی قرار دارند و فاقد شراکت محکمی است که بتوان در یک رویارویی جامع به آن تکیه کرد.

تصویر روز
خبر های روز