
چرا اصلاحطلبان مطالبهگری آزادی اجتماعی را فراموش کردند؟
روزنو :جریان اصلاحات اگرچه از میدان اصلی بازی قدرت به حاشیه رانده شده و اکنون تقریباً غالب نهادها و قوا به دست اصولگرایان افتاده است اما همچنان از جناحهای سیاسی انتظار میرود که در نبود حضور در قدرت نیز در کار زمینهچینی برای آینده باشند. در شرایط فعلی که فضای اجتماعی به علت مشکلات اقتصادی به سمت بحران پیش میرود، بازاندیشی درباره چرایی وجود این نارضایتیها در صدر سیاستهای احزاب و جناحها قرار میگیرد؛ اما امروز حتی مطالباتی که در گذشته از سوی اصلاحطلبان پیگیری میشد، کمرنگ شده و بیاعتمادی اجتماعی نسبت به این جریان سیاسی به بالاترین حد خود رسیده است. امروز با وجود روی کار آمدن دولت جدید نیز چشمانداز امیدبخشی بهویژه در حوزه اقتصادی که مستقیماً با سفره مردم ارتباط دارد، دیده نمیشود؛ اما چرا دولت جدید نتوانسته روزنه امیدی در حوزه اقتصادی بگشاید؟ احمد شیرزاد، فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتوگو با خبرنگار همدلی در این خصوص میگوید: «فراموش نکنیم که در شرایط امروز جامعه یکسری واقعیتهای سخت و تلخ چهره خود را نشان داده است؛ از جمله اینکه مشکلات مبنایی اقتصادی کشور همچون مسائل تولید و تورم و تحریمها، ربطی به اینکه رئیسجمهوری روحانی باشد یا رئیسی ندارد. البته که دولتها میتوانند با عملکرد بهتر از برخی مشکلات بکاهند و در جهت حل مسائل بنیادین اقتصادی بروند اما چالش اصلی در مسائل بنیادیتر مدیریت کشور است.»
او میافزاید: «تصور دولتمردانی که بهتازگی روی کار آمدهاند، این است که تمام مشکل آقای روحانی این بود که دیدار مردمی نداشت و از نزدیک به بخشهایی از جامعه که دارای مشکل بودهاند، سر نمیزد. آنها میاندیشند اینکه از نزدیک به پمپبنزینها یا وزارتخانهها سر بزنیم مشکل حل میشود. البته این مانورهای اجتماعی آقای رئیسی مؤثر بوده و در احساس مثبت کردن برای برخی اقشار جامعه نقش داشته است. این مسئله نسبت به رفتار آقای روحانی که از دفتر خارج نمیشد، جذابتر است؛ اما این جذابیت کافی نیست و مشکلات را حل نخواهد کرد. این مسئله بههیچوجه حلال مشکلات نیست و مشکلات کشور بنیادیتر از این حرفها است.»
سیاست خارجی در دولت رئیسی
شیرزاد در ادامه به مشکلات کشور در حوزه سیاست خارجی اشاره کرده و بیان میکند: «باید در مسئله سیاست خارجی قدمهای خیلی جدی برداریم و ارزش زمان را بیش از اینها بدانیم. اگر قرار است توافقی انجام شود، باید هرچه زودتر پیگیری شود. اگر قرار است به سمت تقابل با کشورهای غربی برویم، این مسئله را اعلام کنند تا همه خود را برای یک چنین وضعیتی آماده کنند. همینطور به شکل استخوانلایزخم رفتار کردن برای اقتصاد کشور سم است. در شرایط کنونی همه دست روی دست گذاشتهاند و کسی اقدام جدی نمیکند. دولت آقای رئیسی باید به این وضعیت صبر و انتظار پایان دهد.»
این فعال سیاسی اصلاحطلب ادامه میدهد: «البته دولت تصمیمگیرنده نهایی در این زمینه نیست اما باید این واقعیت را پذیرفت که صرف آمدن رئیسی یا روحانی چاره مشکل کشور نیست بلکه تصمیماتی که گرههای اساسی کشور را بگشاید، اهمیت دارند. اقتصاد هم با افراد رودربایستی ندارد و قوانین حاکم بر جامعه رودربایستی با هیچ رئیسجمهوری ندارد و این واقعیت تلخ مشکلات اقتصادی خود را نشان خواهد داد. الان حادترین مسئله را در سیاست خارجی داریم. هرچند که تجلی آن در اقتصاد خود را نمایان میکند. ما باید بتوانیم گرههای اساسی اقتصاد را باز کنیم. البته اینکه در سیاست خارجی از سر استیصال و درماندگی وارد نشویم قابلقبول است اما من فکر میکنم بهاندازه کافی زمان گذشته تا ما بتوانیم توانمندیهای خود را بهطرف مقابل اثبات کنیم و آنها نیز در جریان مشکلات ما هستند. درعینحال در طرف مقابل نیز توانمندیها و ناتوانیها روشن است. اکنون باید به این وضعیت استخوانلایزخم پایان داد. به نظر میرسد سیاست خارجی تا 6 ماه آینده گره اصلی کشور باشد.»
او درباره احتمال پیش بردن مذاکرات در دولت رئیسی میگوید: «پیشبینی قطعی من این است که بههرحال به توافقی با آمریکا دست خواهیم یافت اما مسئله زمان خیلی مهم است. آقای رئیسی و دوستانشان نباید تصور کنند که 4 سال زمانی طولانی برای آنها است؛ بنابراین اگر قرار است توافقی صورت بگیرد، باید هر چه زودتر حلوفصل شود. البته این مسئله حلال همه مشکلات نیست و باید کشور را بهدرستی اداره کرد. در آن زمان میتوان به رویکردهای جدید زودتر پرداخت اما در شرایط فعلی عاجلترین مسئله سیاست خارجی است.»
