
ناراحتند كه اصلاحطلبان تابع رای مردماند
پس از موضوع کرونا، انتخابات ۱۴۰۰ موضوع بحث این روزها در محافل سیاسی و شبکههای اجتماعی است. انتخاباتی که از یکسو اصولگرایان از هم اکنون خود را فاتح آن میدانند، اما اصلاحطلبان ناامید نیستند و معتقدند در صورت تاییدصلاحیت کاندیداهای آنها نه تنها حضور مردم در پای صندوقهای رای بیشتر میشود بلکه رای اکثریت به کاندیداهای این جریان است. اصلاحطلبان تجربه انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و ۹۶ را دارند که کاندیدای مورد حمایت آنها یعنی حسن روحانی در دایره اصلاحطلبی تعریف نمیشد اما تنها به واسطه اینکه مورد حمایت اصلاحطلبان بود مورد استقبال رایدهندگان قرار گرفت. از سوی دیگر شانس پیروزی اصلاحطلبان از یک منظر بیش از اصولگرایان است چراکه عملکرد مجلس یازدهم تا به اینجا مورد انتقاد شدید قرار گرفته است و همین موضوع سبب اجتناب رایدهندگان انتخابات ۹۸ به کاندیدای اصولگرایان در ۱۴۰۰ میشود. هادی غفاری فعال سیاسی اصلاحطلب در مورد احتمال کاندیداتوری سید حسین مرعشی و محسن صفایی فراهانی بیان داشت که اگر آنها هم تایید صلاحیت نشوند، ما که نمردهایم! در ادامه گفتوگوی با هادی غفاری را میخوانید.
به گزارش روز نو :اين روزها بحث محافل سياسي انتخابات رياست جمهوري 1400 است. اصواگرايان مطمئن و اصلاحطلبان اميدوار به تاييد صلاحيت هستند. بهطور کلي تاثير وضعيت سياسي- اجتماعي کشور را بر انتخابات رياست جمهوري 1400 چطور ارزيابي ميکنيد؟
وضعيت سياسي-اجتماعي کشور بهدليل عملکرد غيرمعين و نامشخص تصميمگيران و به علاوه مشکلات اقتصادي هنوز انگيزه حضور در انتخابات براي مردم روشن نيست. به هر حال مردم براي حضورشان در عرصه سياسي به چند فاکتور اهميت ميدهند. اول از همه رشد زندگي خودشان است. بالاخره مردم با فداکاري انقلاب کردند و شهيد دادند. براي همين الان منتظر هستند که زندگي آنها سر و ساماني داشته باشد و انتظار دارند که مشکلات مسکن، اشتغال و غيرهشان رفع و رجوع شود. وقتي در اين زمينهها نقص ميبينند، طبيعتا براي شرکت در اين قبيل مسائل يعني انتخابات کمي دچار ترديد ميشوند.
مشکــلاتي که سبب بيانگيزگي ميشود را عنوان کرديد. حالا بگوييد از نظر شما چه بايد کرد و چگونه ميتوان انگيزه از بين رفته را به مردم بازگرداند؟
ما براي اينکه انگيزهها را به مردم برگردانيم بايد روي چند مسأله کار کنيم. در وهله نخست بايد به اين مساله توجه کرد که مردم چه ميخواهند و اين موضوع مدنظر باشد، چراکه در اين صورت رايدهندگان بيشتر و حضور حداکثري رقم خواهد خورد. براي اينکه مردم راي بدهند بايد به آنها اين اطمينان را بدهيم که ميتوانند راي خود را به نام فردي که به تواناييهايش اعتقاد دارند در صندوق بيندازند. درغير اين صورت اگر مردم بدانند که نميتوانند يا نبايد به آن فردي که مدنظرشان است راي بدهند، انگيزهشان براي شرکت در انتخابات کم ميشود. از طرف ديگر هم مردم وضعيت فعلي کشور را ميبينيد. مردم با گراني بنزين موافق نبودند و برخي در اين مقاطع خرابکاري کردند که خيلي هم کار زشتي کردند و با آنها برخورد شد. شما بالاخره مثل من ميدانيد که در يک خانوادهاي اگر يک نفر به زندان بيفتد، يک ايل و تباري با دولت مخالف ميشوند. مثلا يکي از سران سه قوه، رئيس مجلس است و اداره امور مجلس را به عهده دارد ولي اجازه تصميمگيري در همه مسائل مربوط به مجلس را به تنهايي ندارد. در قانون اساسي آمده است که رئيس مجلس مسئوليت اداره مجلس را به عهده دارد. طبق آييننامه داخلي مجلس بايد زمان بدهد که چه کسي حرف بزند و چه کسي حرف نزند. ما معتقديم که اگر اين مسائل حل بشود شرکت مردم در انتخابات 1400 بيشتر ميشود و اين افزايش حضور مردم نياز اين روزهاي کشور است.
