به روز شده در: ۲۶ مهر ۱۴۰۴ - ۲۰:۴۰
کد خبر: ۷۱۸۷۸۱
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۹ - ۲۶ مهر ۱۴۰۴

کودکانی سیستان و بلوچستانی که از رنگ و بوی سفره چیزی نمی‌دانند!

روزنو :اگر از کودکان بسیاری از روستا‌های محروم سیستان و بلوچستان بپرسید امروز چه غذایی خورده‌اید اغلب به نان و نمک و روغن، سبزی‌های خودرو و چند چیز جزیی اشاره می‌کنند و نمی‌دانند بستنی و آب میوه، پفک و آب‌نبات چه مزه‌ای دارد.

کودکانی سیستان و بلوچستانی که از رنگ و بوی سفره چیزی نمی‌دانند!

اگر از کودکان بسیاری از روستا‌های محروم سیستان و بلوچستان بپرسید امروز چه غذایی خورده‌اید اغلب به نان و نمک و روغن، سبزی‌های خودرو و چند چیز جزیی اشاره می‌کنند و نمی‌دانند بستنی و آب میوه، پفک و آب‌نبات چه مزه‌ای دارد.

به گزارش روز نو شاید، اما چندان نیازی هم نباشد از آنها این سوال را بپرسید؛ فقط کافی است که به دانشگاه‌های استان سری بزنید تا ببینید دختر و پسرانی که به آن راه یافته‌اند اغلب کوتاه قد هستند و آثار سوءتغذیه در زندگی آنها مشهود است. نگاهی به مشاهدات میدانی گروه‌های خیریه و گزارش‌های سال‌های گذشته درباره شب کوری میان کودکان و بزرگسالان چندین روستا به دلیل فقر غذایی نیز حکایت از آن دارد که این وضعیت نه یک خاطره تاریخی که واقعیتی جاری است.

خشکسالی‌های پی‌درپی، بیکاری مزمن و نبود زیرساخت‌های اساسی باعث شده است که بسیاری از روستا‌ها همچنان نه به آب آشامیدنی سالم دسترسی داشته باشند و نه غذای کافی و سالم و این فقر ادامه‌دار، آینده کودکان و سلامت نسل‌های بعدی در این استان را به خطر انداخته است.

عظیم شه‌بخش یکی از استادان دانشگاه سیستان و بلوچستان در گفت‌و‌گو با «اعتماد» فقر غذایی و تاثیر آن بر سلامت کودکان و بزرگسالان منطقه را پیش از آنکه حتی به سخنان پرویز پرستویی درباره فقر غذایی مردم در روستا‌های محروم برسیم، پیش می‌کشد. پرویز پرستویی در شهریور ماه امسال برای جلب توجه مسوولان به مسائل سیستان و بلوچستان از واژه علف‌خواری برای تغذیه برخی مردم در مناطق محروم استان استفاده کرد که از سوی برخی فعالان در منطقه مورد انتقاد قرار گرفت.

حالا عظیم شه‌بخش در توضیح آن صحبت می‌گوید: «در مورد اصطلاحی که آقای پرستویی به کار برد و گفت: «علف می‌خورند» باید توضیح داد که منظور این است که هنوز در برخی مناطق کشور، مردمی زندگی می‌کنند که شبیه دوران پیش از تاریخ به جمع‌آوری خوراک از طبیعت، گیاهان خودرو و ریشه‌های درختان متکی‌اند. 

در کردستان، ایلام، بلوچستان، بخش‌هایی از خراسان و حتی مازندران، خانواده‌هایی هنوز ریشه‌ها، میوه‌های خودرو یا گیاهان صحرایی را جمع‌آوری و به عنوان خوراک مصرف می‌کنند. این موضوع جدیدی هم نیست؛ در کتاب خاطرات دکتر پاپلی‌یزدی که هفت جلد آن منتشر شده، به تفصیل درباره تاریخ و شیوه زندگی در نقاط مختلف ایران از جمله یزد و کردستان توضیح داده شده است. واقعیت این است که ما در برخی مناطق کشور طی ۴۰ یا ۵۰ سال گذشته تغییرات چندانی نداشته‌ایم و همچنان مردم برای بقا به جمع‌آوری گیاهان و خوراک‌های طبیعی متکی‌اند. پس بله، مردم فقیر هستند و این مساله واقعی است.» او معتقد است که تعبیر‌هایی مانند «علف خوردن» باید در همان معنای توصیفی‌اش از سبک زندگی و محرومیت دیده شود، نه به شکل تحقیرآمیز.

