
اصلاحطلبان در پیچ ۱۴۰۰
آنچه اسدا... بادامچيان نماينده سابق مجلس ميگويد نيز بيانگر همين موضوع است. او از اين خبر ميدهد که اصلاحطلبان بناي حضور در انتخابات را دارند او اظهار داشت: اصلاحطلبان برخلاف مواضع خود پس از انتخابات مجلس يازدهم که بيشتر در مورد عدم حضور در انتخابات 1400 سخن ميگفتند، فعاليتهاي خود را تجديد کردهاند. اينکه آنها در صحنه اجتماع فعال باشند به نفع آنهاست، زيرا عدم حضورشان در انتخابات 1400 مهر پاياني بر آنها خواهد بود. وي پيشنهاد کرد: اصلاحطلبان اصلاح را از خود شروع کنند و اگر تحولي در خود پديد نياورند جز رفتن به موزه تاريخ راه ديگري ندارند. اما پرسش اينجاست که آيا الزاما شرکت در انتخابات 1400 ولو منجربه شکست اصلاحطلبان شود هم تضمينکننده بقاي آنهاست يا شکست دوباره اين جريان اينبار براي رياستجمهوري همان مهر پايان خواهد بود؟
آنچه اصلاحطلبان بايد روشن کنند
به گزارش روز نو :محمدصادق جواديحصار فعال سياسي اصلاحطلب دراينباره به «آرمان ملي» ميگويد: البته هنوز اين گزاره که اصلاحطلبان تا چه اندازه آمادگي براي انتخابات 1400 دارند را نميتوان اظهارنظر رسمي يک جريان دانست. ممکن است کسي آرمانهاي خود را اينگونه بيان کرده باشد. به صورت کلي مقوله انتخابات عرصه بيان نظرات و ديدگاهها و برنامهها و مطالبات سياسي، اجتماعي و فرهنگي است، بنابراين ازاين موقعيت نميتوان چشمپوشي کرد اما پاسخ به اين سوال نيز مهم است که اساسا چه نوع انتخاباتي؟ اصلاحطلبان بايد بدانند که حضورشان در انتخابات به چه ميزان ميتواند آزاد و تضمينشده و برانگيزاننده باشد. اصلاحطلبان اگر ميخواهند در انتخابات حضور داشته باشند حتما بايد رصد کنند که اين رقابت و اين مشارکت در عرصه انتخابات برآورنده کدام يک از حاجات مطروحه در اصلاحطلبي و حوزه مناسبات ملي است؟ وي ادامه ميدهد: اگر انتخاباتي برگزار شود و سپس در پناه اين برگزاري اميد مردم نسبت به گشايشها کمتر شود قطعا اين حضور موثري نخواهد بود. جواديحصار ميافزايد: بنابراين اينکه بگوييم اصلاحطلبان حتما به انتخابات ميآيند گمانهزني در فصل انتخابات است که يکي از شگردهاي ترغيب رقيب به حضور در عرصه و ايجاد عمل و عکسالعمل به شمار ميآيد. من تصور ميکنم اصلاحطلبان پيش از هرچيز بايد بدانند چه نقش جديدي در مناسبات قدرت خواهند داشت؟ ديگر کسي از آنها نميپذيرد که ندانند تنگناهاي مديريتي کجاست. اصلاحطلبان همه اين تنگناها را ميشناسند و از همين رو بايد پاسخگوي چرايي دوباره حضورشان در انتخابات باشند. ديگر کسي نميتواند بگويد ناآشنا به اين مطالب وارد انتخابات شدم. جواديحصار ادامه ميدهد: ضروريترين نکته براي اصلاحطلبان در حوزه انتخابات اين است که خودشان يک گفتوگوي برآيندي و تعاملي ايجاد کنند. روي توافق نهايي مکانيسمي را تعريف کنند که بتواند قدرت انسجام دروني و اتحاد بيروني براي آنها داشته باشد. از سويي آنها بايد توانايي تعامل با جريان رقيب بدون اينکه از هويت خويش دست بردارند، را در خود ايجاد کنند. اين فعال سياسي ميگويد: به گمان من آنها بايد به سمت ديگر جريانهاي عدالتخواه نيز بروند و از توان فکري و مديريتي آنها بهره ببرند تا کشتي مديريت کشور در اين درياي متلاطم را هدايت کنند. قطعا اين موضوع کار سخت و پيچيدهاي است. اينکه فقط بگوييم انتخابات بايد پرشور برگزار شود چارهکار نيست. جواديحصار افزود: مجموعه مسئولان نيز دراين ميان نقش تعيينکنندهاي دارند و بهتر است شرايطي فراهم کنند تا گشايشها آشکار و روشن شود، وگرنه تا 1400 تتمه اعتباري هم که اصلاحطلبان ميتوانند در شرايط سخت بيافرينند از دست خواهد رفت و آن هنگام تنها اصلاحطلبان نيستند که لطمه ميبينند. تا انتخابات 1400 فرصت زيادي نمانده است. اصولگرايان سرمست از پيروزي در انتخابات اسفند 98 خود را براي پيروزي ديگر آماده ميکنند، آنگونه که برخي کارشناسان اساسا انتخابات رياستجمهوري را رقابت درونجناحي اصولگرايان ميدانند. در اين ميان اما سرنوشت اصلاحطلبان بيشتر از هرزمان ديگري در هالهاي از ابهام قرار دارد. اصلاحطلباني که انتخابات 98 را با شکست پشتسر گذاشتند و امروز تنها سازوکار انتخاباتي آنها بهعنوان شورايعالي سياستگذاري نيز در وضعيتي نامعلوم به سر ميبرد، نه بهواسطه آنچه در دولت گذشت دست پري براي دفاع دارند و نه به خاطر مجلس دهم و فراکسيون اميد.
