
علیه نطق ناطق!
«ناطق نوری سکوتش را شکست»؛ انتشار این خبر و مصاحبهای که در اکو ایران با علیاکبر ناطقنوری، از کهنهفعالان سیاسی جناح راست انجام گرفت، بحثها و اظهارنظرهای مختلفی را به همراه داشت.
به گزارش روز نو بودند تحلیلگرانی که این تصمیم ناطق نوری را به فال نیک گرفتند؛ آن هم به دلیل آنکه علت سکوت این چهره سیاسی را بیشتر فاصله گرفتن او از دنیای سیاست با این پیشفرض که او به دلیل «نبودن گوش شنوا» چنین تصمیمی گرفته است، میدانستند.
البته این نوع نگاه بیشتر در فضای رسانهای اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل و سنتی به وجود آمد. بهویژه آنکه ناطق نوری با وجود آنکه چهرهای برخاسته از راست سنتی و عضو جامعه روحانیت مبارز بود و کارنامه فعالیت او همسویی و همراهی با این نوع نگاه را تداعی و تایید میکند؛ اما در این گفتوگو از رابطه خوبش با هر دو جریان، هم اصلاحطلبان و هم اصولگرایان سخن گفت و تصریح کرد: «در این دیدارها نگاه جناحی ندارم؛ فراجناحی برخورد میکنم. برایم مهم نیست طرف مقابل اصلاحطلب است یا اصولگرا، چپ است یا راست. آنچه را درست میدانم، میگویم.»
همچنین به انتخابات سال ۱۳۷۶ که شاید مهمترین بزنگاه اختلاف میان او و دوم خردادیها (که حالا با نام اصلاحطلب شناخته میشوند) بود، اشاره کرد و گفت: «رقیب انتخاباتی من در انتخابات ریاستجمهوری سال ۷۶ جناب آقای خاتمی بودند. روز پس از انتخابات که هنوز شمارش آرا تمام نشده بود، اما مشخص بود ایشان پیروز شدهاند، اولین پیام تبریک را من دادم. فردای آن روز هم با نشاط و آرامش به مجلس رفتم و گفتم: «تا دیروز رقابت بود، از امروز رفاقت است.» به همین دلیل است که بسیاری از دوستان اصلاحطلبِ آن دوران که در دورههای مختلف مجلس با من همکار بودند، هنوز لطف و محبت دارند.»
البته که این چهره سرشناس اصولگرایی و راست سنتی که در این گفتوگو از روزهای انتخابات ۱۳۷۶ و مجلس پنجم یاد کرد؛ اگرچه در آن تقابل راست و چپ کاملاً در جرگه بزرگان راست و نقشآفرینان آن جریان حضور داشت، اما از اواخر دهه ۸۰ و در پی رخدادهایی که در سالهای پایانی آن یعنی در پس انتخابات ۱۳۸۸ و اعتراضات به نتایج انتخابات و در آن دوران تندرویها به وقوع پیوست، رویکرد اصولگرای میانهرو را در پیش گرفت.
در این بین رادیکالهای بنیادگرا که در این سالها به مرور در تلاش بودند سکان تصمیمگیری در جریان اصولگرایی را از آن خود کنند و معمولاً از هرگونه خویشتنداری حتی در برابر نظرات سابقون اصولگرایی نیز اجتناب میکنند؛ در این سالها نیز از هیچ فرصتی در راستای کمرنگ کردن جایگاه سیاستمداران استخواندار میانهرو خود کوتاهی نکردند و حالا هم باردیگر بر همان سیاق سابق در پی این گفتوگو وارد عمل شدند.
آنها که فکر میکنند حق مطلق هستند
در پی انتشار مصاحبه اخیر ناطق نوری و آنجا که او به عملکرد دانشجویان خط امام در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ و گرفتن سفارت آمریکا انتقاد کرد؛ رادیکالهای جریان اصولگرایی توپخانه خود را روشن کردند و او را سیبل حملاتشان قرار دادند. ناطق نوری در این گفتوگو تصریح کرد: «من معتقدم که از اول، در زمان حضرت امام (رحمتاللهعلیه) که انقلاب پیروز شد، ناپختگی و بیتجربگی وجود داشت.
ما تجربه کار اجرایی یا مدیریت حکومتی نداشتیم و برخی خطاها از همان آغاز، رخ داد. مثلاً از نظر من، تصرف سفارت آمریکا بهعنوان «لانه جاسوسی» اشتباه بزرگی بود؛ بهنظر میرسد بسیاری از گرفتاریها از همان نقطه آغاز شد... آنجا را اشغال کردند و آمریکا هم در یک عمل متقابل سفارتخانه ما را گرفت و پولهای ما را بلوکه کرد. از آن زمان، مجموعهای از مشکلات و واکنشها ادامه پیدا کرد که به نظر من ناشی از همان تصمیمات اولیه بود.»
