به روز شده در: ۲۳ تير ۱۴۰۴ - ۱۹:۰۰
کد خبر: ۷۰۲۱۴۸
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۰ - ۲۳ تير ۱۴۰۴

گردشگری ایران در جنگ ۱۲ روزه!

روزنو :پر کردن یک اتوبوس ۲۵ نفره که روزی کاری ساده بود، امروز به معضلی لاینحل تبدیل شده. خانواده‌ها دیگر اشتیاق سفر‌های دسته‌جمعی را ندارند و ثبت‌نام‌ها اغلب انفرادی است

بمب‌ها که بر زمین نشستند، نخستین قربانی نه‌تنها جان انسان‌ها بود بلکه آرزو‌های صنعت گردشگری را نیز به خاکستر نشاند؛ صنعتی که هنوز از تب کرونا به خود می‌پیچید، با فرمان دولتیِ «استرداد یک‌شبه پول تورها» تیری دیگر بر پیکر زخم‌خورده‌اش نشست. امروز آسمان ایران در انحصار سه ایرلاین خارجی و روان مسافران در ترس تکرار جنگ است و محیط زیست، میراث فرهنگی و پتانسیل‌های گردشگری در خطر و بحران. در میانه این سه‌گانه تلخ – جنگ، تحریم و سوءمدیریت – نیرو‌های متخصص بی‌صدا چمدان‌هایشان را بسته‌اند.

گردشگری ایران در جنگ ۱۲ روزه!

به گزارش روز نو کارشناسان هشدار می‌دهند: گردشگری ایران دیگر «بیمار» نیست؛ به بخش «مراقبت‌های ویژه» منتقل شده است. نجات آن نه با دستورالعمل‌های پشت در‌های بسته که با چاره‌اندیشی مشارکتی با متخصصان این حوزه برای خرابه‌های فرصت‌ها و برنامه‌های بمباران‌شده و جاده‌های خالی از مسافران ممکن است. صنعت گردشگری در ایران، جوان است؛ این جمله‌ای است که از زبان بسیاری از متخصصان و فعالان این عرصه بار‌ها شنیده‌ایم. جوانی ساختار، ناشناختگی ابعاد گسترده آن نزد سیاست‌گذاران، کم‌تجربگی مدیران میانی و نبود متخصصان کهنه‌کار در سطوح عالی تصمیم‌گیری، همگی دست به دست هم داده‌اند تا نابسامانی‌ها این صنعت را به فرزند ناخلف اقتصاد ایران تبدیل کنند. با آغاز به کار دولت جدید و وعده‌های مکرر برای احیای گردشگری، امید می‌رفت که حداقل بخشی از گره‌های کور گشوده شود، اما ناگهان بحرانی نوظهور و نامیمون به نام جنگ، آسمان میهن را تاریک کرد.

 بمب‌ها نه‌تنها بر پیکر شهرها، که بر جان آرزو‌های این صنعت نشست. آنچه در انفجار‌ها سوخت، تنها جان هم‌وطنان نبود؛ فرصت‌های طلایی گردشگری نیز به خاکستر نشست. فردای جنگ، تلفن‌های آژانس‌ها و هتل‌ها از درخواست‌های لغو سفر انباشته شد. ترس بر جامعه سایه افکنده بود: خانواده‌ها نگران ایمنی عزیزان، سرمایه‌گذاران هراسان از نابودی دارایی‌ها و مردم عادی سرگردان میان اخبار متناقض رسانه‌ها. در چنین فضایی، سفر به حاشیه‌ای پرابهام بدل شده بود. جنگ، منطق نمی‌شناسد و گردشگری، نخستین قربانی بی‌منطقی‌هاست.

دولت با دستوری فوری اعلام کرد: «آژانس‌ها موظف‌اند تمام هزینه تور‌های لغوشده را مسترد کنند». این فرمان، تیری بود بر پیکر نیمه‌جان صنعتی که هنوز از بحران کرونا جراحت داشت. اگرچه حق مردم بر دریافت پولشان انکارناپذیر بود، اما این تصمیم ناگهانی، بار سنگینی بر دوش بخش خصوصی گذاشت. فعالان صنعت هشدار می‌دهند: «حل بحران با دستورالعمل‌های آمرانه ممکن نیست. دردی را که با مشورت درمان می‌شود، با فرمان نمی‌توان التیام بخشید». برای واکاوی عمیق‌تر این بحران، به سراغ کسانی رفتیم که با وجود تمام دشواری‌ها، چراغ کسب‌وکارشان را خاموش نکرده‌اند.