عظیم شه‌بخش در توصیف شرایط غذایی برخی مناطق استان می‌گوید: «دانشجویانی که شما در خیابان دانشگاه می‌بینید همه کوتاه قد هستند و از اینجا معلوم است که همه کودکان و خانواده‌هایشان فقیر هستند و فقر غذایی دارند که قدشان کوتاه است.» او همچنین از دهه هشتاد یاد کرد که یک گروه پزشک و روسای شبکه بهداشت‌و درمان شهرستان نیکشهر طی گزارشی ویدیویی از روستای بنت، این موضوع را طرح کرده بود که برخی اهالی روستا به واسطه فقر غذایی دچار شب‌کوری شده‌اند.

«چند وقت قبل دنبال فیلم گشتم، اما آن را پیدا نکردم. فکر می‌کنید غذای بچه‌ها و بزرگسالان در این مناطق چه بود؟ آب به اضافه نمک، روغن که اگر رب گوجه هم داشت خیلی شاهانه می‌شد و آن را با پیاز و نان می‌خوردند و بسیاری از این افراد دچار شب‌کوری شده بودند.» این شرایط، اما به شکل‌های دیگری همچنان ادامه دارد و گواه آن فیلم‌ها و تصاویری است که گاهی از مردم در روستا‌های مختلف در فضای مجازی منتشر می‌شود.

رسول خادم هم در صفحه اجتماعی خود با عنوان قمارباز بار‌ها به این موضوع پرداخته و با کودکان این مناطق سخن گفته است با این حال به گفته عظیم شه‌بخش برخی معتقدند ما در کشور گرسنه یا محروم به معنای مطلق نداریم به این معنا که وقتی مثلا پرویز پرستویی درباره این مسائل صحبت می‌کند، عده‌ای می‌گویند او از ما سوءاستفاده کرده است در حالی که او به عنوان یک هنرمند مبالغه می‌کند تا موضوع بیشتر دیده و کاری برای آن انجام شود.

روایت پرستویی از فقر مردم در مناطق محروم

‌آذر سال ۱۳۸۳ خبرگزاری ایرنا گزارشی منتشر کرده بود که بر اساس آن دست‌کم ۱۰ نفر در روستایی که کمتر از پنجاه نفر جمعیت داشت به خاطر فقر و گرسنگی به شب‌کوری مبتلا شده بودند از یک دختربچه پنج ساله گرفته تا پیرزن ۵۴ ساله. همان زمان البته گروه‌های پزشکی به این منطقه اعزام شدند و معاینات تیم پزشکی اعزامی نشان داد که فراتر از شب‌کوری، ساکنان منطقه توتان و مهمدان بلوچستان با دیگر بیماری‌های چشمی، دهان و دندان، زنان و زایمان، داخلی و اطفال روبه‌رو هستند.

بیست سال پس از آن روزها، پرویز پرستویی در روز ملی سینما و در حضور علی ربیعی، دستیار اجتماعی رییس‌جمهور و رییس انجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطات، وضعی را توصیف کرد که بی‌شباهت به آن روز‌ها و سال‌ها نیست.

بهانه این سخنان البته گفتن از رنج بی‌شناسنامه‌های سیستان و بلوچستان در مناطق مرزی و روستا‌های محروم ایران بود که به بحث‌های دیگری هم کشیده شد. «شما بنده را به اسم کوچک و فامیلی می‌شناسید ولی من و رسول خادم افتخار می‌کنیم در مناطق محروم سیستان و بلوچستان، خراسان رضوی و برخی دیگر از نقاط مناطق محروم کشور، ما را به اسم کوچک و فامیلی می‌شناسند ولی نمی‌دانند کارمان چیست، چون نه رادیو دارند، نه تلویزیون دارند، نه برق دارند و نه رسانه.»