در این راستا خبرگزاری دانشجو، از جمله رسانههای این جریان با نقل سخنان سابق ناطق نوری در حمایت از اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام و همچنین بیان نظرات رهبران انقلاب در این زمینه به تخطئه سوابق و چهره سیاسی او پرداخت و با برنتابیدن تغییر نظر این چهره استخواندار و باتجربه راست سنتی چنین نوشت: «نهایتاً اینکه عاقبتِ برخی چهرهها، یادآور قصهی تلخ طلحه و زبیر است؛ روزی در صف اول یاران پیامبر، اما در بزنگاه تاریخ، در برابر حق ایستادند. ناطق نوری هم از آنهاست که سالها به نام انقلاب و برکتش بهره برد، اما امروز، همان بدیهیات انقلاب را زیر سوال میبرد. این چرخش نه از روی دشمنی، که بیشتر از جنس همان «ضعف»ی است که رهبر انقلاب دربارهاش هشدار دادهاند.»
البته این نوع مطالب محدود به همین رسانهها نشد و محمدامین فرجاللهی، از دیگر چهرههای اصولگرا که در حوزه تاریخ فعالیت میکند در کانال تلگرامی پیام شهید نوشت: «واقعاً قصد توهین و تشبیه ندارم و برای رساندن بهتر مطلبم میگویم. فرض کنید کسی سالها در دوقطبی امیرالمومنین (ع) با اهل سقیفه، حامی امیرالمومنین بوده و استدلالهایی داشته باشد.
پس از دو دهه یک دفعه بگوید در اتفاقات آن سالها حق با علی (ع) نبود، با اهل سقیفه بود. اینجا چه باید کرد؟ به صرف چرخش و تغییر امروزینِ او، واقعیات تاریخی که او رویشان تکیه میکرده هم تغییر میکنند؟... کاش آقای ناطق هم با خودشان و هم با تاریخ، صادق باشند.»
در این بین چهرههای سیاسی تریبوندار نیز با همین نگاه وارد اعتراض به ناطق نوری شدند؛ از جمله احمد علمالهدی، امام جمعه مشهد که روزگذشته در خطبه نمازجمعه گفت: «اما متأسفانه بعضی از عزیزان ما یا دچار گسست شدند و یا به ستوه آمدند که میگویند «اگر ما سفارت آمریکا را نگرفته بودیم، این همه مشکلات به وجود نمیآمد»؛ شما که آن زمان حضور داشتید و میدانید در چه موقعیتی دانشجویان پیرو خط امام آن لانه جاسوسی را تسخیر کردند.»
وی با بیان اینکه از سال ۴۱ تا زمستان ۵۷ که انقلاب به پیروزی رسید، آمریکا از هیچ فتنه، توطئه و جنایتی کوتاهی نکرد، گفت: «جنایات آمریکا تا به آنجا بود که فرمانده ناتو را با اختیارات تام برای قتلعام مردم فرستاد، اما وقتی شرایط را مساعد ندیدند، تصمیم گرفتند انقلاب به پیروزی برسد تا بعد با ایجاد فتنه و تفرقه بین مردم و اقلیتهای قومی این انقلاب را شکست بدهند... با توجه به رهنمودهای امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری بههیچعنوان ما طی سالهایی که از پیروزی انقلاب میگذرد، دچار خطا و اشتباه نشدیم.»
نوع دوم اعتراضات، ما میفهمیم و شما نه
نوع دیگری از انتقاد، اعتراض یا حمله به ناطق نوری همراه با این برداشت بود که شما گول خوردی و متوجه نیستی. حسین شریعتمداری، در کیهان با بیان سلسلهوار سخنان امام خمینی و رهبری درباره اشغال سفارت آمریکا به سخنان اخیر ناطق نوری حمله کرد. جالب آنکه در پایان از «شرایط خاص این روزها و بعد از جنگ ۱۲ روزه» گفته است؛ که ضروری است حواسمان به آن باشد و همان موضوعی که معمولاً خطاب به همین روزنامه بارها مطرح شده که چرا حواستان به برهه حساس کنونی و ضرورت حفظ انسجام ملی نیست؛ او در این بخش آورده است: «اظهارات اخیر جناب آقای ناطقنوری، معنا و مفهوم بسیار ناپسندتر از همیشه دارد و با عرض پوزش و فقط به منظور یک هشدار جدی، بخشی از بیانات حضرت آقا را برای عبرت ایشان بازگو میکنیم.
