ابعاد پنهان قطعنامه جدید شورای حکام علیه ایران

به تازگی شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی اقدام به تصویب قطعنامه پیشنهادی آمریکا و تروئیکای اروپایی (آلمان، انگلستان و فرانسه)، علیه ایران کرده است. قطعنامهای که خواستار همکاری تهران برای بازدید بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی از سایتهای هستهای هدف قرار گرفته ایران در جریان جنگ تحمیلی ۱۲ روزه میشود.
به گزارش روز نو؛ این قطعنامه از ایران میخواهد که فورا در مورد سرنوشت بیش از ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی شده ۶۰ درصدی خود که هیچ سرنخ روشنی در مورد سرنوشت آن وجود ندارد هم توضیح دهد. در جبهه مقابل، ایران به صراحت هرگونه همکاری با آژانس و قدرتهای غربی را رد کرده است. البته که مدت اخیر بارها و بارها مقامهای ارشد ایرانی از تغییر در جنس تعامل خود با آژانس و البته بازیگران غربی در مورد پرونده هستهای خود صحبت کردهاند.
به بیان ساده تر، آنها تاکید داشتهاند که قرار نیست جنس تعامل تهران با آنها شبیه به دوره قبل از ۲۳ خردادماه سال جاری و حمله اسرائیل به ایران باشد. با این همه، آنچه واضح است، قطعنامه پیشنهادی اخیر آمریکا و اروپا علیه ایران به شورای حکام که در نهایت تصویب هم شد، ۳ دستورکار محوری را در برنامه دارد.
اول اینکه این قطعنامه فورا پرونده ایران را به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع نمیدهد، اما بسترسازی لازم برای تحقق این سناریو را فراهم میکند. این بدان معناست که بدون تردید بازیگران غربی در ادامه راه نیز به طرق مختلف در مورد آنچه عدم همکاری ایران با آژانس عنوان میکنند، علیه تهران دست به اقدامات سیاسی در آژانس خواهند زد و با استناد به همین مساله، بر آن هستند تا ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت، از بنیانهای مشروعی برخوردار باشد. از یاد نبریم که تشدید اقدامات تقابلی علیه تهران جز با اقناع افکار عمومی بینالمللی میسر نیست و این همان تکه پازلی است که غرب به هر شکل ممکن سعی در تهیه و قراردادن آن در جای مناسب خود دارد.
نکته دوم اینکه بازیگران غربی از طریق تصویب قطعنامه اخیر علیه ایران در شورای حکام، سعی دارند زمینههای لازم برای اجماع سازی بینالمللی علیه تهران را فراهم کنند و از این طریق، فضای سیاسی با محوریت ایران را همچنان ملتهب نگه دارند. در عین حال، این تنشهای سیاسی خود زمینهساز افزایش فشارهای امنیتی علیه ایران به ویژه در منطقه نیز هستند. غرب و البته اسرائیل این تصور را دارند که با تشدید تنش علیه تهران، میتوانند دستورکارهای مطلوب خود را در فضای پس از جنگ ۱۲ روزه فعالانه دنبال کنند؛ و مساله سوم اینکه تصویب قطعنامه پیشنهادی اخیر اروپا و آمریکا با محوریت پرونده هستهای ایران، در نوع خود این هدفگذاری را نیز دارد تا فشارهای اقتصادی علیه ایران را هم به نحو فزایندهای افزایش دهند. دستورکاری که اصلیترین هدف آن سختتر کردن زندگی برای مردم ایران و در عین حال، عملیاتیکردن ایجاد آشوب در این کشور است.
این همان طرحی است که البته اندیشکدهها و بعضا مقامهای غربی و اسرائیلی نیز در چندین نوبت به آن اشاره داشتهاند و در واقع آن را گزینه کم هزینهتر خود در تقابل با تهران دانستهاند.
تبلیغات
استدلال غرب این است که ملتهب نگهداشتن فضای سیاسی علیه ایران با محوریت پرونده هستهای این کشور، موجب میشود تا زمینههای مساعدی برای افزایش تحریمها علیه ایران فراهم شود و در عین حال، ریسک اقتصادی همکاری با ایران نیز بیشتر شود و قیمت طلا و ارز نیز اوج پیدا کند.
با اینهمه، باید دید آیا این محاسبه آن هم در فضای پس از جنگ ۱۲ روزه، رنگ واقعیت به خود خواهد گرفت؟ ورای همه این ها، از یاد نبریم که هم غرب و هم اسرائیل، حفظ جو امنیتی علیه ایران را به مثابه اهرمی میدانند که خود مانع از عادی شدن فعالیتهای اقتصادی و تجاری تهران میشود. در حقیقت، آنها سعی دارند با تشدید تنشهای سیاسی و امنیتی علیه ایران، اقتصاد ایران را در حالت برزخ فرو ببرند. موضوعی که به زعم آنها میتوانند تکمیلکننده فشارهای چندوجهی بر تهران باشد.