 او خطاب به علی ربیعی از کودکان بی‌شناسنامه، کودکان مدرسه‌ای در این منطقه سخن گفت که صفر تا صد هزینه آن با موسسه خادمین حضرت علی بن ابی‌طالب بوده است: «یک روزی مدیر آن مدرسه به من گفت: آقای پرستویی، آیا می‌توانیم یک افطاری به این بچه‌ها بدهیم، گفتم: چه اشکالی دارد؟ آقای خادم هم نبودند. گفت: آخه هزینه دارد. گفتم: خب چقدر هزینه دارد؟ مبلغی را گفت. گفتم: اشکالی ندارد، من این مبلغ را واریز می‌کنم، دوباره گفت: می‌خواهیم شام بدهیم. گفتم: اشکالی ندارد آن را هم تهیه کنیم. دفعه بعد که ما برای سرکشی به مدرسه رفتیم، به من گفت که‌ای کاش موقعی که افطاری دادیم شما هم حضور داشتید و تماشا می‌کردید وقتی ما این سفره را پهن کردیم، بچه‌ها با چه ولعی افطار کردند.

 قبل از شام، چون این بچه‌ها در عمرشان نه خامه، نه پنیر، نه زولبیا بامیه خورده بودند، چون اصلا نداشتند که بخورند. بعد ما به آنها گفتیم: خیلی خودتان را سیر نکنید، شام برایتان زرشک‌پلو با مرغ گرفته‌ایم. گفتند: ما به این زرشک‌پلو با مرغ لب نمی‌زنیم. گفتیم: چرا؟ گفتند: این را می‌بریم خانه‌مان، چون ما در خانواده‌مان تا حالا گوشت نخورده‌ایم. این خانواده‌ها در واقع فاقد هویت رسمی هستند، یعنی شناسنامه ندارند و تعدادشان هم کم نیست. خواهش من این است که از این طریق، حالا آقای ربیعی هم اینجا نشسته‌اند، تقاضا کنم ترتیبی اتخاذ شود که این هموطنان ما که متعلق به همین آب و خاک هستند، نه افغانستانی هستند، نه پاکستانی، طبق سند هویت رسمی پیدا بکنند و این تقاضای من از طرف تمام مردم محرومی است که بعضا این را می‌خواهند.»

پرستویی در پایان از گیاه‌خواری برخی از مردم مناطق محروم سیستان و بلوچستان سخن گفت و اینکه، چون هویت رسمی ندارند حتی از داشتن عابر بانک هم محروم هستند.

این در حالی است که ما در مملکتی زندگی می‌کنیم که زیر پایمان پر از ثروت است. بله، دوست دارم مسوولان در واقع نیم‌نگاهی به این مردم محروم داشته باشند.» این سخنان البته طبق معمول به مذاق بعضی خوش نیامد و به نقد این بازیگر پرداختند. او در نهایت یکی، دو هفته بعد در نهمین دوره جشن عکاسان سینمای ایران، زمانی که بالای تریبون رفت پاسخ انتقاد‌ها را این‌طور داد و در واقع به نوعی عذرخواهی کرد: «من حرفی را زدم در خصوص فقری که نه در همه جا، بلکه در مناطق محروم وجود دارد.

وقتی وارد زاهدان می‌شویم ۲۵۰ کیلومتر باید زمینی برویم و ۳۵ کیلومتر فرعی که زمان کرونا می‌گفتند دم شما گرم که به آنجا سفر می‌کنید و به خدا که کرونا اصلا آنجا را بلد نبود، چون جایی که می‌رویم برق و آب ندارند و مهم‌تر از همه اینکه هویت رسمی ندارند، یعنی شناسنامه ندارند.

شش سال این حرف‌ها را زدیم و اثر نکرد و هنوز هم اتفاقی نیفتاده و امیدوارم بالاخره اتفاق بیفتد. حرفی که روز ملی سینما زدم، باعث شد تا دوستان در سیستان‌وبلوچستان از من گله کنند و بی‌تردید که بزرگورانی آنجا هستند که دست خیر هم دارند. انسان‌های شریف، باغیرت و مقاوم که اگر در آنجا نباشند در مرز امنیت نداریم. اما من در مورد کسانی صحبت کردم که با فقر مطلق آنجا زندگی می‌کنند و خطابم به مسوولان بود که نیم‌نگاهی به آنها داشته باشند و من دست تک‌تک مردم شریف و دوست‌داشتنی سیستان‌وبلوچستان را می‌بوسم و به وجودشان افتخار می‌کنم. امیدوارم اگر صحبت‌های من آنها را اذیت کرد بنده را ببخشند.»