يعني شما دلايل عدم شرکت حداکثري در انتخابات مجلس 98 را هم همين موضوعاتي ميدانيد که به آنها اشاره کرديد؟
واقعيت اين است که تمام ايدههايي که براي آن انقلاب شد هنوز همه آنها محقق نشده است. به هر حال يک سري خواستهها و آرزوها سبب شد تا مردم براي پيروزي انقلاب اسلامي در صحنه حاضر شوند. هنگامي مردم ميبينند اين آمال و آرزوها دقيق محقق نميشود، حضورشان کمرنگ خواهد شد. ما براي اين هم راهحلي داريم. حرف من اين است که اگر بتوانيم معقولانه و شرافتمندانه به سمت اصلاحات در برخي بخشهاي کشور حرکت کنيم، توانستهايم موفقيت بزرگي به دست بياوريم. اگر مسائل جامعه با اصلاح حل شود، اين امکان وجود دارد که به سمت اتحاد ملي برويم که ما به شدت از آن حمايت ميکنيم. ما اين نظام را دوست داريم و از انقلابمان با جان و دل حمايت ميکنيم اما اگر مردم ببينند که مشکلات حل نميشود، اقتصاد روز به روز ضعيفتر ميشود، شب ميخوابيم و صبح بلند ميشويم قيمتها تغيير پيدا ميکند، قطعا انگيزه حضورشان کاهش پيدا ميکند.
به هر حال برخي از نمايندگان مجلس کنوني دلواپساني هستند که پيش از ورود به مجلس در مسير حرکت قواي مختلف بهويژه دولت سخن ميگفتند. عملکرد اين دسته از نمايندگان در مجلس چه تاثيري در ميزان حضور در انتخابات رياست جمهوري دارد؟
اين واقعيت ديگر سوال ندارد. تاثير آنها در ميزان مشارکت در انتخابات 1400 بالا نيست چون تندروي نه تنها جواب مثبت نميدهد بلکه جواب عکس ميدهد. يعني مثلا ممکن است در خيابان يک حرفي بزني که اگر نميزدي شايد فقط يک چک ميخوردي ولي وقتي ادامه دادي يک لگد اضافه هم ميخوري. اين تاثير عکس دارد و بايد مراقبت کنيم که در کشور به سمت و سوي تندروي حرکت نکنيم.
اصلاحطلبي در دو دهه اخير بر پايه چه گفتماني استوار بوده است؟
اصلاحطلبي بهدنبال اصلاح امور کشور بوده است. اصلاح طلبي نسبتي با انقلاب کردن و براندازي ندارد. اصلاحطلبي يعني اگر دست يکي مشکل دارد، ببرند دکتر و دستش را معالجه کنند. اصلاحطلبي يعني اينکه دست فرد مصدوم را گچ بگيرند. اصلاح معنايش اين است اگر به ناملايمات و رفتارهاي ضربهزنندهاي مواجه شديم در مسير اصلاح و حل آنها حرکت کنيم. بهنظر من ريشه همه اينها برميگردد به اصلاح قوانين و برخي تغييرات در قانوني اساسي. اگر ما بتوانيم نکاتي را که ابهام دارد برطرف کنيم، اميدوارم که انتخابات رياست جمهوري 1400 راهي مطمئنتر و بهتري پيش پاي مردم بگذارد.
اما برخي معتقدند که اگر همين قانون اساسي به شکل درستي اجرا بشود، مشکلات تا حدودي برطرف ميشود.
در قانون اساسي يک بحث بسيار جدي وجود دارد. اينکه بايد حواسمان را جمع کنيم برخي از آن برداشت سطحي يا اشتباه نکنند. هيچکس نبايد قانون اساسي را به ميل خودش تفسير کند. دو بحث در حوزه قانون اساسي داريم. مثالي بزنم تا متوجه عرض بنده بشويد. شما ميبينيد در خيابان آگهي زدند که به يک راننده متاهل و متعهد نيازمنديم. «متاهل» مشکک نيست چون معنايش واضح است. يا زن دارد يا ندارد يا شوهر دارد يا ندارد. اين کلمه، کلمه معيني است. اما «متعهد» چه؟ «متعهد» به چه؟ به کجا؟ دهها تفسير ميتوان از آن به دست آورد. ما بايد کشور را از اين حالت تغيير بدهيم. قانون اساسي ما بايد متواطي باشد يعني مثلا وقتي ميگوييم فلاني صلاحيت دارد يا ندارد، بايد عوامل دارابودن صلاحيت يا نداشتن صلاحيت وي را بهطور واضح مشخص کنيم. تاييد صلاحيت بايد دقيقا در چارچوبهاي معين و غيرقابل تفسير باشند.
