
یک مورد عجیب: هم سرزنش مذاکره هم ستایش مذاکرهکننده!
عصر ایران: میشود شما عاشق موسیقی باشید و یک خواننده و یک سبک را نپسندید اما قاعدتاً نمیشود اهل موسیقی یا شنیدن آن نباشید ولی در ستایش خواننده بگویید! میشود عاشق و دیوانه فوتبال باشید و بازی فلان بازیکن داخلی و خارجی را نپسندید اما نمیشود از کلیت فوتبال متنفر باشید ولی از بازی فلان بازیکن با الفاظ ستایش آمیز یاد کنید!
میشود عاشق کتاب و شعر باشید ولی جلال آلاحمد یا احمد محمود یا محمود دولتآبادی را دوست نداشته باشید اما نمیشود کسی با داستان و رُمان بیگانه باشد ولی بگوید عاشق نثر جلال و دولت آبادیام!
این مقدمات و تمثیلات به خاطر آن است که روزنامۀ غیر زنجیرهای و غیر حقالعملکار کیهان از مذاکره بد میگوید و آن را بی حاصل و به زیان ملت و وقت تلف کنی می داند ولی هم زمان مذاکره کننده ارشد ایران (عباس عراقچی) و تیم او را میستاید!
درباره مذاکره معتقد است:
۱. ادامه چنین مذاکراتی با طرفی که به جای نشان دادن حُسن نیت بر طبل تحریم و تهدید می کوبد چه توجیهی دارد؟
۲. چیزی در حدود دو بسته تحریم به ازای هر دور مذاکره نصیب ملت ایران شده است.
۳. مذاکره با طرفی که از ابتدا قصد فریب دارد بی نتیجه است.
۴. بدون اصل حسن نیت متقابل هر مذاکره ای بی معنی و بیثمر است.
با این حال در حالی که فعل مذاکره را سرزنش میکند در وصف فاعلان همین فعل -یعنی مذاکره- مینویسد:
۱. عملکرد تیم مذاکره کننده به ریاست سید عباس عراقچی نشان از درایتی کم نظیر و اشرافی عمیق به صحنه دیپلماسی دارد. (سیدِ عراقچی را هم لحاظ کرده اند تا کم نگذاشته باشند. در حالی که برای خاتمی با عمامه مشکی نشانه سیادت سید را گاه نمی آورند!)
۲. تیم ایرانی مذاکره توانسته مسیر عقلانی و عزتمندانهای را پیش ببرد ( یعنی امری را که اینان غیر عقلانی و غیر عزت مندانه می دانند در مسیر عقلانی و عزت مندانه پیش برده اند)
۳. کشور نباید معطل مذاکراتی بماند که چشم انداز آن مبهم و مملو از شکست است. ( اگر چشم انداز آن شکست است چرا مذاکره کنندگان را می ستایند؟ مثل این که مربی فوتبال تیم خود را برای باختن به زمین بفرستد!)
۴. آنچه در تاریخ می ماند امضای توافق ناپایدار نیست مقاومت بر سر حق است ( یعنی امضا و توافق هم کنند ناپایدار است).
البته ممکن است روزنامه غیر زنجیره ای و غیر حقالعملکار و غیر حامی دولت ( چون فقط دولت ۳۳ ماهه رئیسی خوب بود و دولت ۸ ساله احمدینژاد منهای خودش و بقایی و مشایی) در توجیه بگوید منظور ما جریان غربگراست. اما مگر جریان غربگرا در مسقط و رُم مذاکره می کند؟ اگر بد است چرا نمی گویید ادامه ندهند و ترک کنند؟ اگر خوب مذاکره میکنند چگونه فعل بد را خوب انجام میدهند؟
جا دارد توضیح دهند تا دیگران هم بدانند چطور میشود آدم از مذاکره متنفر باشد و آن را عملی لغو و بیهوده و بیثمر بداند که هر دور آن دو بسته به تحریمها اضافه میکند ولی از مذاکرهکنندگان و شخص رییس تیم که معاون مذاکره کننده قبلی ( ظریف) هم بوده و در حال انجام فعل مذاکره است تجلیل کند؟
این آدمهای خوب چگونه مذاکره را که بد است انجام میدهند؟