شیرزاد با بیان اینکه واقعیت این است پیوند بین سیاست خارجی و اقتصاد کشور خیلی قوی است، تصریح میکند: «در 4 سال اول دولت آقای روحانی به قول مغازهداران محله ما، دوره ارزانی بود. به این دلیل که یک چشمه امیدی در سیاست خارجی وجود داشت و کاملاً اقتصاد وضعیت آرامی داشت و کنترل تورم خوبی نیز صورت گرفته بود. شاید یکی از بهترین دورههای اقتصاد کشور دوره اول دولت روحانی بود. متأسفانه بهمحض اینکه رئیسجمهور جدیدی روی کار میآید، آثارش را در بازار و اقتصاد میگذارد و آمریکا نیز با شناخت همین روابط دست به تحریم میزند و مرکزیت مبارزه با جمهوری اسلامی ایران را در وزارت خزانهداری آمریکا میگذارد، نه در وزارت دفاع؛ بنابراین این پیوند روشن و غیرقابل کتمان است. هرگونه تحولی در سیاست خارجی کشور در بازار اثرگذار است و بر سر سفره مردم خود را نشان میدهد.»
عدم توجه اصلاحطلبان به بحث آزادیهای اجتماعی
چندی است که در بین شعارهای اصلاحطلبان آزادیهای سیاسی و شهروندی گم شده است. آنها تقریباً بهندرت به این موضوع اشاره میکنند. درحالیکه در دهه 70 مرکزیت شعارهای خود را همین مطالبه قرار داده بودند. شیرزاد دراینباره تصریح میکند: اصلاحطلبان اهرمهای لازم برای پیشبرد آزادیهای اجتماعی را در اختیار ندارند. اینطور نیست که مطالبه آزادیهای اجتماعی از رئوس مطالبات اصلاحطلبانه حذف شده باشد. دوره آقای روحانی با دوره اصلاحات قابل قیاس نیست. در دوره اصلاحات توانمندی تأثیرگذاری اصلاحطلبان بیش از دوره اخیر بود. این مطالبات مربوط به آزادیهای سیاسی و حقوق شهروندی همیشه سر جایش بوده و البته بخشهایی از این مطالبات منتج به نتیجه شده است. من فکر نمیکنم فضای اجتماعی کنونی را بتوان با دهه 70 مقایسه کرد. در آن دوران پدیدههای تلخی داشتیم که به تاریخ سپرده شده است. تصور کنید آن زمان هر روز به یک محله میریختند و دیشهای ماهواره جمع میکردند. این پدیده الان قابل اجرا نیست؛ یا برخوردهایی مثل گشت ارشاد و ... کمرنگ شده است. الان در قوه قضاییه آبروی قضات برایشان مهم است و تلاش میکنند به هر صورتی که هست چهره بهتری از خود نشان دهند. درست است که وضعیت ایدهآلی نیست و هنوز هم خیلی مشکلات پابرجا است اما نمیتوان منکر تغییرات سیستم قضایی کشور شد. او ادامه میدهد: «بنابراین بخشی از مسئله این است که مقداری از مطالبات حاصل شده اما در بخشهایی مثل اعمال سلیقه در انتخابات هنوز کاستیهایی وجود دارد که بدتر شده است و اصلاحطلبان اهرمهای لازم برای تأثیرگذاری را نداشتند. انحصارطلبی در قدرت یعنی نیروی رقیب را برنتابیدن. این نیروهای رقیب ممکن است از روشنفکران باشند و ممکن است از کارگران باشد. ما نیاز داریم که نگرشهای حاکم بر جناح اصولگرا در اداره کشور تحولات بنیادی داشته باشد. تا وقتی این تحولات بهویژه در جناح اصولگرا وجود نداشته باشد، ما شکل خواهیم داشت.»
سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان
یکی از مشکلات اصلاحطلبان در شرایط فعلی پیوند آنان با جامعه است. به نظر میرسد که این پیوند به کمترین حد خود در این سالها رسیده است. این فعال سیاسی اصلاحطلب درباره چرایی این موضوع بیان میکند: «متأسفانه سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان طی سالهای اخیر کمرنگ شده است و نفوذ اجتماعی اصلاحطلبان پایینتر آمده است. دلیل این موضوع نیز به اعتقاد من بحران قدرت اصلاحطلبان است. این جریان سیاسی خیلی وقت است که فاقد اثرگذاری بر قدرت است. بخشی از نگاهی که جامعه به یک جناح دارد، این است که چقدر قدرت دارد. وقتیکه جناحی حرفهای خوبی بزند اما قدرت کافی برای پیش بردن حرفش را نداشته باشد، کمتر موردتوجه قرار میگیرد؛ اما به لحاظ سرمایههای فرهنگی هنوز جناح اصلاحطلب بسیار قوی است و هنوز حرفهای کارگشاتری دارد. در مقایسه با روشهای آنارشیستی و روشهای تخریبگرانه، روشهای اصلاحطلبان عملاً بهتر راه به مقصود برده است و اصرار و پافشاری بر راهحلهای تحول خواهانه و اصلاحطلبانه هر چند کند جلو رفته باشد اما بههرحال ثمربخش بوده است.
ما از هیچکدام از تحرکات تخریبگرانه نتیجهای نگرفتیم اما تحولات اصلاحطلبانه بههرحال کمکم در عمق ذهن اصولگرایان نیز اثر گذاشته و ذهنیات خیلی از آنها را تغییر داده است.»