آنجا که خطاب به صاحبان دیدگاه یادشده میفرمایند: «نمیخواهیم بگوییم اینها وابستهاند. نمیخواهیم بگوییم مغرضند. نه! ضعیفند. انقلابها را هم غالباً ضعیفها از بین بردهاند. کشورها را هم ضعیفها به بادِ فنا دادهاند»؛ و بالاخره این نکته نیز گفتنی است که جناب ناطقنوری عزیز نباید از وسوسه خناسان زاویهدارغافل باشند!» دیگر نمونه از این دست انتقادات را سعید جلیلی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام داشت، که در حساب کاربری خود در ایکس نوشت: «ملت ایران سالها پیش فهمید که لانه جاسوسی آمریکا محلی برای مقابله با ملت و منافع ملی ماست، در حالی که امروز بسیاری از کشورهای اروپایی تازه دریافتهاند آن دفتر محلی برای جاسوسی حتی علیه صدراعظم خودشان بوده است.»
در این بین عجیبترین و تندترین نوع واکنش را عباسمقتدایی، نایبرئیس دوم کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس داشت که نهتنها تغییر نظر و ابراز آن را نپذیرفته بلکه این تغییر را به کهولت سن او نسبت داده است و گفت: «آن فردی که گفته تصرف سفارت آمریکا اشتباه بود احتمالاً گذر زمان و مسنتر شدن سبب شده که بخشی از تجربه تاریخی را فراموش کند... عزیزانی که خودشان در جریانهای انقلاب دخیل بودند توجه ویژه کنند و موضوعات را یادشان نرود. اگر احساس میکنند یادشان میرود صحبت نکنند و یا دیدگاهی را طرح نکنند، چون به جایی لطمه نمیخورد.»
پایان سخن
طی این روزها در فضای اظهارنظر اصولگرایان بهویژه رادیکالهای آنها چنین واکنشهایی به سخنان ناطق نوری کم نبوده است. رفتاری که البته همین تندروها در انواع متفاوت آن طی چند روز گذشته نسبت به محمدرضا باهنر، دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین بر سر اجرای قانون حجاب در پیش گرفته بودند و حالا هم به جای آنکه بازگشت ناطق نوری را فرصتی برای بهره بردن از توانمندیها و تجربیات این چهره بدانند؛ این اختلافنظر را فرصتی برای حمله به یکی دیگر از بزرگان و تخطئه او دانستند و از این طریق چنددستگی جدیدی را ایجاد کردند.
البته قرار نیست که چه اصلاحطلبان و چه اصولگرایان با هر نظری در جرگه سیاسی خود موافق باشند، چه در جایگاه نظر اکثریت جریان و چه در جایگاه نظر اقلیت در آن جریان؛ اما اینکه چنین حملهای به یک چهره سیاسی صرف تفاوت نظرش آن هم نه حتی در بیان یک نظر شاذ بلکه نظری که طی دهههای اخیر از سوی بسیاری از چهرههای سیاسی و حتی برخی از دانشجویان خط امام نیز مطرح شده است، بسیار عجیب است. جریان سیاسی اصولگرا در تجربیات اخیر خود به نظر میرسد به دنبال شورش علیه بزرگان خود است و عملاً بزرگان استخواندارش را به سمت باقی ماندن در «مارپیچ سکوت» سوق میدهند؛ و هزینه هر گونه اظهارنظر متفاوت در این جریان را چنان بالا بردهاند که عملاً ترجیح همان سکوت باشد.
همان چیزی که ناطق نوری در بیان علت سکوتش بر آن تاکید کرد و گفت: «من از این تنشها خوشم نمیآید و موافق نیستم... این مسئله را به ضرر کشور میدانم، نه به سود آن؛ بنابراین ترجیح میدهم کمتر صحبت کنم یا در تریبونها و مصاحبههای رسمی حاضر نشوم.» در ادامه گفت وگوی با غلامحسین کرباسچی، مدیرمسئول روزنامه هممیهن، محمد مهاجری، فعال سیاسی اصولگرا و عباس موسایی، سخنگوی حزب توسعه ملی درباره بازگشت ناطق نوری داشتهایم.