زخم‌هایی عمیق‌تر از مرز‌های جغرافیایی

سهند عقدایی، فعال گردشگری است و به «شرق» می‌گوید پیامد‌های جنگ بر گردشگری را نمی‌توان به‌سادگی در سه بخش «ورودی، خروجی و داخلی» خلاصه کرد. این بحران، زنجیره‌ای از مسائل به‌هم‌پیوسته را فعال کرده است: «گردشگرانی که پیش از جنگ هم بیشتر به زائران محدود بودند، حالا کلا ناپدید شده‌اند. تعطیلی سفارتخانه‌های کشور‌های مهم در ایران، صدور ویزا را متوقف کرده و پرواز‌های معدود ایرلاین‌های خارجی (ترکیش، امارات و قطر) نیز به دلیل ناامنی‌های هوایی، به‌شدت محدود شده‌اند». گردشگران داخلی در بلاتکلیفی به سر می‌برند؛ ترس از تکرار جنگ، نگرانی از مسدود‌شدن راه‌ها و خاطره دردناک مسافران گرفتار در جاده‌ها طی روز‌های درگیری، سفر را به انتخابی پرمخاطره تبدیل کرده است.

 عقدایی می‌گوید: «گردشگران خروجی نیز با معضل تازه‌ای روبه‌رو شده‌اند؛ تقاضای تضمین استرداد کامل هزینه‌ها در صورت بروز جنگ جدید. این در حالی است که آژانس‌ها به دلیل پیش‌پرداخت‌های غیرقابل بازگشت به هتل‌ها و خطوط هوایی خارجی، عملا قادر به چنین تعهدی نیستند». او وضعیت کنونی را با دوره کرونا مقایسه می‌کند و می‌گوید: «در دوران همه‌گیری کووید، جهان با همدلی به میدان آمد. لغو تور‌ها توسط کشور‌های مقصد، امری عادی بود. اما امروز، جنگ تنها گریبان‌گیر ایران است و همکاری جهانی در کار نیست. همین انزوای بین‌المللی، عمق فاجعه را دوچندان کرده است».

از سفر‌های جمعی تا انزوای انفرادی

مرتضی موسوی، فعال گردشگری، از تغییر شگفت‌انگیز رفتار مسافران می‌گوید: «در پنج سال گذشته، استقبال از تور‌های گروهی داخلی به حداقل رسیده است. پرکردن یک اتوبوس ۲۵ نفره که روزی کاری ساده بود، امروز به معضلی لاینحل تبدیل شده. خانواده‌ها دیگر اشتیاق سفر‌های دسته‌جمعی را ندارند و ثبت‌نام‌ها غالبا انفرادی انجام می‌شود». کریم شادفر، دیگر فعال گردشگری، ریشه‌های این تحول را در اقتصاد زیرزمینی گردشگری می‌داند و به «شرق» می‌گوید: «اقتصاد سیاه مانند موریانه، بنیان‌های صنعت را می‌خورد. اجاره ساخت غیرقانونی ویلا‌ها در حریم جنگل‌های شمال، تور‌های طبیعت‌گردی بدون مجوز و عرضه خدمات با قیمت‌های غیررسمی، هم‌زمان هم به محیط‌زیست آسیب می‌زند هم رقابت سالم را نابود می‌کند. رودخانه‌های شمال امروز شاهد ریزش زباله‌های شهری هستند و جنگل‌ها قربانی ویلاسازی‌های غیراصولی می‌شوند».

کاهش ۷۰ درصدی گردشگران اروپایی

در این میان، وابستگی به خطوط هوایی خارجی، امروز به مرز بحران رسیده است. سهند عقدایی، فعال گردشگری، دراین‌باره توضیح می‌دهد: «تحریم‌ها دسترسی به قطعات هواپیما را ناممکن کرده و ناوگان داخلی عملا زمین‌گیر شده است. این خلأ را تنها سه ایرلاین خارجی پر کرده‌اند: ترکیش، امارات و قطر. انحصار آنها، قیمت بلیت را تا دو برابر نرخ جهانی بالا برده است». براساس اعلام او، پیامد‌های جنگ بر پروازها، آسیب به زیرساخت‌های حیاتی فرودگاه‌ها در درگیری‌های اخیر، تداخل سامانه‌های راداری و ناوبری و تعلیق پرواز‌های عبوری از حریم هوایی ایران توسط شرکت‌های خارجی است. عقدایی، هشدار می‌دهد: «رسانه‌های جهانی با پوشش یک‌سویه درگیری‌ها، ایران‌هراسی را دامن می‌زنند. شبکه‌های بین‌المللی هنگام پخش خبر تنش‌های منطقه‌ای، تصویر ایران را به عنوان سرزمینی ناامن تثبیت می‌کنند. نتیجه؟ کاهش ۷۰ درصدی گردشگران اروپایی».

رؤیای خطوط مستقیم

موسوی، راه نجات را در گسستن از انحصار می‌داند: «راهکار، ایجاد خطوط پروازی مستقیم به قطب‌های حیاتی جهانی است. پرواز‌های منظم به نایروبی، بانکوک، شانگهای و آدیس‌آبابا نه‌تنها هزینه سفر را کاهش می‌دهد، بلکه درآمد را در کشور نگه می‌دارد. چرا باید سود حاصل از پرواز تهران-استانبول که امروز از تهران-پاریس گران‌تر است به جیب دیگران برود؟». او به پارادوکس سیاست‌گذاری اشاره می‌کند: «حذف ویزای تاجیکستان نتوانست آمار سفر‌ها را افزایش دهد، زیرا هزینه پرواز ۴۰ درصد قیمت تور را می‌بلعد. از سوی دیگر، بسته‌شدن مرز زمینی آذربایجان، گزینه‌های مسافران را محدودتر کرده است. این ناهماهنگی‌ها نشان می‌دهد که توسعه گردشگری نیازمند برنامه‌ای یکپارچه و فراتر از شعار است».