خودزني بيسابقه
با چنين شرايطي بايد خود را براي رقابتهاي رياستجمهوري هم آماده کنند، آن هم با توجه به تجربه تلخ اسفند 98.
انتخابات 98 اما نتيجه يک نوع بلاتکليفي در جناح اصلاحطلب هم تلقي ميشد. اصلاحطلبان در آن برهه عملا به چند دسته تقسيم شدند؛ گروهي که معتقد بودند بهجاي توجه و تلاش براي بقا در قدرت، بايد به بطن جامعه توجه کرد و از اين رو نهتنها نبايد در انتخابات به رقابت پرداخت بلکه بهصورت کلي راهي جز تحريم نيست، اما گروه دوم کساني بودند که حضور مشروط در اين انتخابات را بر سر زبانها انداختند؛ به اين معنا که اگر چهرههاي شاخص اصلاحطلبي تاييدصلاحيت شوند در انتخابات مشارکت ميکنند. دسته سوم کساني بودند که تحت هر شرايطي بر مشارکت و رقابت براي کرسيهاي مجلس تاکيد داشتند. اين دستپاچگي البته که در شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان بهعنوان سازوکار انتخاباتي اصلاحطلبان نيز عيان بود به نحوي که شوراي عالي در اقدامي عجيب ضمن تاکيد بر مشارکت در انتخابات اسفند 98، از ارائه ليست انتخاباتي امتناع کرد تا با اين کار عملا در زمين رقيب بازي کند. شورايعالي اولا با تاکيد بر مشارکت مردم درحاليکه خود ليستي ارائه نداده بود عملا گويي به مردم ميگفت که «بياييد و به اصولگرايان راي بدهيد (!)» و به نوعي ليست اصولگرايان را تبليغ کرد، از طرفي با اجازه دادن به احزاب اصلاحطلب براي ارائه ليستهاي متعدد هم به رقابت ناعادلانه با محافظهکاران اصولگرا رسميت بخشيد و هم به تشتت و چنددستگي درجريان خود آن هم در اوج کماقبالي مردم به اصلاحطلبان دامن زد. استراتژي اصلاحطلبان در آن انتخابات آنقدر عجيب و غريب و مستاصل بود که رئيس و نايبرئيس شوراي عالي را به استعفا واداشت. از آنموقع خيليها براين نکته تاکيد داشتند که جريان اصلاحات عملا براي 1400 نه تنها نبايد کانديدا داشته باشد بلکه فعلا به ترميم رابطه خود و مردم اقدام کند .
سه راهکار
آيا استيصال 98 در 1400 نيز قرار است تکرار شود؟ اصلاحطلبان چندي است که از واژههاي مختلفي استفاده ميکنند، از تحول در اصلاحطلبي ميگويند و پوستاندازي در جريان اصلاحات. تغيير در سازوکار انتخاباتي اصلاحطلبان را لازم ميدانند و پارلمان اصلاحطلبي را مطرح ميکنند و بعضا به تقليد از نئواصولگرايي قاليباف موضوع نئواصلاحطلبي را هم پيش کشيدند. اين جريان تا 1400 چند راهکار پيشرو دارد؛ نخست تکرار تجربه 98 که طبيعتا نميتواند چشمانداز روشني براي آن متصور بود. دوم اينکه متحدالشکل با علم به وضعيت و نگاه مردم به خود اعلام کنند که در اين انتخابات مشارکت نخواهند کرد، موضوعي که قطعا برايشان بيهزينه نخواهد بود و آنها را از ساختار قدرت دورتر و محدودتر ميکند. اصلاحطلباني که معتقدند بايد در قدرت بود و خود را به بدنه حاکميت نزديکتر کرد، با غيبت، عملا شانس داشتن همان چند چهرهاي را که ممکن است براي انتخاباتهاي آينده مجلس و رياستجمهوري تاييد صلاحيت شوند هم از دست خواهند داد. به عبارتي اصلاحطلبان ميدانند اگر بناست در 1400 راه تحريم را در پيش بگيرند احتمالا بايد قيد حضور در ساختار کشور را يا براي هميشه يا لااقل براي مدتزمان قابلتوجهي بزنند و اصولگرايان مسئولان بلامنازعه حتي در قوه مجريه باشند. سومين راه اين است که جريان اصلاحطلب يکدست بگويد در انتخابات تحت هر شرايطي حضور مييابد. نتيجه اين کار آن است که مجموعه حاکميت با آنها مهربانتر خواهد بود.