آقای ناطق نوری برای مدت طولانی سکوت اختیار کرده بود و حالا باردیگر گفتوگویی از ایشان منتشر شد. فعال شدن ایشان در فضای سیاسی امروز را چگونه ارزیابی میکنید؟ و چه جایگاهی برای آن متصور هستید؟
غلامحسین کرباسچی: آقای ناطق نوری جزو روحانیونی است که سابقه طولانی در مسائل سیاسی و اجتماعی ایران در قبل و بعد از انقلاب دارد. وی روحانی فعال و شخصیت سیاسی تاثیرگذاری بوده است. ایشان در دوران پس از انقلاب نیز مسئولیتهای مختلفی داشتند، رئیس مجلس و وزیر کشور بودند و مسئولیتهای دیگری را نیز برعهده داشتند، اما در شرایط کنونی مانند بسیاری فکر میکنند وارد مشاجرههای سیاسی و پاسخ متقابل دادن و دامن زدن به مسائل اختلافی نه به نفع کشور است و نه دیگر مردم حوصله دعواها و جنجالهای این سبکی را دارند؛ لذا مدتهاست سلیقه ایشان این بوده و گفتند سخنرانی برای جایی را قبول نمیکنند و سخنرانی سیاسی هم نخواهند داشت. اما ایشان فعال سیاسی هستند و فعالیتهای خود را هیچگاه ترک نکردند، الان هم با گروهها و شخصیتهای سیاسی مختلف، مسئولین و غیرمسئولین در تماس هستند و ملاقاتهای مختلفی دارند و در جریان مسائل کشور هستند. اما این رویکرد که وارد جر و بحثهای سیاسی شوند را ندارند.
عدهای که تا تریبونی پیدا میکنند میخواهند حرفی بزنند خیلی توجهی به روحیات مردم ندارند، الان اکثریت جامعه از همه این مسائل عبور کردهاند و اصلاً حوصله ما آدمهای سیاسی و حرفهای موافق و مخالف را ندارند. مردم کشور با توجه به شرایط ویژهای که داریم و نسلهای بعد از ما و جوانترها نه حوصله مخالفت دارند و موافق بسیاری از کارهای ما هم نیستند و حال مخالفت کردن هم ندارند. درواقع مسائل و حرفهای ما اصلاً برای آنها جایگاهی ندارد که حتی بخواهند مخالفت کنند و لذا مشاهده میکنید محافل سیاسی و مذهبی که قبلاً پررونق بودهاند، از رونق افتادهاند.
برای مثال در مراسم هفتگی نمازجمعه قبلاً چقدر جمعیت و جوانها و نیروهای سیاسی مختلف حضور پیدا میکردند، اما الان تقریباً همه اینها به نوعی دچار رکود و وضعیتی شده است که خود آقایانی که تریبون دارند هم متوجه هستند. البته گاهی حرفهای جنجالی میزنند و بحثهای سیاسی را شروع میکنند تا به خیالشان بازار خود را داغ کنند. برخی از اینها که الان به مواضع آقای ناطق درباره اشغال سفارت میتازند وقتی سابقهشان را نگاه کنید، نه در انقلاب کارنامهای دارند و نه قبل از انقلاب اهل مبارزه بودند و حالا تریبونی گرفتند و این حرفها را میزنند.
درحالیکه کارنامه آقای ناطق نوری مشخص است و افرادی که پس از انقلاب به اندازه یک درصد از فعالیتهای آقای ناطق دلسوزی و از خودگذشتگی و اقدامی نداشتند، حالا میگویند آقای ناطق دچار گسست شده است.
حالا خود آنها دچار چه شدهاند که این قضاوتها را میکنند. در جامعه تا حدودی همه آزادند و تریبونهای مختلف دارند و هرکسی حرف خودش را میزند. مردم هم متوجه وقایع هستند و کسانی که به دنبال این مسائل هستند آنقدر فهمشان کم نیست که از حوزه تقدس و تریبونهای مقدس چیزی به آنها تحمیل شود. بخش زیادی از مردم اصلاً اعتنایی به این حرفهاندارند و جوانها و اهل مطالعه در فضای دیگری هستند و بهتر است به این آقایان توصیه شود اگر مسائل دیگر اخلاقی را رعایت نمیکنید، توجه داشته باشید که بیش از این احترام خودتان از بین نرود.
محمد مهاجری: آقای ناطق از روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ که امام به ایران آمد، از افرادی بود که کنار امام بود یعنی از اولین روزهای انقلاب، ایشان جزء افراد نزدیک به امام و موثرین در جمهوری اسلامی بود. قبل از انقلاب هم که از مبارزین ضدرژیم پهلوی بود و سوابق روشنی هم دارد. بعدها هم که نماینده مجلس و وزیر کشور شد و یک دورهای هم نماینده امام در جهاد سازندگی بود. در دوران وزارت کشور هم جزء دورههای موفق وزارت کشور بود. در سال ۷۶ هم که رقیب آقای خاتمی در انتخابات شد و یکی از ویژگیهای ایشان در آن مقطع تاریخی، پیام تبریکی بود که به آقای خاتمی دادند.