ترک تحصیل و حذف وعده‌های غذایی

حالا هم البته شاید به واسطه ترس و نگرانی از همان نقد‌ها و البته فشارهاست که پیگیری‌های «اعتماد» برای گفت‌و‌گو با مسوولان سازمان بهزیستی و فعالان منطقه بلوچستان درباره فقر غذایی چندان نتیجه‌ای نداشته است. دانش داداله‌زهی، اما یکی از معلمان شهرستان ایرانشهر و موسس و مدیرعامل ان. جی. او آموزشی خیریه یاوران فرهنگ و اندیشه است بر اساس تجریبات خود در این باره اطلاعاتی به «اعتماد» می‌دهد.

او می‌گوید: «این خیریه بیشتر در مناطق جنوبی سیستان و بلوچستان تمرکز دارد. در این مدت بار‌ها مشاهده شده است که بچه‌ها به علت فقر، ترک تحصیل می‌کنند و بعد ازدواج‌های زودهنگام و کودک همسری برایشان پیش می‌آید. در حوزه ابتدایی، خانواده بسیاری از کودکان ما در حوزه روستا، محلات و حاشیه شهر‌ها به قدری فقیرند که نمی‌توانند وعده صبحانه داشته باشند. بر همین اساس ما در مدارس طرح صبحانه سالم را راه‌اندازی کردیم و دیدیم که چقدر بازدهی و فعالیت ذهنی بچه را متفاوت کرد.

 بسیاری از خانواده‌ها در بازدید‌های ما می‌گویند؛ چندین ماه است نه هیچ میوه‌ای داخل خانه آمده و نه حتی یک کیلو گوشت قرمز یا مرغ کامل. یا بیکار هستند و با یارانه گذران زندگی دارند یا حتی کارگران شهرداری و سایر ارگان‌ها هستند، اما ماه‌هاست حقوق دریافت نکرده‌اند. فشار اقتصادی منجر می‌شود که این خانواده‌ها مدام مجبور به جابه‌جایی شوند یا کودکانشان ترک تحصیل کنند.» او معتقد است که فقر غذایی از نظر کلسیم و ویتامین‌ها بسیار جدی است: «نمونه‌های آن را سر کلاس‌های درس به‌طور عینی مشاهده می‌کنیم؛ کودکانی که در کپر‌ها و در روستا‌های حاشیه‌ای زندگی می‌کنند بسیار لاغر و دچار ضعف بدنی هستند و سر کلاس درس انرژی لازم را ندارند. یکی از ضعف‌های سیستم، حذف برنامه‌های تغذیه از مدارس است. ما در دهه ۶۰ و ۷۰ در مدارس کنجد، پسته و شیر داشتیم، اما اکنون این برنامه حذف شده است، بنابراین یکی از اصلی‌ترین راهکار‌ها برای مدارس روستایی و حاشیه شهرها، بازگرداندن تغذیه صبحانه است.»

داداله‌زهی می‌گوید که در حال حاضر نه تنها شرایط نسبت به گذشته بهتر نشده که با شرایط اقتصادی سال‌های اخیر مشکلات بیشتر شده است: «۱۰ سال پیش بسته‌های غذایی تهیه می‌کردیم که شامل اقلام ضروری مانند برنج، روغن، رب، ماکارونی، سویا، عدس، قند و چای بود و با حدود ۲۰۰ هزار تومان یک ماه خانواده‌ای را پوشش می‌داد، اما امروز همان بسته با دو میلیون تومان تهیه می‌شود.

 بنابراین خانواده‌هایی که حقوق و یارانه‌شان تغییر چندانی نکرده است، مجبور به حذف گوشت قرمز و ماهی از سفره خود شده‌اند و حتی وعده‌های غذایی را کاهش داده‌اند و به ما می‌گویند اگر صبحانه داشته باشیم، ناچاریم ناهار یا شام را حذف کنیم. این مساله البته بیشتر در دوره ابتدایی دیده می‌شود. برخی خانواده‌ها تنها از سبزی‌های محلی یا صحرایی استفاده می‌کنند؛ آنها را می‌جوشانند و به عنوان وعده غذایی مصرف می‌کنند.