خاستگاه جريان اصلاحات از سال 76 تا امروز، طبقه متوسط بوده ولي الان طبقه متوسط دچار آسيبهايي شده است. لازم است که اصلاحطلبان شيوههاي خودشان را تغيير دهند و با طبقهاي که اکنون ايجاد شده يعني طبقه فرودست جامعه همراه شوند؟
طبيعتا بايد مشي اصلاحطلبي اين باشد که در متن زندگي مردم حرکت کند. بايد تابع خواسته و راي مردم بود يعني هم تاثيرگذار و هم تاثيرپذير. به زندگي پيامبران نگاه کنيد. هم تاثيرگذار بودند و هم تاثيرپذير. هم بر جامعه آگاه بودند و هم اوضاع و احوال جامعه را ميسنجيدند. بيگدار به آب نميزدند. وقتي قوم موسي به حضرت موسي گفتند که خدا را به ما نشان بده. گفت خدايا خودت را به ما نشان بده. خدا هم جواب داد که هرگز مرا نخواهي ديد. چشمان شما قادر به ديدن خدا نيستند. حضرت آمد و اينها را به مردم گفت. مثال سادهاي که من خودم به آن رسيدهام اين است که در فتح مکه مشرکين يک طرف و مسلمانان در طرف ديگر بودند. مشرکين بزرگترين بت مکه را در دست گرفتند و شعار دادند بلند باد. سرفراز باد يا به قول ما، جاويد باد. اما شعار پيامبر اين بود که خدا برتر است. خدا والاتر است. پس اصلاحطلبان بايد هم بر مردم تاثير بگذارند و هم از آنها تاثير پذيرند. مردم را درک کنند و بفهمند. بعضي روشنفکران نيستند که با کلمات پرطمطراق روي آسمانها راه ميروند و براي مردم تعيين تکليف ميکنند.
اصلاحطلبان چطور ميتوانند نااميدياي که براي مردم ايجاد شده را مديريت و حل کنند؟
مديريت اين اوضاع بسيار کار مشکلي است. نااميدي را مديريت کردن بسيار کار سختي است. اصلاحطلبان بايد بيايند و بگويند که ما اينها را ميخواهيم. بايد طبق اسلام حرکت کنند. اسلامي که علي عليه السلام منجي آن بود مشي موثري بر جامعه داشت چراکه علي عليه السلام به کسي رانت نميداد. در حکومت ايشان پارتي بازي و آقازادگي نبود. امام علي(ع) به امام حسن(ع) پست و مقام نداد. امام حسن(ع) اجازه آن که در بيتالمال مسلمين تصرف کند نداشت. بسيار بسيار دقيق و حساس بود. اصلاحطلبان هم بايد اين حساسيت را در عمل نشان بدهند.
جريان اصلاحات به خاطر حمايت از حسن روحاني الان در وضعيت مبهمي قرار گرفته است. اصلاحطلبان ممکن است چه فضايي را در انتخابات 1400 تجربه کنند؟
ما هيچوقت معتقد نيستيم که اگر ايدهآل ما بهصورت کامل و دقيق نبود، بايد برويم و گم بشويم. نه اينطور نيست. بالاخره ممکن است اگر 100 نداشته باشيم، به 90 راضي باشيم. بايد بفهمند که کساني که از آنها حمايت کردند، به خاطر ارزشي که از آنها ميگرفتند، حمايتشان کردند. بايد از احزاب حمايت و به آن پايبند باشند.
نيروهاي شاخص و کارآمد اصلاحطلبها هر کدام به يک دليلي از صحنه سياست حذف شدند. اصلاحطلبان شخصيت ديگري را هم دارند که براي انتخابات رياست جمهوري 1400 معرفي کنند؟
شخصيت کم ندارند، اسم نميبرند ولي کم ندارند. راهحل برخي اين بود که هر کسي را به نوعي حذف کنند. حتي براي اصولگراها هم همين طور بود. آنها هم نيروهاي خودشان را از دست دادند.
درست است که اصلاحطلبان چهرههايي را دارند ولي آيا آنها تاييد صلاحيت ميشوند. مثلا آقايان صفايي فراهاني و مرعشي.
به هر حال اگر آقاي فلان نباشد، مگه ما مرديم؟ اين جوري نيست که اگر آنها نباشند انتخابات منحل شود، مگر ما مرديم؟ اصلاحطلبان نيروهاي کارآمد کم ندارند. نيروهايي هستند که بتوانند کشور را اداره کنند. مگر ما چهمان است؟ چه چيز ما از مسئولان ديگر کمتر است؟ سوادش را نداريم؟ اخلاقش را نداريم؟ مديريتش را نداريم؟ تقوايش را نداريم؟