زمانی که آقای خاتمی رئیسجمهور شد، آقای ناطق رئیس مجلس بود و تلاش زیادی کرد که همه اعضای کابینه آقای خاتمی از مجلس کاملاً اصولگرا رای اعتماد بگیرند. بعدها هم به بازرسی دفتر مقام معظم رهبری رفت و در آنجا مشغول بود و همیشه جزء آدمهای استخواندار جناح اصولگرا محسوب میشد و بهخصوص بعد از ۸۸ هم از افراد معتدل جریان اصولگرا بود. در سالهای اخیر و از وقتی که آقای ناطق سمت حکومتی نداشت، مقداری کناره گرفت.
خیلی کم و به ندرت دیده میشد که آقای ناطق به جایی برود و سخنرانی کند و گرایشهای متعادل ایشان هم باعث شد که دیدارهایی با آقای کروبی و آقای خاتمی داشته باشد. اینها نشان میداد که آقای ناطق با شیوه اعتدالی برگشته است. اگرچه ممکن است الان خیلی به لحاظ عملیاتی تاثیرگذار نباشد، اما به هر حال در فضای سیاسی کشور به عنوان یک چهره صاحبنام و خوشنام فعال است.
عباس موسایی: برای پاسخ به این پرسش، لازم است به گذشته نقبی بزنیم. ایشان از روحانیون برجسته انقلابی از دهه ۴۰، کادرهای موثر روحانی در ساختار جمهوری اسلامی، از رهبران جناح موسوم به راست است که پس از شکلگیری جریان اصلاحطلبی از دهه ۷۰، به اصولگرایی معروف شدند. در انتخابات هفتمین دوره ریاستجمهوری که آقای ناطقنوری کاندیدای جناح راست بودند، جریان پیروز در انتخابات که حول آقای خاتمی جمع شده بودند، خود را اصلاحطلب معرفی میکردند. به موازات شکلگیری گفتمان اصلاحطلبی، گفتمان اصولگرایی سر برآورد.
در این دوران، اصولگرایی و اصلاحطلبی، دو بال و جناح حکمرانی بودند و آقای ناطق نوری همان جایگاهی را در اصولگرایان داشتند که آقای خاتمی در جرگه اصلاحطلبان. ایشان این جایگاه را تا نهمین دورهی انتخابات ریاستجمهوری حفظ نمودند و محور جریان اصولگرایی بودند. از سال ۱۳۸۴ و با تمایلِ ثقل جریان اصولگرایی از بخش سنتی و محافظهکار به سمت بخش افراطی و بنیادگرا، اصولگرایی به روایت آقای ناطق نوری در حاشیه قرار گرفت. پیشروی راست افراطی در انتخابات۱۳۸۸، علاوه بر اصلاحطلبی، اصولگرایی سنتی را نیز به عنوان دیگری خود تعریف نمود.
از این تاریخ به بعد، دوگانهی اصولگرایی و اصلاحطلبی، همچون گذشته امکان توصیف وضعیت سیاسی کشور را نداشت. دوگانهی استثناگرایی در برابر عادیسازی (تعبیر دکتر محمدمهدی مجاهدی) این وضعیت را به مراتبی شفافتر از گذشته، توصیف میکند. بیشک فعال شدن چهرههای سیاسی با اصول و پرنسیب سیاسی بالاخص آقای ناطق نوری؛ که متخلق به برجستگیهای شخصیتی و اخلاق سیاسی هستند و مورد احترام سیاستورزان برجسته جناح اصلاحطلب نیز میباشند، میتواند به نفع کشور، ملت و نظام حکمرانی باشد.
ناطق نوری در سخنان خود از رابطه خوبش با اصلاحطلبان در کنار اصولگرایان گفته است. او گفته است: «بسیاری از دوستان اصلاحطلبِ آن دوران که در دورههای مختلف مجلس با من همکار بودند، هنوز لطف و محبت دارند...» برداشت و نظرتان درباره این بخش از سخنان ایشان چیست؟
غلامحسین کرباسچی: همینطور است، آقای ناطق در مقاطعی در رفتارهای سیاسی نوسان داشته است و البته این تنها محدود به ایشان نیست و همه همینگونه هستند. کسانی هم که الان اصلاحطلب تند و تیز هستند اگر گذشتهشان کالبدشکافی شود نوسانات در دوره طولانی چهل و اندیساله انقلاب مشاهده میشود. آقای ناطق نوری هم عضو جامعه روحانیت مبارز بودند و با سیاسیون سنتی زیادی حشر و نشر داشتند، اما در عین حال جدا از نیروهای سیاسی دیگر نیز نبودند و جاذبه مشی و رفتار ایشان بیشتر از دافعهاش است، در حالی که در شخصیتهای سیاسی این رویه برعکس است.