 فروپاشی زیرساخت‌های زمینی، داستانی تکراری با پایانی غم‌انگیز است. موسوی، از ناوگان فرسوده می‌گوید: «توقف تولید اتوبوس‌های جدید، شرکت‌ها را مجبور به استفاده از خودرو‌های فرسوده کرده است. رانندگان ترجیح می‌دهند با فروش اتوبوس، به شغل‌های کاذب، اما پردرآمد روی آورند. در محور حیاتی زاهدان-مشهد، میانگین عمر اتوبوس‌ها به ۲۰ سال رسیده؛ گواهی بر غفلت تاریخی». احسان کرمی، فعال گردشگری هم در‌این‌باره توضیح‌هایی به «شرق» می‌دهد: «حل این بحران، پیش‌شرط هر تحولی است. نبود سرویس‌های بهداشتی استاندارد در جاده‌ها، فقدان علائم راهنمای بین‌المللی و ایمنی پایین خودروها، تجربه سفر را به تجربه‌ای بدل می‌کند که گردشگر را فراری می‌دهد». در ادامه موسوی، موانع اداری را یکی از اصلی‌ترین دشمنان گردشگری می‌داند: «فقدان سفارتخانه‌های کشور‌های پرطرفدار مانند مغولستان، کانادا و... در ایران، فرایند گرفتن ویزا را به کابوسی بی‌پایان تبدیل کرده است. اقدام برای ویزای برزیل، سه ماه قبل از پرواز، با روحیه سفر‌های لحظه آخری ایرانیان در تضاد است. این مشکلات را وزارت خارجه از طریق سفارتخانه‌ها و رایزنی با سفرای کشور‌ها برای تسهیل گردشگری می‌تواند رفع کند. اما پیچیده‌ترین مشکل، سیستم ویزای شینگن است که توسط شبکه‌ای انحصاری به نام VFS اداره می‌شود. فروش نوبت‌های VIP به بهای گزاف به آژانس‌های خاص، بی‌عدالتی را نهادینه کرده است».

 در ادامه شادفر، راهکار را در تغییر نقش دولت می‌داند: «دولت باید از تصدی‌گری مستقیم دست بردارد و به ناظری هوشمند تبدیل شود. جریمه‌های سنگین برای متخلفان محیط‌زیست – از ویلاسازان غیرقانونی تا آلوده‌کنندگان رودخانه‌ها – می‌تواند مانع تخریب بیشتر شود. نظارت، نه دخالت، کلید نجات است». به گفته او، وضعیت صنعت گردشگری، ویژه است: «گردشگری ایران نه بیمار که در بخش مراقبت‌های ویژه است. احیای آن نیازمند عزمی ملی و اقدام فوری است؛ تزریق منابع مالی کافی، بازنگری در قوانین دست‌وپاگیر، و پایان‌دادن به موازی‌کاری‌های مهلک». کرمی هم امیدواری را مشروط به تغییر رویه می‌داند: «آینده روشن در گرو توقف تخریب‌های جاری است. توسعه رویداد‌های محلی در سراسر کشور – از جشنواره‌های صنایع‌دستی در یزد تا تور‌های طبیعت‌گردی در جنگل‌های ارسباران – می‌تواند هم از فشار بر نقاط خاص بکاهد هم اقتصاد مناطق محروم را جان ببخشد». به گفته موسوی با برنامه‌ریزی دقیق و اجرای راهکار‌های کارشناسی، حتی در سخت‌ترین شرایط می‌توان چرخ صنعت را به حرکت درآورد. اما زمان، دشمنی فراموش‌ناشدنی است.

عقدایی، هشدار نهایی را می‌دهد: «خروج نیرو‌های متخصص، بمب ساعتی صنعت گردشگری است. بازسازی این سرمایه انسانی دهه‌ها زمان می‌برد. اگر امروز چاره‌اندیشی نکنیم، فردا برای جبران دیر خواهد بود». ظرفیت‌های بی‌همتای ایران – از شکوه تخت جمشید تا قله‌های دماوند، از نقش‌های ظریف قلمکاری یزد تا آواز گرم میزبانان جنوب – همچنان نفس می‌کشند، اما این نفس‌ها به شماره افتاده است. آینده گردشگری در گرو عبور از گفتار به کردار است. همان‌گونه که کارشناسان تأکید دارند، زمان عمل دیروز بود؛ امروز تنها فرصت جبران است. هنوز می‌توان با اتخاذ سیاست‌های هوشمندانه، بازسازی زیرساخت‌های حیاتی، مهار اقتصاد سیاه و بازتعریف تصویر ایران در رسانه‌های جهانی، این صنعت نیمه‌جان را از لب پرتگاه بازگرداند. سکوت امروز، فریاد فردای ویرانی خواهد بود.

تصویر روز
خبر های روز