
احتمال مذاکره نزدیکتر است یا جنگ؟
نخستین دلیل برای این برتری، فشارهای جهانی است که مانند جریانی قدرتمند، دیپلماسی را به گزینهای اجتنابناپذیر تبدیل کردهاند.
به گزارش روز نو قدرتهای جهانی، از اروپا گرفته تا چین و روسیه، به دنبال حفظ ثبات در خاورمیانه هستند، منطقهای که هرگونه آشوب در آن میتواند به تلاطم در بازارهای جهانی انرژی منجر شود. این کشورها، بهویژه اعضای اتحادیه اروپا، بارها نشان دادهاند که آماده میانجیگری برای احیای توافق هستهای یا شکلگیری تفاهمی جدید هستند. این فشار، آمریکا را وادار میکند تا از اقدام نظامی که میتواند متحدانش را در تنگنا قرار دهد، دوری کند. در سوی دیگر، ایران نیز با مشکلات اقتصادی عمیق، از تورم گرفته تا کاهش ارزش پول ملی، روبهروست. این وضعیت، دولت ایران را به سمت مذاکره برای کاهش فشار تحریمها سوق میدهد، جایی که دستیابی به توافق میتواند به عنوان دریچهای برای تنفس اقتصادی عمل کند.
هزینههای سرسامآور یک درگیری نظامی نیز مانند سایهای سنگین بر سر هر دو کشور افتاده است. برای آمریکا، جنگ با ایران به معنای ورود به باتلاقی دیگر در خاورمیانه است، تجربهای که پس از عراق و افغانستان، نه تنها در میان سیاستمداران بلکه در افکار عمومی این کشور نیز با مقاومت مواجه شده است. ایران، با شبکهای از متحدان منطقهای مانند، توانایی ایجاد اختلال در منطقه را دارد، از افزایش قیمت نفت گرفته تا تهدید امنیت متحدان آمریکا. چنین سناریویی برای اقتصاد جهانی که هنوز از شوکهای همهگیری و بحرانهای دیگر کمر راست نکرده، فاجعهبار خواهد بود.
در مقابل، ایران نیز به خوبی میداند که جنگ میتواند زیرساختهایش را مختل کند، نارضایتیها را شعلهور سازد و حمایت از دولت را به حداقل برساند. این هزینههای مشترک، مانند زنجیری، هر دو طرف را از حرکت به سمت جنگ بازمیدارد.
نگاهی به گذشته نیز نشان میدهد که دیپلماسی، حتی در بدترین شرایط، راه خود را پیدا کرده است. مذاکراتی که به توافق هستهای ۲۰۱۵ منجر شد، گواهی بر این مدعاست که حتی در اوج بیاعتمادی، گفتوگو میتواند به نتیجه برسد.
اگرچه خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ و سیاست فشار حداکثری، شکاف میان دو کشور را عمیقتر کرد، اما مذاکرات غیرمستقیم اخیر در وین و عمان نشاندهنده ارادهای برای بازگشت به مسیر دیپلماسی است. این مذاکرات، هرچند کند و پر از موانع، نشان میدهند که هر دو طرف به جای رویارویی نظامی، ترجیح میدهند در زمین بازی دیپلماسی رقابت کنند.
عوامل منطقهای نیز مانند قطعات یک پازل، به نفع توافق عمل میکنند. تحولاتی مانند عادیسازی روابط ایران و عربستان سعودی در سال ۲۰۲۳ با میانجیگری چین، نشاندهنده تغییر در پویاییهای منطقهای است.
این توافق، که زمانی غیرممکن به نظر میرسید، فضایی را ایجاد کرده که در آن تنشزدایی منطقهای ممکن شده است. چین، به عنوان یکی از خریداران اصلی نفت ایران، از ثبات در خاورمیانه سود میبرد و به شدت ایران را به مذاکره تشویق میکند. این بازیگران ثالث، مانند وزنههایی در ترازوی دیپلماسی، احتمال توافق را سنگینتر میکنند.
در داخل هر دو کشور نیز، محدودیتها و اولویتها به نفع مذاکره عمل میکنند. در ایران، دولت با چالشهای اقتصادی و اجتماعی دستوپنجه نرم میکند و رفع تحریمها میتواند به عنوان راهی برای کاهش فشارهای داخلی عمل کند. در آمریکا، خستگی از جنگهای پرهزینه و تمرکز بر رقابتهای جهانی با چین، سیاستمداران را به سمت راهحلهای دیپلماتیک سوق میدهد. افکار عمومی آمریکا نیز، پس از دههها درگیری در خاورمیانه، تمایلی به ماجراجویی نظامی جدید ندارد.
در نهایت، این واقعیت که هر دو کشور از پیامدهای فاجعهبار جنگ آگاهند، مانند نوری در تاریکی، مسیر دیپلماسی را روشن میکند. بیاعتمادی همچنان وجود دارد و اختلافات بر سر جزئیات هر توافقی ممکن است مذاکرات را طولانی کند، اما انگیزههای مشترک برای اجتناب از درگیری و تأمین منافع ملی، ایران و آمریکا را به سمت توافقی هدایت میکند که نه تنها برای آنها، بلکه برای ثبات منطقه و جهان مفید است. این مسیر، هرچند پر پیچ و خم، از جاده جنگ که به بنبست میرسد، هموارتر است.