خط مشی آقای ناطق اینگونه نبوده است و تلاش داشت همه جنبههای مثبت افراد را در نظر بگیرد و روحیه و نگاه خیرخواهانه در زندگی ایشان غالب بوده است. آنگونه که خود ایشان میگوید خیلی از نیروهای چپ در مسئولیتهای مختلف با ایشان در مجلس و وزارت کشور و دیگر مسئولیتها همکاری داشتند و این را مخفی هم نمیکردند. ایشان عضو جامعه روحانیت مبارز بودند و محور اصلی فعالیتهای ایشان در آن زمینه بوده است.
زمانی هم مقابل آقای خاتمی کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری شدند و تلاش کردند برنده شوند، اما بعد نیز در اولین تماس ممکن به ایشان تبریک گفتند و نتیجه انتخابات را پذیرفتند و هیچ مخالفت و جنجال و مسئلهای درست نکردند. الان هم با یکی از بیشترین کسانی که رفت و آمد و تردد دارد و در مسائل سیاسی و مسائل کشور همفکری دارند، آقای خاتمی و خیلی از رفقای آقای خاتمی و دیگر نیروهای اصلاحطلب هستند. این از نظر من ویژگی آقای ناطق است که خط مشی معتدلی دارند؛ در عین حال که خود را جزو روحانیت مبارز و جناح سنتی و مذهبی جامعه میدانند.
محمد مهاجری: بخشی از این ماجرا به روحیه شخصی آقای ناطق برمیگردد. آقای ناطق آدم ورزشکاری است و آن روحیات ورزشکاری ایرانی را در خودش حفظ کرده است و همین باعث شد که یک حُسن خلقی را پیدا کند و این حُسن خلق را نهتنها در جناح اصولگرا، بلکه در رابطه با اصلاحطلبان هم حفظ کرده است. مثلاً در دورانی که ایشان وزیر کشور بود، برخی استاندارانی که منصوب کرد، از جناح راست هم نبودند که میتوان مرحوم ترکان را مثال زد.
عباس موسایی: با توجه به آنچه در پاسخ به پرسش پیشین آورده شد، اصولگرایی آقای ناطق نوری از جنس ایدئولوژیک، متصّلب، جزماندیشانه، نامنعطف و بسته نیست. از این رو است که رویهی ایشان، نسبت به تعامل و گفتوگو با جریان اصلاحطلبی و شخصیتهای اصلی آن نیز با درجهای از گشودگی همراه است. برخلاف افراطیون که فضایی تخاصمی و تنازعی بر سیاست، تحمیل میکنند، رویکرد امثال آقای ناطق نوری از جنس ایدئولوژیک نیست که به منازعه منتج شود. از طرفی جریان تندرو و ایدئولوژیک، سیالیت سیاست و لزوم روزآمدسازی را در نمییابد.
گفتوگو را برای خود هویتسوز قلمداد میکند و تنوع و تکثر را به رسمیت نمیشناسد. آقای ناطق نوری و محافظهکاران سنتی، اما به حکم تجربه و عقلانیت سیاسی به این مهم واقف شدهاند که حفظ سنتها و ارزشها و در سطح دیگر حفظ کلیت ساختار و نظم اجتماعی و سیاسی در کشور، نیازمند تن دادن به تغییر و تحولات و روزآمدسازی، گفتوگو و به رسمیت شناختن تکثر و تنوع دیگری است.
او در بخش دیگری از سخنانش به اشغال سفارت آمریکا اشاره کرده و آن را اشتباه دانسته است همین هم موجب حملات بسیاری به او از سوی تندروها شد. نظرتان درباره این بخش از سخنان ایشان چیست؟ به نظر شما علت این حملات تندروها به ناطق نوری چیست؟
غلامحسین کرباسچی: آقای ناطق تازه این حرف را زدند و اگر آن آقایونی که الان خود را جزو جناح راست و روحانی میدانند، خدابیامرز آقای مهدویکنی آن زمان در سفارت نماز واجب هم نمیخواندند و میگفتند جای غصبی است و مخالفت کردند. نقل شده که ایشان ابتدا با امام تماس گرفتند و یا حتی نقل شده است که تماس تلفنی از طرف خود امام بوده است و گفتند بروید این افراد را از سفارت بیرون کنید. اما با تماسهای دیگران و حرفها و دخالتها این واقعه شکل دیگری پیدا کرد. درواقع مسئله سفارت تنها مواضع شخص آقای ناطق نیست و خیلی از افراد و شخصیتهای جناح راست، چپ و معتدل موضع مخالف داشتند و الان مواضع خیلی گستردهتر شده است و حتی کسانی که در جریان اشغال سفارت بودند شاید ارزیابی متفاوتی داشته باشند.