در واقع نوعی سبزی‌خواری اجباری است؛ چیزی که برای برخی انتخابی است، برای این خانواده‌ها اجبار است.» او همچنین از کاهش وعده‌های غذایی در خوابگاه دانش‌آموزان خبر می‌دهد: «اگر پیش‌تر دانش‌آموزان سه وعده داشتند، اکنون یک وعده دریافت می‌کنند. حتی برنامه اقامت هفتگی آنها هم تغییر کرده و به آنها گفته می‌شود چهارشنبه‌ها به خانه بروند و شنبه صبح بازگردند. این در حالی است که فاصله خانه بسیاری از این دانش‌آموزان با خوابگاه و مدرسه ۲۵۰ تا ۳۰۰ کیلومتر است و به عنوان مثال از شهر‌هایی مانند راسک و فنوج به ایرانشهر می‌آیند در نتیجه هم از درس عقب می‌افتند و هم از نظر جسمی ضعیف می‌شوند، چراکه حتی در خانه‌شان هم غذای درست و حسابی ندارند.

سال گذشته آماری گرفتیم که نشان داد سرانه‌ای که به مدارس نمونه دولتی اختصاص داده بودند، روزانه به ازای هر دانش‌آموز فقط ۱۰ هزار تومان بود؛ مبلغی که باید برای نان، قند، چای، صبحانه، ناهار و شام در نظر گرفته شود که خیلی کم است. در این شرایط، فشار اصلی بر دوش خانواده‌ها و خیرین است و دولت‌ها به جای عمل به مسوولیت خود، لحظه به لحظه از زیر بار تعهد شانه خالی می‌کنند.»

سوءتغذیه کودکان، کمبود ریزمغذی‌ها مانند کمبود آهن که منجر به کم‌خونی می‌شود و همچنین کمبود روی در استان سیستان و بلوچستان نسبت به استان‌های دیگر بیشتر است. طبق گفته اطبایی، رییس اسبق دانشگاه علوم پزشکی سیستان‌وبلوچستان بین ۲۰ تا ۳۰ درصد کودکان زیر ۵ سال، یعنی حدود ۱۵۰ هزار نفر با فقر شدید و کمبود تغذیه مواجهند و وعده غذایی کامل ندارند؛ وعده غذایی آنان در حد نان و چای است و قطعا از میوه و سبزی بی‌خبرند.

 «اگر به آمار سوءتغذیه سال ۱۳۷۹ نگاه کنید، شدت فقر و سوءتغذیه از آن سال تا به الان در سیستان‌وبلوچستان سه برابر شده است؛ بنابراین این نشان می‌دهد، برنامه‌ها برای زدودن فقر و محرومیت کافی نبوده است و فاجعه فقر رو به گسترش نبود.» او گفته است که حدود ۳ میلیون و ۲۵۰ هزار نفر در این استان زندگی می‌کنند، اما ۶۰ درصد خانوار‌های شهری و ۸۰ درصد خانوار‌های روستایی زیر خط فقر هستند. به همین خاطر، کمیته امداد پوشش وسیعی در بین خانوار‌های شهری و روستایی دارد.

 به دلیل فقر، خشکسالی و ناامنی، ۴۰ درصد مردم زابل و چابهار حاشیه‌نشین هستند؛ بیشترین میزان حاشیه‌نشینی، در این استان وجود دارد. نرخ بیکاری همچنان در این استان بالاتر از میانگین کشوری است و بر اساس گزارش وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی بیشترین فقر مسکن در سال ۱۴۰۱ متعلق به استان سیستان و بلوچستان بوده است.

ماجرا، اما این نیست و به گفته حسین علی شهریاری، رییس کمیسیون بهداشت مجلس حتی بسیاری مادران هم به دلیل فقر غذایی، مجبور شده‌اند شیر خشک را جایگزین شیر مادر کنند. + اگر چه به لحاظ مالی حتی توان پرداخت هزینه آن را هم ندارند. در این شرایط؛ طی سال‌های گذشته دولت‌ها بدون در نظر گرفتن زمینه‌های لازم، روی طرح‌های جوانی جمعیت تمرکز کرده‌اند، در حالی که سفره‌های مردم هر روز کوچک‌تر شده و امنیت غذایی در بسیاری از مناطق حتی برای کودکان تضمین نشده است.

تصویر روز
خبر های روز