برخی شاید از آن موقعیت خاص انقلابی دفاع کنند و بخواهند آن شرایط را معیار قرار دهند، اما مسئله صرفاً متعلق به آقای ناطق نوری نیست. علاوه بر سفارت آمریکا، تجاوز به سفارت عربستان هم توسط کسانی که معلوم نیست چه هویتی داشتند اتفاق افتاد که متاسفانه اخلال بسیاری در روابط سیاسی ایران با عربستان ایجاد کرد و بعد هم با سفارت انگلیس آن کار را کردند. به قول آقای ناطق که اصلاً معلوم نیست افرادی که عمل آنها از ناحیه همه مقامات نظام تخطئه شد، کجا هستند و چه میکنند.
محمد مهاجری: من دیدگاه آقای ناطق که میگویند حمله به سفارت آمریکا اشتباه بود، خیلی همراه نیستم، اما یک نکتهای را نباید فراموش کنیم. چهرههای اصلی انقلاب اگر دیدگاههایشان تغییر کرده باشد و نظراتی ارائه دهند که با دیدگاههای دوره گذشتهشان متفاوت باشد، این را نباید به حساب تجدیدنظرطلبی در اصول تلقی کرد. به هر حال افراد در طول ممارستهای سیاسیشان در دهههای مختلف، ممکن است در اعتقادات گذشتهشان بازنگریهایی انجام دهند. من آقای ناطق را از این جهت که حرفش را صریح میزند و کتمان نمیکند و اهل ریاکاری نیست، تحسین میکنم.
در مقابل، اما برخی از دوستان اصولگرای ما یک روش بیشتر بلد نیستند و آن هم داد زدن و فحش دادن و متهم کردن است. اگر واقعاً استدلالهایی وجود دارد، در مقابل حرفهای ایشان بگویند. جامعه هم رشید و میفهمد. حتی اگر حرفی که میزند غلط باشد، هیچ دلیلی برای فحاشی و ناسزاگویی وجود ندارد. به هر حال آقای ناطق جزء کسانی است که در همان سالهای اول انقلاب، داستان سفارت آمریکا برایش جزء موارد روی میزش بوده و، چون از افراد اصلی کشور هم بوده، قضاوتی که نسبت به آن زمان میکند، قضاوتی است که باید شنیده شود. من اعتقاد دارم که ممکن است افراد دیگری هم باشند که نسبت به اشغال لانه جاسوسی معترض باشند، اما از ترس اینکه مبادا تهمت به آنها زده شود، سکوت کردهاند. من با اینکه ممکن است دیدگاهم با آقای ناطق یکی نباشد، اما شجاعت ایشان را ستودنی میدانم.
عباس موسایی: یکی دیگر از خصایص افراطیون، ماندن در گذشته و عدم درک پویایی سیاست است؛ بهگونهای که رخدادهای برآمده از وضعیتی خاص و متمایز را بهعنوان بخشی لاینفک و لایتغیر از هویت خود، تعریف میکنند. آمریکاستیزی متبلور در حادثهی اشغال سفارت آمریکا، یکی از این رخدادها است که برای جریان افراطی، حالتی مقدس یافته است. این در حالی است که بخشی از دانشجویان حاضر در این رخداد نیز به صراحت از آن اتفاق ابراز پشیمانی میکنند.
آقای ناطقنوری همزمان حمله به سفارت انگلیس و عربستان را نیز اشتباه دانستهاند. بدیهی است که آقای ناطق نوری بهعنوان یک سیاستمدار، از نقطهی عزیمت منافع و مضرات این تصمیمات برای منافع و مصالح ملی، ارزیابی نقادانهای از آنها داشته و پیامدهای این رخدادها را برای منافع ملی، واجد آسیب و ضررهای فراوان ببینند. همچنان که بدیهی است که، چون ترازوی جریان افراطی و ایدئولوژیک برای توزین و تحلیل پیامد رخدادها، منافع و مصالح ملی نیست، به تخریبگری روی آورد.
بخش دیگر سخنان ایشان درباره دلواپسان و تندروها نیز قابل توجه است. ایشان گفته است: «بعضی از رفتارها و حتی گفتارهای تند دلواپسان یا گروههای افراطی باعث رنجش مردم میشود و به مصلحت کشور و نظام نیست. درست این است که با هوشمندی، تدبیر و در کنار حفظ وحدت ملی، از این تجربه چهلساله درس بگیریم و مسیرهایی را برای اصلاحات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و همچنین تنشزدایی در سیاست خارجی پیدا کنیم.» نظرتان درباره این ابراز نگرانی از سوی یک چهره برجسته اصولگرا و جناح راست چیست؟
غلامحسین کرباسچی: نوعی واقعبینی در صحبتهای آقای ناطق نوری مطرح است چراکه در جامعه حضور دارد و با جامعه درگیر است و در فضای بستهای نیست. این یک احساس عمومی است و رفتارهای افراطی انعکاس خوبی در جامعه ندارد. الان کسانی که این برخوردها را تشویق میکنند و میگویند یقه مردم را به دلیل بیحجابی بگیرید و تعیین تکلیف سیاسی و اجتماعی میکنند، همینها باعث دلزدگیهایی هستند که این روزها میبینید.
خیلی از نظرسنجیهایی که راجع به افکار و اعتقادات مردم انجام میشود، توسط دولت و حکومت و مسئولینی که آنها را انجام میدهند افشا هم نمیشود چراکه فکر میکنند آمارهای وحشتناکی است که بگوییم گرایشهای مذهبی، اعتقادی و حتی سیاسی مردم نسبت به نظام چه نوساناتی داشته و چه وضعیتی نسبت به گذشته در اثر همین رفتارهای افراطی پیدا کرده است.
محمد مهاجری: آقای ناطق در دورهای که وزیر کشور بود و آن داستانهای مبارزه با بدحجابی در اوایل انقلاب به وجود آمده بود، با تندرویها مخالف بود. میخواهم بگویم که آقای ناطق همیشه در مقابل تندرویها موضع داشته است. یک نکتهای را فراموش نکنیم. آدمهای اصیل هر دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا، همیشه وظیفهشان این بوده که حتی تندروهای جناح خودشان را به نحوی جذب کنند و اجازه ندهند که آنها، به جریان خودشان لطمه بزنند و هم اینکه در بیرون، دیگران به آنها حمله کنند.
آقای ناطق، الان قصد طرد کردن جریان تندرو اصولگرا را ندارد. ایشان، یک بازخوانی تاریخی انجام میدهد که فقط برای ثبت در تاریخ هم نیست، برای این است که راهکاری برابر نسل جدید قرار دهد و آنها را با فرآیند تندروهای کشور و آثار این تندرویها آشنا کند. برداشت من این است که در واقع آقای ناطق میخواهد با برشمردن آثار و تبعات فعالیتهای سیاسی جریان تندرو، تبیینکننده یک راه جدید در کشور باشد که در آن، هم بتوانند جریان تندرو را به نحوی اصلاح کنند و هم اینکه جامعه را با آنها آشنا کنند.
عباس موسایی: وجه ممیزه راست افراطی داخلی از نیروهای سیاسی اصولگرای سنتی را باید در جایگاه عقلانیت سیاسی، منافع و مصالح ملی، مصلحت کشور و نظام حکمرانی در منظومه گفتمانی و عملکرد این دو جریان دید. در منظومه گفتمانی اصولگرایان سنتی یا محافظهکاران سنتی، عقلانیت، تجربه و لزوم فهم شرایط کشور اهمیت دارد. حال آنکه جریان تندرو و بنیادگرا، فاقد توجه به این مؤلفهها است و احساسات بر عقلانیت سیاسی، غلبه مییابد. پیامدهای گفتار و کنش افراطی بر منافع و مصالح ملی، نادیده گرفته میشود. بر شرایط و مختصات و اقتضائات سیاست، تحولات جهانی، منطقهای و الزامات منافع و مصالح ملی، چشمپوشی میشود. منافع باندی و جناحی، اولویت مییابد و تأثیر مخربی که انشقاقآفرینی ضدوحدت ملی در پی دارد، نادیده انگاشته میشود.
تأثیرات مخرب این جریان برای وحدت، اقتدار و امنیت ملی، پیش از این بارها توسط نیروهای سیاسی مدافع ایران، بزرگان جریان اصلاحات و سایر نیروهای ملی، گوشزد میشد. اینکه امروز شخصیتی، چون آقای ناطق نوری نسبت به این موضوع هشدار میدهند را معطوف به پیشروی مخاطرهانگیز اینها و تهدیداتی که میدانداری آنها برای کشور، ملت و حاکمیت در پی دارد، باید تجزیه و تحلیل کرد.
کما اینکه از ایشان نقل شده بود که برای آنکه اظهارنظرشان به تشدید منازعه نیانجامد، اظهارنظر نمیکنند و البته این نشانه خوبی نیست که امثال ناطق نوری در حاشیه قرار گیرند و امثال جلیلی، میداندار سیاست شوند. اهل تصمیم و تدبیر و متولیان امر در کشور نباید هشدارها و انذارهای شخصیتی همچون آقای ناطق نوری، بهعنوان برجستهترین سیاستمدار محافظهکار و اصولگرای سنتی را که از لزوم اصلاحات و تغییر سخن میگوید، نادیده بگیرند و اجازهی تأثیرگذاری بیشتر و مخرب راستهای افراطی بر سپهر سیاسی کشور را بدهند.